[ad_1]
به گزارش «موسیقی ما»، سامان جلیلی که مدت هاست در حال تولید دومین آلبوم رسمی خود است، چند هفته قبل قطعه «وای دلم» را در فضای مجازی منتشر کرد که باخوردهای متفاوتی را نیز به خود دید. انتشار همین قطعه بهترین بهانه ای بود که سراغش برویم و با او درباره موضوعات مختلف گپ بزنیم:
* زمان زیادی از فعالیت های موسیقی تو می گذرد و بالاخره سال گذشته آلبوم نخستت هم در بازار موسیقی منتشر شد. فکر می کنی الان به جایی رسیده ای که بتوانی درباره فضا و فرم آثارت کمی محکم تر حرف بزنی؟ اینکه تا کی قرار است تحت تاثیر چهره ها و آدم های قبل از خودت باشی و بالاخره مهر و امضای شخصی آثارت چه زمانی قرار است نمود پیدا کند؟
من هنوزهم با اینکه در چند گفتگوی دیگر هم بارها گفته ام که تحت تاثیر شادمهر بوده و هستم، هنوز هم از گفتن آن ابایی ندارم. سعی کرده ام همیشه با اینکه صدا و لحنم شبیه شادمهر است ولی در انتشار آثارم سعی کنم آرام آرام به سبک و سیاق خودم برسم. من قطعاتم را در فضاهای مختلف منتشر می کنم و مثلا ابتدا یک اثر آرام را پخش می کنم و به فاصله کمی مثلا یک قطعه شش و هشت دارم. همه سعی من این است که آرام آرام خودم را کشف کنم و به مرور به این مهر و امضایی که شما می گوئید برسم. ولی متاسفانه افرادی هستند که حتی اگر من مداحی هم بکنم، می گویند داری شبیه شادمهر می خوانی.
* انتقادی هم که از تو می شود، این است که تو تیم ثابتی داری و شاید یکی از دلایلی که برخی اعتقاد داشته باشند فضای آثارت به یکنواختی رسیده، همین باشد. درباره این موضوع چه نظری داری؟
من بارها با آدم های دیگر هم کار کردم ولی باز هم گفتند این افراد چه کسانی بودند که با آنها همکاری کرده ای؟ این صحبت ها همیشه هست. مثلا بعد از اینکه من با «معین راهبر» کار کردم خیلی ها گفتند چرا تنظیم این قطعه را به خود حامد برادران نداده ای؟ این در حالی بود که واقعا معین راهبر چهره شناخته شده و سرشناسی ست و خیلی ها به کارش اعتقاد دارند. این صحبت ها همیشه هست و نمی توان از آنها نتیجه درستی گرفت.
* ولی تو به هر حال باید به مخاطب ات مسیر بدهی و سعی کنی مخاطبان جدید به برای آثارت به دست بیاوری.
بله این کاملا درست است و من همیشه سعی کرده ام سلیقه مخاطبانم را ارتقا بدهم. بخاطر همین است که آثار من در چند وقت اخیر همیشه شاهد تغییر و تحولات زیادی بوده که این به نظر خودم واقعا باعث شده ذائقه مخاطبانم هم عوض شودو هر روز انتظار فضایی جدید را از من داشته باشند.
* خودت آثاری را که از تو پیش از مجوز گرفتن منتشر شده بود را بیشتر دوست داری یا آثار کنونی ات را؟
قطعا در انتخاب ترانه و موسیقی بهتر شده ام. وقت و انرژی زیادی برای این موضوع صرف کردم و حالا تجربه کافی را هم به دست آورده ام. من ۳۶ قطعه کلا منتشر کرده ام و با همین تعداد آثار توانستم کنسرت تهران را برگزار کنم. خیلی ها هستند که ۵ آلبوم مجاز دارند ولی هنوز نتوانسته ان در تهران به اجرای زنده بپردازند. خدا را شکر می کنم و امیدوارم بتوانم در ادامه مسیر هم رویه درستی را سپری کنم.
* تو کنسرت های زیادی را در شهرستان ها برگزار کرده ای. اجراهای شهرستان چه فرقی با اجراهای تهران دارند؟
کنسرت های شهرستان دو دسته اند. برخی شهرها واقعا انرژی بالایی دارند و سالن را روی سرشان می گذارند و همین باعث می شود خواننده و گروه هم حال خوبی داشته باشند و بتوانند اجرایی قوی داشته باشند. ولی برخی شهرستان ها اصلا انرژی خوبی در سالن نیست و انگار مردم آمده اند فیلم ببینند. بخاطر همین کنسرت پر انرژی ای نمی شود و همین باعث می شود هم گروه و خواننده و هم مردم حاضر در سالن به اندازه کافی لذت نبرند. اما کنسرتهای تهران همیشه پر انرژی و اکتیو است. این موضوع بارها به من ثابت شده است.
* کنسرت خرم آباد تو خبرساز شد و لغو شدن آن باعث شد برخی رسانه ها شیطنت کنند. دلیل لغو این برنامه واقعا چه بود؟
واقعا ارشاد و اماکن و انجمن موسیقی خرم آباد با ما همکاری خوبی داشتند. دلیل اصلی مشکل قرارداد با تهیه کننده کنسرت بود که در آخرین مراحل نشد که به توافق برسیم و ما هم همان موقع لغوش کردیم. ولی داستان جوری شد که ایشان ماجرا را تا روز آخر ادامه دادند تا اوضاع به گونه ای که دیدیم شود. ولی من احتمالا همین ماه در خرم آباد کنسرتم را برگزار خواهم کرد و از مسئولان این شهر هم که با من نهایت همکاری را کردند، ممنونم.
* قطعه «وای دلم» آخرین قطعه ای بود که از تو منتشر شد. چه بازخورد هایی داشتی؟
خودم این قطعه را خیلی دوست دارم. این قطعه قطعه «کنسرت» ای بود و به نظرم در کنسرت هایم می توانم به خوبی از آن برای ایجاد انرژی در سالن استفاده کنم. واکنش های خوبی هم درباره این اثر داشتم و به نظرم مخاطب هایم توانسته اند به خوبی با آن ارتباط بگیرند.
* به عنوان صحبت پایانی درباره آلبوم هایی که در بازار موسیقی این روزها منتشر شده کمی حرف بزن. آلبوم مهدی یراحی، محسن یگانه و بنیامین در هفته های گذشته در بازار موسیقی کشورمنتشر شده است. تو به عنوان کسی که در این حوزه فعالیت می کنی، درباره این آلبوم ها چه نظری داری؟
درباره آلبوم «محسن یگانه» بگویم که به نظرم قابل مقایسه با دو اثر قبلی این خواننده یعنی «رگ خواب» و «حباب» نبود و آنچنان انتظارها را بر آورده نکرد. آلبوم آقای یراحی در بخش ملودی و تنظیم خوب بود. آلبوم آقای فریدون هم آلبوم خوبی بود که من واقعا دوستش داشتم ولی آلبوم آقای بنیامین را هنوز به صورت کامل گوش نکرده ام.
* ظاهرا پروسه تولید آلبوم دوم ات هم استارت خورده و شروع کرده ای. به چه مرحله ای رسیدی؟
در مرحله انتخاب ترانه هستیم و معمولا من بیست اثر برای آلبوم می سازم و از بین آنها ده یا دوازده قطعه را انتخاب می کنیم.
* اسم قطعی اش همان «سقوط» است؟
هنوز به آن قطعیت تمام نرسیده ایم. ولی فعلا بله اسم آلبوم «سقوط» است.
* بعد از «پرتگاه» رسیده ای به «سقوط».
بله محتوای ترانه های آلبوم به این شکل است. در آلبوم قبلی که قطعه «پرتگاه» را نتوانستیم داشته باشیم. به خاطر یکی از بیت های اصلی ترانه که حذف شد و من هم تصمیم گرفتم کار را در آلبوم منتشر نکنیم. ولی به خود قطعه «سقوط» خیلی اعتقاد دارم. ترانه زیبایی دارد و من خیلی دوستش دارم.
* زمان بندی خاصی را برای آن در نظر گرفته ای؟
حدود دو الی سه ماه دیگر پروسه آهنگسازی تمام می شود و وارد مرحله تنظیم می شویم. فکر می کنم بعد از عید کار توزیع شود.
موسیقی ما – خواننده آلبوم «پرتگاه» چند هفته پس از انتشار قطعه جدیدش «وای دلم» در گفت و گویی جالب، درباره موضوعاتی چون آلبوم های منتشر شده در بازار، لغو کنسرت خرم آباد، تاثیر پذیری از شادمهر عقیلی و … سخن گفت. به گزارش «موسیقی ما»، سامان جلیلی که مدت هاست در حال تولید دومین آلبوم رسمی خود است، چند هفته قبل قطعه «وای دلم» را در فضای مجازی منتشر کرد که باخوردهای متفاوتی را نیز به خود دید. انتشار همین قطعه بهترین بهانه ای بود که سراغش برویم و با او درباره موضوعات مختلف گپ بزنیم:
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب امیر و حمید هامونیپویا بیاتی
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
سایت دل آواز وابسته به شجریان درباره لغو این برنامه نوشت: «بدین وسیله به اطلاع می رساند، متاسفانه امکان اجرای «کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز» در استانبول به دلایل فورس ماژور در تاریخ معین فراهم نیست. به همین دلیل تیم برگزاری کنسرت با سپاس بسیار از شما عزیزان بر آن شد تا اجرای این کنسرت را به تاریخ دیگری موکول نماید. از همین رو با پوزش از کلیه عزیزانی که اقدام به تهیه بلیت نموده اند تقاضا می شود از طریق فرم تماس موجود در همین صفحه اطلاعات خود را شامل: نام کامل (مطابق بلیط خریداری شده)، تعداد بلیت، شماره سفارش، مبلغ پرداختی، ۴ رقم آخر کارتی که به وسیله آن پرداخت انجام شده، شماره تماس و شماره کارت و نام صاحب کارتی که تمایل دارند مبلغ به آن باز پرداخت شود را برای ما ارسال نمایند. لازم به ذکر است که به دلیل حجم بالای بلیط ها این باز پرداخت به صورت مرحله ای برای عزیزان واریز خواهد شد. همچنین از طریق رسانه های رسمی شرکت دل آواز و محمدرضا شجریان به زودی تاریخ جدید اجرای این برنامه به اطلاع شما عزیزان گرامی خواهد رسید.»
درباره دلایل لغو این کنسرت هیچ توضیح دقیقی ارائه نشده است.
در روزهای گذشته مطالب و گزارش های مختلفی درباره این کنسرت در رسانه های مختلف منتشر شده که بازتاب های ویژهای نیز داشته است.
خروج حدود ۱۱ میلیارد تومان وجه برای دیدن این کنسرت در ترکیه از سوی دوستداران موسیقی ایرانی، از جمله گزارش هایی بود که از سوی سایت های مختلف بارها و بارها به آن پرداخته شد.
سایت «موسیقی ما» در حال پیگیری دلایل لغو این کنسرت از مسئولین برگزار کننده این کنسرت است و در ساعات آینده دلیل اصلی لغو این برنامه اطلاع رسانی خواهد شد.
موسیقی ما – کنسرت «محمدرضا شجریان» که قرار بود ۴ سپتامبر در استانبول ترکیه برگزار شود، به دلایل نامعلوم لغو شد. سایت دل آواز درباره لغو این برنامه نوشت: «بدین وسیله به اطلاع می رساند، متاسفانه امکان اجرای «کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز» در استانبول به دلایل فورس ماژور در تاریخ معین فراهم نیست. به همین دلیل تیم برگزاری کنسرت با سپاس بسیار از شما عزیزان بر آن شد تا اجرای این کنسرت را به تاریخ دیگری موکول نماید…»
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب ارکستر سمفونیکارکستر سمفونیک تبریز
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
به نظر می رسد روزهای سخت بهنام صفوی شروع شده است. ظاهرا بهنام صفوی باید علاوه بر پرتو درمانی، به خاطر حاد بودن وضعیت جواب ها همزمان شیمی درمانی را آغاز کند. مشخص است که میلاد لطیفی و دوستانش تلاش زیادی کرده اند که روحیه بهنام همچنان در سطح بالای همیشگی باقی بماند:« ما تلاش می کنیم بدن بهنام را هم در حالت بسیار خوب نگه داریم.»
لطیفی درباره وضعیت این روزهای تومور و موقعیت بهنام بعد از عمل هم گفت:« این توده خیلی پیش آگاهی خوبی نشان نداده. تمام تمرکز تیم معالج بهنام در درجه اول جلوگیری از رشد دوباره توده بوده و در آینده هم تلاش شان برای از بین بردن تمام ریشه های و پاهای احتمالی موجود خواهد بود.»
بنا به گفته پزشک معالج صفوی، او از شنبه هفته پیش رو به مدت یک ماه هر روز باید شیمی درمانی شود.
در این مدت دوستان بهنام مثل شهرام شکوهی، سیروان و زانیار، احسان علیخانی، مسعود امامی، مجتبی کشاورز، مهدی فردی، محمد ابراهیمی، غلامرضا صادقی و خیلی از دوستان دیگر او برایش سنگ تمام گذاشته اند و مدام پی گیر احوالش هستند. لطیفی در این باره خطاب به علاقه مندان و دوستان بهنام صفوی گفت:« طبیعتا اين روزها ما ومهم تر از همه، خانواده بهنام همه تلاشمان را برای فراهم کردن یک محیط آرام و کم تنش و بالا بردن روحیه و قوای جسمی بهنام به کار می گیریم . چون سرحال بودن او در این مرحله اهمیت زیادی دارد. فقط خواهش می کنم با صبر و شکیبایی ، دعا و انرژی که به سوی بهنام و ما می فرستید، ما را همراهی کنید. لطفا به شایعات توجه نکنید و خواهش می کنم خبرهای ما را از صفحات رسمی خودمان و همچنین موسیقی ما پیگیر باشید.»
دعا می کنیم این هنرمند ارزشمند عرصه موسیقی هرچه سریع تر سلامتی خود را بازیابد و کارهای هنری اش را از سر بگیرد.
+ صفوی از شنبه به مدت یک ماه هر روز شیمی درمانی می شود
+ تصاویر حضور بهنام صفوی در بیمارستان
موسیقی ما – پس از عمل جراحي بهنام صفوي به نظر مي رسيد كه او پس از استراحتی کوتاه، برنامه هايش را آغاز كند و دوباره به عرصه موسيقي بازگردد. اما اين حضور دوباره با تاخير رو به رو و باعث شد بحث هاي حاشيه اي و شايعاتي در محيط هاي رسانه اي شکل بگيرد. او امروز عصر به بیمارستان رفت تا برای عملیات پرتودرمانی از سرش قالب گرفته شود که در تصاویر هم می بینید. همین مساله، نگرانی ها را بیشتر کرد. برای پاسخ به پرسش ها و شایعات حول و حوش بیماری بهنام صفوی، بهترین فرد، میلاد لطیفی دوست صمیمی اوست تا از نگرانی های مخاطبان صفوی سخن بگوید…
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
اين خواننده موسيقي سنتي درباره اين نكته كه با توجه به سالها تدريسش درحوزهي آواز، چرا حالا تصميم به ادارهي آموزشگاه گرفته به «موسيقي ما» ميگويد: «من سالهاي متمادي در زمينه آموزش آواز فعاليت كردهام؛ چه در منزل خودم و چه در آموزشگاههاي مختلف آزاد و همچنين مركز حفظ و اشاعه موسيقي و دانشگاه علمي و كاربردي. همچنان نيز تدريس خودم را در يكي دو تا از اين آموزشگاهها ادامه خواهم داد؛ بنابراين در اين سالها هرگز نياز به داشتن يك آموزشگاه را احساس نميكردم، اما حالا فرزندانم كه خود موزيسين شدهاند، عاملي شدند تا فعاليتهاي آموزشيام در حوزه موسيقي را به شكل مدونتر و همچنين گستردهتري انجام دهم.»
او البته توضيح ميدهد كه تا مدتي قبل ضرورتي در اين زمينه احساس نميكرده است، يعني فكر ميكرده كه داشتن آموزشگاه هنري و مسوؤليتي كه اين مساله برايش به وجود ميآورد، او را از فعاليتهاي هنريش دور كند: «داشتن آموزشگاه كمي برايم دشوار بود؛ اما حالا با خودم فكر كردم، شايد با راهاندازي آموزشگاه بتوانم به اندازه خودم نابسامانيهايي كه در اين حوزه وجود دارد را برطرف كنم. در سالهايي كه به عنوان مدرس كار ميكردم، ميديدم كه هم اساتيد و هم هنرجويان دغدغههاي بسياري دارند، با خودم فكر كردم كه راهاندازي يك آموزشگاه شايد بخشي از اين دغدغهها را مرتفع كند. احترامي كه بايد به استاد و هنرجو گذاشته شود. به هر حال شرايطي پيش آمد و توانستيم كار مستقلي داشته باشيم.»
او در پاسخ به اين سوال كه تا چه اندازه اميدوار است كه آموزشگاهش بتواند براي مدت طولاني به فعاليتهاي خود ادامه دهد، ميگويد:«تداوم هر چيز به روحيه و انگيزههاي شخص برميگردد. اين «تداوم» در ذهن و تفكر هر كسي است و راهي را كه در پيش گرفته است، ميخواهد ادامه دهد يا خير؟ من بعد از سي سال تدريس، همچنان با همان عشق و با همان عاطفه و همان مسوؤليت كارم را ادامه ميدهم و هيچ كوتاهياي دربارهي شاگردانم نميكنم و تا روزي كه بتوانم تدريس كنم اين اتفاق ادامه خواهد داشت. عشق و علاقهي من به تدريس، فراتر از مسايل مادي است. يك جور احترام به سنتها و ميراثي است كه به هر كدام از ما داده شده است و ما وظيفه داريم كه آن را به ديگران منتقل كنيم. بنابراين فكر نميكنم كه اگر كسي بخواهد كار درستي انجام دهد، بعد از مدتي آن را فراموش كند. طبيعي است كه هر كاري مشكلات خاص خودش را دارد؛ من در تمام اين سالها به عنوان يك خوانندهي زن هم با مشكلات بسياري مواجه بودهام، اما هيچ وقت فكر نكردم كه به خاطر اين دغدغهها نبايد به فعاليتهايم ادامه دهد.»
اما «آموزش موسيقي» همواره يكي از آسيبپذيرترين و چالشبرانگيزترين مسايلي بوده است كه در موسيقي ايران مطرح بوده است، حالا او به عنوان خوانندهاي كه سالهاست در اين زمينه فعاليت كرده است، ميگويد: «مهمترين مسالهاي كه براي من اهميت دارد، احترام به اساتيدي است كه در اين آموزشگاه تدريس ميكنند. وقتي اساتيد قدر بدانند و از نظر مالي تامين باشنند، طبيعي است كه نگاهي بهتر به فعاليتها و شاگردانشان خواهند داشت و اين چرخه طبيعيتر خواهد چرخيد. متاسفانه اين اتفاق در بسياري آموزشگاهها رخ نميدهد. من خودم در بسياري از آموزشگاهها با مشكلاتي مواجه شدم كه تمامي عشق و علاقهام به ادامهي كار را از دست ميدهم. من ۳۰ سال در آموزشگاههاي مختلف درس دادهام و طبيعي است كه مسايل را به خوبي متوجه ميشويم و به همين خاطر سعي خواهيم كرد كه آنها را لااقل در آموزشگاه خودمان رفع كنيم. از طرفي متاسفانه ما يك حركت منسجمي در آموزشگاههاي هنري نداريم. در هنرستانها و آموزشگاهها، مواد درسي كاملا مشخص است؛ اما در آموزشگاههاي هنري شيوهي مشخصي وجود ندارد و هر استادي به روش خودش درس ميدهد و در اين ميان، اين مهم است كه استاد چقدر دلش براي هنرو كارش ميسوزد. برخي اساتيد صرفا به خاطر پول كار ميكنند و برخي دلشان ميخواهد تا كساني كه از حضورش استفاده ميكند، انسانهاي بزرگي شوند و هميشه نام او را نگاه دارند. اين تعيين كنندهي شيوه تدريس است و همين ممكن است نابسامانيهايي را به وجود آورد. خود من هم شيوهاي براي تدريس دارم كه ممكن است هيچكس ديگر آن را نداشته باشد.»
اما اين شيوه چيست؟ سرپرست گروه موسيقي خنيا ميگويد كه او هميشه به صورت جداگانه با شاگردانش كار ميكند و هرگز به كلاس جمعي اعتقادي نداشته است: «كلاس جمعي كاملا به ضرر شاگرد قوي و همچنين ضعيف است. هر شاگردي يك قدرت گيرايي و حجم صدايي دارد و بايد در هر هنرجو «آن»ش را پيدا كرده و آن را بسازيم. استاد بايد حس خوب و تكنيك را از صداي شاگرد بيرون بكشد و در اين ميان صرفا ياددادن گوشهها نيست، نكات بسيار ظريفي وجود دارد كه بايد به آنها آموزش داده شود. اصلا بايد دربارهي چيزهايي جز موسيقي هم توجه كرد، مثلا دربارهي ادبيات بايد ساعتها با يك هنرجو كار كرد. به همين خاطر من هميشه به صورت جداگانه كار كردهام تا با هر كس بر اساس قدرتش كار كنم.»
- مشکلات اجرای خانم ها
در اين سالها زنان آوازخوان با مشكلات متعددي روبهرو بودهاند، نتوانستهاند در بسياري از شهرستانها به اجراي برنامه بپردازند، صدايشان را در اجراهايشان كم كردهاند و بسيار مشكلات ديگر؛ اما با همه اينها، همواربيشترين تعداد هنرجويان، زنان هستند. ملكي تحليل خودش را از اين ماجرا دارد. ميگويد كه «آواز» ماواي خوبي براي زنان است و حس و حال خوبي از خواندن پيدا ميكنند. از آن گونهگوني و تنوع در صداي خانمها بسيار زياد است: «اگر در يك جمع ده خانم بخوانند، ده صداي متفاوت خواهند داشت و اين بسيار عجيب است.»
با توجه به نوع فعاليتهاي «پري ملكي»، آموزش تخصصي آواز از جمله فعاليتهاي اين آموزشگاه است و علاوه بر آن سازهاي ايراني و جهاني، تئوري موسيقي، كر، موسيقي كودك و آهنگسازي نيز تدريس خواهد شد؛ اما خانم ملكي ميگويد كه علاوه بر اينها، در نظر دارد دربارهي مباحثي چون درك شعر، تلفيق شعر و موسيقي و ديگر مباحثي كه تاكنون توجه كمتري به آن شده است، بحث كند. او همچنين به اين مساله اشاره دارد كه: «درست است كه اين آموزشگاه به تازگي افتتاح ميشود؛ اما با سابقهي فعاليتهاي من ميشود گفت سابقهاي سي ساله دارد. من در اين سالها فعاليتهاي گستردهاي در حوزه موسيقي انجام دادهام و حالا فكر ميكنم «خنيا» مخاطبان خاص خودش را دارد؛ به خصوص اينكه ما در اين آموزشگاه بيش از اهميت دادن به مسايل مالي، ديد معنوي و هنري داريم و همين مساله را نيز ميخواهيم گسترش دهيم.»
«پري ملكي» از سال ۱۳۶۵ شروع به تدریس کرده است؛ ابتدا با چند هنرجو و سپس و تاکنون در ماه بیش از پنجاه هنرجو را تعلیم میدهد و با شاگردان به صورت انفرادی و تک تک کار میکند. گوشهها را میخواند و ضبط میکند و به همراه هر گوشه در هر جلسه یک تصنیف نیز میآموزد. مرحله اول، تدریس آوازها و دستگاهها به جز نوا و راست پنجگاهاست. در این مرحله گوشهها را برای هنرجو تشریح کرده و جملهبندی و اجزای آن را به تفکیک مشخص میسازد و تحریرها را نخست آرام و شمرده برای هنرجو ضبط میکند. مرحله دوم آموزش، شعرگذاری بر روی گوشه هاست. هنرجو شعر مناسبی برای هر گوشه و آواز پیدا کرده و به ترتیب ردیف را دوره میکند. در مرحله سوم نوا و راست پنجگاه را میآموزد و مرحله چهارم به تدریس آنچه از شیوه طاهرزاده مانده اختصاص دارد. مرحله آخر بازخوانی شیوه آوازخوانی خوانندگان قدیمی همچون قمر، روحانگیز و معاصران چون بنان، قوامی، خوانساری، شجریان و… است. پری ملکی به تجربه دریافته کلاس دسته جمعی به ضرر شاگردان است. از آن جا که شاگردان با قوههای گوناگون باید در کنار هم قرار گیرند. از خیل شاگردان این سالها، امروز بسیاری خود، مدرس یا خواننده شدهاند که از آن جمله مهسا وحدت و مرجان وحدت، یاسمن کاظمی، حمیرا مظاهری، نوشین طافی و تعدادی نیز به گروههای همخوانی (کر) معرفی شدهاند. پری ملکی علاوه بر تدریس خصوصی، تاکنون در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، فرهنگسرای شفق، آموزشگاه هنری پیام، آموزشگاه تماشاگه راز، آموزشگاه هنری ساز و آموزشگاه هنری ترانه نیز به تدریس پرداختهاست.
- کنسرت پیش رو
او همچنين در حال آماده كردن كنسرتي در اواخر شهريور ماه – بيست و هفتم و بيست و هشتم- در تالار رودكي است و در آن «خنيا» كنسرتي همخواني و همنوازي اجرا خواهد كرد. او در اين برنامه، كارهاي تازهاي را با آهنگسازي «سعيد پورسعيد» و با همخواني «فاروق كسمايي» اجرا خواهد كرد. اين برنامه با نام «راز مانا» ست و بخش اول آن از شاعران زن از قرن چهارم تا كنون است و بخش ديگر بر اساس اشعار مولانا كار شده است. البته سرپرست گروه خنيا از اتفاقاتي كه در اجراهاي قبلياش رخ داد، همچنان دلگير است و ميگويد: «بسياري نسبتهاي ناروا به من دادند كه بيش از هر چيز متاسفم كرد. من در تمام سالهايي كه كار كردم، هيچوقت از خط قرمزها رد نشدم، دلم نميخواسته كه اين كار را بكنم. من دلم براي موسيقي ميتپد و به همين خاطر با وجود تمام محروميتها، تلاش ميكنم كه هر كاري كه انجام ميدهم در راستاي كمك به فعاليتهاي بهتر زنان هنرمند باشد، به همين خاطر هرگز نخواستم تا كاري جز آنچه در قانون امروز ما وجود دارد،انجام دهم. من هرگز كار خلافي نكردهام و به مين خاطر نفهميدم كه چرا اين اتهامات را به من زدند، جوابي هم به اين مسايل نداشتم جز اينكه سكوت كنم.»
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
حقیقتا زمانی که برای اولین بار پای تلفن از او شنیدم که به سراغ میکروفون و دنیای خوانندگی رفته برای خودم هم جای تعجب داشت و چندین علامت سوال به سراغم آمد. به همین دلیل در یک بعداز ظهر تابستانی با امیر ارجینی هم کلام شدم و از او درباره دلایلش و البته آینده متفاوتی که پیش رو دارد سوال کردم. البته نمی شود به سراغ ارجینی رفت و از او درباره خواننده «سنتوری» نپرسید. پرسیدیم و جوابهای بعضا با سیاست و بعضا دلی شنیدیم. این گفتگو را تا پایان بخوانید:
*چندی پیش به من درباره ورودتان به عرصه خوانندگی گفتید. کمی مفصل تر در این زمینه توضیح دهید که چه شد تصمیم گرفتید به شکل جدی وارد عرصه خوانندگی شوید؟
شاعر و هر هنرمند دیگری به دنبال تریبون برای صحبت با مردم است. خوانندگی تریبون قوی است که تا کنون از آن استفاده کردهام ولی با صدای دوستان دیگر، هنوز هم این کار را میکنم و دوستانی هستند که با آنها در زمینه شعر همکاری دارم .اما دوست داشتم که خودم هم این عرصه را به نوعی امتحان کنم .از سوی دیگر شانس در موسیقی پاپ دخیل است و میخواستم که شانس خودم را امتحان کنم .تمایل داشتم تریبونی هرچند کوچکتر نسبت به تریبونهایی که قبلا داشتم را اختیار کنم و بتوانم یک سری از اشعار را که نمیتوانستم به خوانندهها بسپارم یا علاقهای نسبت به خواندن آنها نداشتند، بعد از اثبات خود در این عرصه اجرا کنم .نزدیک به دو سال و چهار ماه قبل تولید آلبوم خودم را شروع کردم و امیدوارم اتفاقات خوبی رخ دهد.
*برای رساندن حرفهای خود به گوش مخاطبان چرا همان روند قبل را دنبال نکردید؟ آیا شرایط به گونهای بود که دیگر چنین امکانی نداشتید؟
خیر. من از سال ۸۳ یا ۸۴ تصمیم به خوانندگی داشتم. حتی من در فیلم «سنتوری» و قطعه «من با تو خوشم» با «محسن چاوشی» همخوانی کردم. در سال ۸۲ یک قطعه مشترک با محسن به نام «ابرای پاییزی» داشتم که بعدا او با تنظیم متفاوتی آن اثر را منتشر کرد. در همان سالها هم مشغول تست این فضا بودم. ولی به دلیل اینکه محسن در آنها سالها بیشتر نیاز به شعر داشت ترجیح دادم که روی خوانندگی متمرکز نشوم. الان یک مقدار اوضاع فرق کرده و دوباره آن دغدغهها به سراغ من آمده است. در ابتدا برایم دغدغه بودند ولی الان بیشتر علاقهمند شدهام. کَما اینکه میدانم فراز و نشیبهای این حوزه بسیار بیشتر از ترانهسرایی است و نظرات موافق و مخالف زیادی خواهم شنید. سعی میکنم موافقها را بیشتر و مخالفان را به موافقان نزدیک کنم. به طور کل این دغدغه از گذشته با من بوده و اینگونه نیست که ناگهان تصمیم گرفته باشم. همچنین بعضیها میگویند که کم کار شدهام ولی اتفاقا نسبت به گذشته پرکار هم شدهام. زیرا با خوانندگان زیادی در این سالها کار کردم شاید اغلب آنها را ندیده باشم. من با «پدرام کشتکار»، «بابک مافی» و «شهاب اکبری» به صورت مستقیم کار میکنم. این افراد با خوانندهها ارتباط دارند و به همین دلیل میگویم که کارهای زیادی انجام دادهام. اما به نوعی هم وقت آزاد بیشتری دارم زیرا از حدود چهار سال قبل فقط در زمینه ترانه فعالیت میکنم. پیش از آن در یک شرکت مشغول به کار بودم ولی از چهار سال قبل فقط شعر را دنبال کردم و به همین دلیل وقت بیشتری دارم.
*در سوال اول از شانس صحبت کردید ولی کاراکتری که من از شما سراغ دارم با شانس و این مسائل همخوانی ندارد.
منظور من از شانس شکل خرافه آن نبود. ولی مثلا شانس در موسیقی سنتی دخالت کمتری دارد. چون مخاطبانش سنین بیشتری دارند و با تفکرات دیگری به سراغ موسیقی سنتی و اصیل ایرانی میآیند. اما موسیقی پاپ یعنی پاپیولار و همهگیر و این نشان میدهد که شانس در آن خیلی دخیل است. اتفاقی که همگان میتوانند در مورد آن تصمیم بگیرند طبیعتا با شانس هم همراه خواهد بود. من آدمی نیستم که روی شانس اعتقاد خیلی زیاد داشته باشم اما آدم بدشانسی هم نبودهام.
*برویم به سراغ جزئیات بیشتری از آلبوم و اینکه چند قطعه دارد و عوامل تولید چه کسانی هستند؟
نه قطعه آلبوم آماده است و باید میکس و مستر شود. ما میکس و مسترینگ را برای یک ماه قبل از انتشار آلبوم در نظر گرفتهایم. بعضیها شاید تصور داشته باشند که تمامی ترانههای آلبوم «امیر ارجینی» از سرودههای خودش باشد اما اینگونه نیست. «حسین غیاثی»، «اسلام ولی محمدی»، «حمید رزاقی»، «فاطمه زینلی»، «مهسا پهلوان» و «ناصر نامدار»ترانه سراهایی هستند که از آثارشان بهره برده ام . البته ترانههایی که از دوستان دیگر انتخاب کردهام به سلیقه خودم نزدیک است. دلیل حضور چهرههای گوناگون در بخش شعر این است که تفکرات متفاوتی در آلبوم داشته باشیم. آهنگسازی کارها هم توسط «بابک مافی»، «امین رستمی» ، «شهاب رمضان» ،«سیامک عباسی»، «محسن چاوشی»، «محسن ارجینی»، «امید جامع» و «شهاب اکبری» انجام شده و خودم هم یک ملودی دارم. در بخش تنظیم هم شهاب بیشترین سهم را داشته و بابک مافی و «اُربِل داودی» هم سایر تنظیمها را انجام داده اند .
*چرا در بخش ترانه به سراغ افرادی رفتهاید که حتی نام برخی از آنها را برای اولین بار است که میشنوم؟
اعتقاد من این است که خواننده نباید آلبومی را کلا با یک ترانهسرا کار کند. اگر کسی به سراغ من بیاید و بگوید که تمام ده قطعه آلبوم را تو بنویس اصلا قبول نمیکنم. کارکردن ترانه سرا با خواننده در نهایتا پنج یا شش قطعه یقینا با موفقیت بیشتری برای طرفین همراه خواهد بود. زمانی که کار شما در مقایسه با دیگران قرار میگیرد فاکتورهایی برایش لحاظ میکنند که با فاکتورهای مقایسه کار شما با خودتان متفاوت است. به همه خوانندهها توصیه میکنم که از حضور ترانهسراهای دیگر هم بهره ببرند تا حال و هوای آلبوم یک رنگ نشود. در کارهایی که با محسن چاوشی، شهاب رمضان یا سیروان خسروی داشتم همین روند را رعایت کردم. مثلا در آلبوم سیروان سه قطعه از سرودههای من بود که دو قطعه آن موفق بودند. زمانی که بین نه یا ده قطعه دو اثر موفق داشته باشید از لحاظ حسی و حرفهای برای شما متفاوت خواهد بود تا اینکه ده ترانه معمولی را ارائه کنید. در زمینه خوانندگی خودم هم همین اعتقادی که داشتم را لحاظ کردم. البته اینکه شما اسم این دوستان را تا کنون نشنیدهاید چند دلیل دارد. من به عنوان یک ترانهسرا حداقل کارشناس این حوزه هستم و خوانندهها معمولا به این نگاه میکنند که همکاران من با چه خوانندههای دیگری همکاری داشتهاند. اما من با کار آدمها طرف هستم و ترانه این دوستان را پسندیدم و از آنها استفاده کردم.
*به کنسرت هم فکر کردهاید؟
خود شما میدانید که تولید آلبوم در ایران فقط هزینه است و من خودم این هزینه را تقبل کردهام. هزینه برای آلبوم در ایران اصلا بازده ندارد. مگر اینکه کار به جایی برسد که طرفدار داشته باشید و از جاهای دیگر بتوانید درآمد کسب کنید و باز هم روی فروش آلبوم نمیتوانید حساب کنید. با توجه به این شرایط از روز اول به کنسرت هم فکر کردم. به هر دوستی هم که سفارش آهنگسازی دادم گفتم که صدای من چه تواناییهایی دارد. در پرانتز باید بگویم که دوره یک ساله سلفژ هم نزد یکی از دوستانی که بابک مافی معرفی کرده بود گذراندم. به همین دلیل در ابتدا مشخصههای صدای خودم را شناختم و به دوستان هم گفتم که هنگام آهنگسازی این المانها را هم مدنظر داشته باشید. اصلا خارج از بحث کنسرت باید من بتوانم حتی در یک جمع ده نفره هم کار خودم را به خوبی بخوانم. از همان ابتدا به اجرای زنده فکر کردهام و همین الان هم که داریم صحبت میکنیم تمام امید من این است که کار موفق شود و به مرحله کنسرت برسیم. برای یک هنرمند هیچ چیز زیباتر از این نیست که از نزدیک با مخاطبان خود صحبت کند. زمانی که شعر خودم را در یک شب شعر صد نفره میخوانم جذابیت بسیار بیشتری دارد تا اینکه میشنوم که همان شعر را یک میلیون نفر شنیدهاند. آن یک میلیون نفر را ندیدهام ولی چهره آن صد نفر را میبینم و عکس العمل آنها نسبت به شعر خودم را حضوری دریافت میکنم. کنسرت برای این نیست که طرفداران یک هنرمند بیایند و او را ببینند. بزرگترین امتیاز کنسرت این است که هنرمند بتواند مخاطبان خود را از نزدیک ببیند و عکس العمل آنها را دریافت کند.
*سبک و سیاق ملودیها و تنظیمها چگونه است؟ و با توجه به اینکه میگویید از ابتدا به کنسرت فکر کردهاید آیا کارها همگی ریتمیک هستند؟
نمیدانم چرا بعضی از خوانندهها فکر میکنند که فقط کارهای ریتمیک مناسب کنسرت است. اتفاقا کارهای ریتمیک در آلبوم زیاد نیستند و یک کار شش و هشت اسلو دارم که هیجان و اکت چندانی ندارد. اما ملودیها و شعرها اکثرا کنسرتی هستند. یعنی با سلیقه مخاطب ایرانی همخوانی دارد و به خوبی در ذهن میماند و به راحتی میتوان در هرجا زمزمه کرد. ملودیها را زمانی که برای چند نفر از دوستان پخش کردم گفتند که حداقل دو یا سه قطعه در ذهن میماند. اثری برای کنسرت خوب است که در ذهن مخاطب بماند و در کنسرت همخوانی کند. اما در قسمت تنظیم داستان متفاوت است. دو قطعه الکترونیک دارم که سعی کردیم به روز تنظیم کنیم .زیرا سلیقه مخاطب امروز به کارهای الکترونیک نزدیک است.
*یعنی سایر کارها آکوستیک است؟
بله. پنج قطعه را شهاب اکبری تنظیم کرده و سلیقه او با ساز زنده و آثار آکوستیک همخوانی زیادی دارد. فقط دو قطعه ساز ندارد.
*طی سالهای گذشته چهرههای زیادی از بین همکاران خودتان وارد عرصه خوانندگی شدهاند. برخی از آنها در توضیح دلیل ورودشان به این حوزه میگویند که به دنبال بیشتر دیده شدن بودند. زیرا در موسیقی فقط خواننده دیده میشود و نهایتا اسم ترانه سرا در کاور آثار ذکر میشود. شما هم این دلیل را مدنظر داشتید؟
به غیر از شهرت بیشتر، دلایل زیادی برای ورود به این عرصه داشتم و دارم. نمیخواهم شعاری صحبت کنم ولی نهایت شهرت چیست؟ بستگی دارد که آدم به چه چیز شهره شود. من به شهرت فکر نکردم ولی به این فکر کردم که حق ترانهسرا در ایران بیشتر از هر جای دنیا ضایع میشود. شاید برخی از دوستان بگویند که در سایر نقاط دنیا هم شرایط اینگونه است. اما با تحقیقی که من داشتم به این نتیجه رسیدم که شرایط دیگر کشورها در این زمینه اصلا با ایران قابل مقایسه نیست. در ایران نه تنها قوانین ارشاد به ترانه سرا اجازه نمیدهد که از حقوق بیشتری بهرهمند شود، بلکه خود دوستان هم کم لطفی میکنند. دوستان میگویند که ما یک ترانه گرفتیم و پول آن را پرداخت کردیم و هیچ کار دیگری لازم نیست انجام دهیم. ولی باید این نکته را در نظر داشت که از همان ترانه تا چند سال درآمد کسب میکنند. نوش جانشان باشد ولی به هر حال دوستان هم کم لطفی میکنند. یکی از بزرگترین دلایلی که برای شما ذکر کردم همان قضیه مخاطب و ارتباط با آنها بود و اینکه با حوزه خوانندگی غریبه نیستم. در سال ۸۵ «بنیامین بهادری» در عرصه خوانندگی مطرح شد ولی او هم قبلا کار شعر انجام می داد . به خاطر دارم که در جشنواره ای هم برای شعر جایزه گرفته بود ولی در آن زمان با خوانندگی مطرح شد. مردم ما کلا نسبت به افرادی که از یک حرفه وارد حرفه دیگری میشوند حساسیت دارند. در حالی که شاخههای مختلف کارهای هنری با یکدیگر ارتباط زیادی دارند. مخصوصا من که ترانهسرا بودم و سالهای زیادی از عمرم در استودیو و کنار خوانندهها و آهنگسازان میگذرد وشاعر نبودم که فقط در جلسات شعر حضور داشته باشم. مثلا وقتی «محمدرضا گلزار»میخواند همه جبهه میگیرند .ولی او یک موزیسین بوده و «ایرج قادری» در یک کنسرت او را شناخته است. مردم پیشینه را نمیدانند و قضاوت می کنند .این حرفها را بیان نمیکنم که به نظرات مردم سمت و سو بدهم زیرا آنها به هرحال قضاوت خودشان را دارند . من هم جوابی نمیدهم و فقط در مسیری که فکر میکنم درست است حرکت خواهم کرد.
*اینکه درباره ارتباط شاخههای مختلف هنر صحبت میکنید درست است ولی در ۹۰ درصد موارد زمانی که یک هنرمند فیلد کاری خود را عوض کرده شکست خورده است.
این حرف را قبول ندارم. زیرا حداقل پنج خواننده دهه چهل ما بازیگری را هم امتحان کرده و در آن موفق هم بودند و در همین نسل جدید هم طرفدار دارند. شاید افرادی که شکست خوردند تمام علاقه و تمرکز خود را در زمینه فعالیت جدید متمرکز نکردند.
*شاید آن پنج نفر جزو موارد خاص و نادر بودند. اما طی چند سال اخیر خوانندههای زیادی بازیگر شدند که اگر مورد نقد قرار نگرفته باشند، هیچ اتفاق جدیدی را هم رقم نزدند.
این به دلیل حساسیت مردم است. به عنوان مثال «مسعود امامی» یک شاعر بوده که خواننده شده و به نظر من خواننده خوبی است. من خودم خیلی از کارهای او را دوست دارم ولی اینکه مردم به اندازه خواننده ایکس به او توجه نمیکنند به دلیل ایراد مسعود امامی نیست. اگر بخواهیم موفقیت را فقط در توجه مردم خلاصه کنیم که حرف شما درست است. البته در این مقوله توجه برای من شاعر یا همکارانم یک استثنا وجود دارد. آن هم اینکه مگر قبلا به ما چقدر توجه میکردند که اکنون میزان آن کمتر شود. حتی اگر کمتر هم شود باز هم از دوران شاعری بیشتر خواهد بود.
*پس یعنی فعالیت خوانندگی شما به یک قطعه و یک آلبوم خلاصه نخواهد شد.
ما قبل از مصاحبه در این زمینه با هم گپ زدیم که چرا کارها رادر سکوت جلو بردم. دلیل این بود که میخواستم اکنون حرف برای گفتن داشته باشم. من از دو سال قبل مراحل تولید را شروع کردم تا الان که بتوانم با پشتوانه آثاری که آماده دارم با شما صحبت کنم. پس اصلا اینگونه نیست که حرف بزنم و خواندن من با یک آلبوم به پایان برسد. به طور کل وارد هیچ کاری نمیشوم مگر آنکه بخواهم آن را جدی ادامه دهم.
*بیشتر منظورم تداوم بود. یعنی در صورت شکست یا موفقیت باز هم این مسیر را ادامه خواهید داد؟
تا زمانی که تمام فاکتورهای ذهنی خودم را در این مسیر اجرایی نکنم عقب نخواهم نشست. همه هم اینگونه بودهاند و آنقدر کار کردهاند تا به نتیجه رسیدهاند. اگر به کار همه خوانندههای مطرح نگاه کنیم میبینیم که بالاخره پس از دو یا سه آلبوم توانستهاند که نام خود را جا بیندازند. محسن چاوشی از سال ۸۰ یا ۸۱ میخواند ولی سنتوری در سال ۸۴ منتشر شد و نوسان زیادی در کارهای او انداخت و محسن را بالاتر برد. این شرایط برای ما هم بود و همگی در آن زمان بیشتر دیده شدیم. من هم الان کوتاه نمیآیم و آن شانسی که در موردش صحبت کردیم شاید در آلبوم اول یا شاید در تک قطعه اول باشد. در موارد زیادی دیدهایم که خواننده با یک قطعه به شهرت رسیده است. ما «حمید طالب زاده» را داشتیم که سه آلبوم مجاز قبل از «همه چی آرومه» ارائه کرده بود ولی مردم او را با همان تک قطعه شناختند. به هرحال این راه آسانی نیست و باید حساب شده قدم برداشت. از سوی دیگر در زمینه آن مقوله شکست هم باید توضیحاتی را ارائه کنم. پس از شکست یا موفقیت یک اثر باید تمامی عوامل آن را آنالیز کرد. یکی از ایرادهایی که خوانندگان پاپ دارند این است که کارشان وقتی با اقبال عمومی مواجه نمیشود، اگر آهنگساز هستند کار آهنگسازی خود را عوض نمی کنند و دست به تغییرات در حوزه ترانه میزنند. اگر ترانه سرا باشند، آهنگسازان را عوض میکنند و جز خودشان همه عوامل را در عدم موفقیت دخیل میدانند. یکی از دلایلی که از سایر ترانهسراها هم کمک گرفتم همین موضوع بود. من پس از انتشار آلبوم قطعا عوامل موفقیت یا شکستش را آنالیز خواهم کرد تا ببینم که در کارهای بعدی چه کاری باید انجام دهم. همچنین بازخوردی که از مخاطب دریافت میشود اهمیت دارد و باید ببینید که موافقان و مخالفان چه حرفهایی دارند.
*فکر میکنم یکی از دلایل انتخاب ترانهسراهای متنوع این باشد که از همین ابتدا سعی کردهاید راه یکی از عوامل شکست آلبوم یعنی تکرار در مقوله کلام را ببندید.
میتوانستم با دو ترانه هم این کار را انجام دهم. مطمئن باشید ترانههایی که از دیگران گرفته ام را با توجه به سلیقه خودم انتخاب کردهام. اما به هرحال آماده هرگونه نقد هستم.
*هر زمان که اسمی از شما مطرح میشود، آثارتان را با قطعه «سنگ صبور» مقایسه میکنند. فکر میکنید قطعهای از مجموعهای در دست انتشار دارید، نه در مقیاس سنتوری، ولی هیت شود؟
در این ده سال کاری از محسن چاوشی به اندازه سنگ صبور هیت شده است؟ خود ما هم فکر نمیکردیم که آن اتفاقات برای سنتوری رخ دهد. من در این سیزده سال یاد گرفته ام که در موسیقی پاپ پیش بینی نداشته باشم. زیرا پیش بینی فینال جام جهانی از پیش بینی موفقیت یک قطعه پاپ آسانتر است. به دلیل اینکه همه چیز دست مردم است. آنها یا میپذیرند یا تو را کنار میگذارند. به عنوان مثال اصلا فکر نمی کردم که قطعه «نه نرو» تا این حد بین طرفداران سیروان شنیده شود. زیرا به لحاظ شعری کار عجیب و غریب انجام نداده بودم ولی فاکتورهای زیادی دخیل بودند. زمانی که یک کار هیت میشود شاید به دلیل آن هم نتوانید دست پیدا کنید و باید فاکتورهای زیادی را کنار هم قرار دهید. در بین قطعات آلبوم خودم هم کارهایی هستند که فکر میکنم بیشتر مورد توجه قرار گیرند ولی باید منتظر نتیجه شنیده شدن مجموعه باشیم.
*زمانی که اسم محسن چاوشی را در بخش آهنگسازی مطرح کردید این فکر از ذهنم عبور کرد که شاید به امید مطرح و هیت شدن کار خود و به یاد سنتوری باز هم در کنار هم قرار گرفته باشید.
من سالها با محسن کار کردم و قطعات هیت زیادی بین مردم و طرفدارانش داشتیم. مثلا قطعه امام رضا(ع) را بیشتر مردم شنیدهاند ولی من خودم فکر میکردم اگر قرار باشد روزی آلبوم منتشر کنم، محسن چاوشی حداقل پنجاه درصد در تولید کارها سهم داشته باشد چرا که همانطور که او در ابتدای راه به ترانه های خوب احتیاج داشت من هم به آهنگ های او احتیاج دارم اما شرایط به گونهای رقم خورده که می بینید، زمانه است دیگر. در این مدت که تصمیم گرفتم آلبوم جمع کنم از محسن فاصله داشتم و این تنها قطعهای است که از او دارم. این قطعه دست خود محسن بود و از او درخواست کردم که در اختیارم قرار دهد. اینگونه نبود که بگویم میخواهم آلبوم جمع کنم و تو برای من کاری را بساز. یک قطعه خیلی خوب است که روی آن به لحاظ شعر حساسیت زیادی دارم و سوژه خوبی دارد. سوژه آن عاشقانه نیست و شهاب اکبری هم تنظیم فوق العادهای انجام داده است. فاصله بین من و محسن باعث شد که بیشتر از یک قطعه نتوانیم همکاری داشته باشیم.
*از این بابت ناراحت هستید یا خوشحال؟
ناراحت نیستم اما مطمئنم که من و محسن میتوانستیم کارهای خیلی خوبی انجام دهیم. یعنی هم اگر قرار بود خودش بخواند و هم اینکه من بخوانم میتوانستیم کارهای خوبی انجام دهیم. زیرا ما هفت هشت سال با همدیگر کار کردیم و احساس همدیگر را خوب میشناختیم. هنگام ضبط این قطعه از آلبوم خودم هم شهاب اکبری گفت که ملودی محسن به صدای تو میآید. دوست داشتم بیشتر از او استفاده کنم اما دلیلی ندارد وقتی فاصله داریم بخواهم این کار را انجام دهیم.
*فکر میکنم در این شرایط اگر شما برای حضور بیشتر محسن در آلبوم خود تلاش میکردید، فارغ از بحث محتوایی و هنری، قطعا روی بحث تبلیغاتی و میزان فروش اثرتان تاثیر زیادی میگذاشت.
من چنین آدمی نیستم و کاملا عاطفی و حسی فکر میکنم. شاید اگر شخص دیگری به جای من بود حق خود میدانست که در ازای سالها همکاری با محسن، او هم چنین کاری برایش انجام دهد. کار باید دلی رخ دهد و من آدمی نیستم که به خاطر منفعت بخواهم به کسی نزدیک شوم. در این سالها خیلی ها برای پیش برد اهدافشان به محسن نزدیک شدند .بگذریم ،اما این ملودی که از محسن گرفتم برای چهار سال پیش است و آن زمان با همدیگر انجام دادیم. شاید اگر یک مقدار سختگیری من نبود همین اثر هم در آلبوم «حریص» منتشر میشد. شاید دوباره من و محسن توانستیم کارهای دلی و خوبی با همدیگر انجام دهیم و مطمئنا خوشحال میشوم و دوست نداشتم از آدمهای اطرافم سواستفاده کنم.
*کارنامه کاری محسن چاوشی به دو بخش تقسیم میشود. یک دوره زمان حضور شما و حسین صفای قدیم در کنار ایشان بود که به تولید آثار هیت و پاپیولاری منجر شد که تقریبا در جاهای زیادی شنیده می شد. دوره دوم کار او طی این چند سال با یک حسین صفا ی جدید رقم خورد که کارهای متفاوتی نسبت به گذشته تولید کردند و نمونه آخرش هم«پاروی بی قایق» بود. اما این آثار به اندازه کارهای قدیمی محسن هیت و همه گیر نشدند. دوست دارم در مورد این دوره دوم نظرتان را فارغ از دوستی که داشتید بدانم.
من با روحیات این روزهای محسن آشنا نیستم. نمیدانم در این چند سالی که به عنوان همکار کنارش نبودم بر او چه گذشته است. شاید روحیات او این بوده که چنین کارهایی نظیر پاروی بی قایق را انجام دهد. کما اینکه شاید من هم اگر کنارش بودم چند قطعه از این دست را تولید میکردیم. من تنها آدمی بودم که نظرم را در مورد کار خارج از فضای دوستی به او ارائه می کردم و این را میتوانید از خودش هم بپرسید. الان هم اگر بخواهم با او صحبت کنم نظراتم را بیان میکنم. با توجه به اینکه نمیدانم این روزها در چه فکری است من هم سکوت میکنم. شاید دنبال یک ایده جدید است که هنوز به آن نرسیده و شاید هم رسیده باشد. در مورد محسن چاوشی نظرات زیادی دارم ولی نمیخواهم که عمومی اعلام کنم. اما اگر قرار باشد یک روز من و محسن چاوشی دوباره کار کنیم قطعا در همان فضاهای قدیم خواهد بود.
*یعنی همان فضای دهه هشتاد؟
این دهه هشتاد که میگویید خیلی برای قدیم نیست. اگر قرار باشد برگردم و با محسن کار کنم باید به امیر ارجینی نزدیک باشم. کسی از امیر ارجینی غیر از امیر ارجینی بودن انتظار ندارد. اگر قرار باشد یک استایل دیگری را با محسن کار کنم دیگر برای مخاطبان او چه تفاوتی دارد که من یا یک ترانهسرای دیگر کنارش باشد. اگر بخشی از آن طرفداران هنوز هم لطف دارند و مینویسند که تمایل دارند ما مجددا با هم کار کنیم، آن طیف دوست دارند که باز هم همان کارهای قبل را بشنوند. اگر قرار باشد که من یک استایل دیگر را ارائه کنم دیگر چه نیازی به من است و دوستان دیگر هستند. من هنوز هم در نوشتههای خودم کارهایی دارم که عقیده قلبی خودم این است که فقط باید محسن آنها را بخواند. اما این خواندن شرایطی نظیر ملودی و تنظیم خوب و مسائلی است که قبلا با محسن در مورد آنها صحبت کردیم.
در بخش آخر گفتگو کمی هم درباره اوضاع این روزهای ترانه صحبت کنیم و به نظر شما اینکه میگویند در جامعه بیشتر از تعداد خوانندهها، ترانه سرا داریم خوب است؟
در این شهر مکانیکهای زیادی وجود دارد ولی وقتی ماشین شما احتیاج به تعمیر داشته باشد از دوست و آشنا سراغ یک مکانیک خوب را میگیرید. ترانه سرا شدن هم کاری ندارد. با تایپ دو کلمه در محل شغل خود در فضای مجازی مینویسند که ترانه سرا هستند و چند پازل از ترانههای دیگران جور میکنند و میگویند که خودمان این کار را نوشتهایم. حتی خوانندههایی که خودشان ترانهسرا هستند هم اکثرا همین کار را انجام میدهند. یعنی استنباط خود از آثار آقا و خانم ترانهسرا را کنار هم قرار میدهند و میگویند که خودمان نوشتیم. ما بیشتر از ده یا پانزده ترانهسرای واقعی در کشور نداریم که کار را درک کرده باشند و بدانند که چه کاری انجام میدهند. بقیه همگی فکر میکنند که شاعر و ترانهسرا هستند. مثلا میتوانیم یک میزگرد تخصصی تشکیل دهیم و آن افراد را رو به روی هرکسی که ادعای ترانه دارد بنشانیم. این روزها صفحات اجتماعی باعث شده که همه یک تریبون داشته باشند و بگویند ترانه سرا هستیم ولی اینگونه نیست.
*تقریبا تمامی این افرادی که شما مدنظر دارید و چندین ترانهسرای دیگر در زمینه آموزش هم به شکل جدی فعالیت میکنند. اما آیا واقعا همه آنها صلاحیت آموزش و تربیت افراد جدید را دارند؟
من در کلاسها و کارگاههای این افراد نیستم و نمیدانم چه اتفاقاتی رخ میدهد. من خودم کارگاه ترانه دارم و ادعا میکنم کسی که میخواهد الفبای شعر و ترانه را یاد بگیرد به او آموزش میدهم. اما برخی از این ترانهسراهایی که در زمینه آموزش و تشکیل کلاس فعالیت میکنند خودشان مشکل وزن و قافیه دارند. چون به دلیل اینکه فلان خواننده کار آنها را خوانده و معروف شده اند مشغول برگزاری کارگاه هستند. حتی حاضر هستم به همین افراد، وزن و قافیه را آموزش بدهم زیرا نیاز جدی دارند. خیلی بد است که اسم خیلی بزرگی دارند ولی هنوز قافیه را نمیشناسند. البته در کارگاهها و حتی کارگاه خودم هم اتفاق ویژهای رخ نمیدهد. ما فقط بخشهای قابل آموزش را بیان و تجربیاتی هم از سالهای کاری خودمان ارائه کنیم. یک ترانه سرا نمی تواند کسی را ترانه سرا کند. ما فقط میتوانیم وزن و قافیه را آموزش دهیم و بستگی به مطالعه و تلاش خود فرد دارد. البته آن ده پانزده نفری که نام میبرم شاید کارگاه هم نداشته باشند ولی با زیر و بم ترانه به خوبی آشنا هستند.
*پس یعنی این افراد مدنظر شما خارج از بازار هستند؟
خارج از بازار نیستند ولی متاسفانه برخی از ترانهسراها یک خواننده را پیدا کردهاند و اثری به او دادهاند و اتفاقا کار هم ناگهان گرفته و الان معروف شده اند. من از این لیست خودم چند برند مطرح را هم کنار میگذارم و برندبودن ملاک خوب بودن در این عرصه نیست.
*البته اهمیت بحث آموزش، نه فقط در بحث ترانه سرایی، بسیار زیاد است و حتی «شهیار قنبری» در مصاحبه ای که چندی پیش با سایت «موسیقی ما» داشت هم به این معضل و ضعف آن در کشور اشاره کرد. با توجه به اینکه گفته میشود کلام در موسیقی پاپ ایرانی اهمیت زیادی دارد اگر که یک تحول گسترده در حوزه ترانه و آموزش آن داشته باشیم میتوانیم مارکت را از این رکود خارج کنیم؟
من نمیدانم آقای قنبری در این مصاحبه به زمان خودشان هم اشاره کردند یا خیر و اینکه آیا آن زمان هم آموزش بوده است؟ من از آن افرادی نیستم که فقط بالای صفحه اجتماعی خودم عبارت ترانه سرا را نوشته باشم. من در کارهای اساتید و چهرههای قدیمی تحقیق کردهام. زمان ایشان هم آموزش درستی وجود نداشته ولی این عزیزان موفق شدهاند. باید آموزش را کنار بگذاریم. باید ببینیم که مردم چقدر برای یادگیری وقت میگذارند. زمانی که با نوشتن یک عبارت شاعر و ترانه سرا در محل شغل پروفایل خود دیگر فکر میکنند حرفهای این کار هستند میگویند که چه دلیلی دارد کتاب بخوانم. زمان ما هم آموزش دقیق و کاملی وجود نداشت ولی خودمان به دنبال مطالعه بررسی تکنیکها رفتیم.. خیلی از این یکی از دلایل رکودی که ذکر کردید به خود خوانندهها و انتخابهای سطحی که دارند باز میگردد دوستان از روی چشم و هم چشمی میگویند که فلانی با فلان ترانهسرا همکاری کرده پس من هم باید از او کار بگیرم.
*و کلام آخر؟
برخی از دوستان خواننده و موزیسین طی این چند وقت تصور داشتند که خوانندهشدن امیر ارجینی باعث میشود که همه ترانههای خوب را خودش بخواند. اما من به خیلیها اطمینان کردم و از آهنگسازان و ترانهسراها و تنظیمکنندههای مختلفی آثار گوناگون دریافت کردم. به این موضوع نگاه نکردم که آهنگساز یا تنظیم کننده بهترین کارها را برای خودش نگه میدارد. اما باید به همه دوستان خواننده این اطمینان را بدهم که آنقدر به شعر و ترانه علاقه دارم که فعلا بی خیالش نمیشوم! اگر روزی قرار باشد با هر خواننده دوباره کار مشترکی انجام دهم، ثابت میکنم بهترین آثارم را با آنها قسمت خواهم کرد. نهایتا این نکته را ذکر می کنم که به زودی اولین تک قطعه ای که با صدای خودم تولید کرده ام از طریق سایت «موسیقی ما» در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت و امیدوارم که مورد توجه آنها واقع شود.
– در این ده سال کاری از محسن چاوشی به اندازه سنگ صبور هیت شده است؟
– فکر میکردم اگر قرار باشد روزی آلبوم منتشر کنم، محسن چاوشی حداقل پنجاه درصد در تولید کارها سهم داشته باشد
– ما بیشتر از ده یا پانزده ترانهسرای واقعی در کشور نداریم
موسیقی ما – از آن ترانهسراهای بی حاشیه است که به قول معروف سر در لاک خود دارد. چندان اهل مصاحبه و ارتباط تنگاتنگ با رسانهها نیست و تا کنون هم نامش را بیشتر با آثارش شنیدهایم. اما این بار به قلب حواشی زده است. حواشی که از همین امروز و پس از خواندن این مصاحبه توسط شما برایش رقم خواهد خورد. اما «امیر ارجینی» تصمیم خودش را گرفته و اولین تک قطعه با صدای خودش را طی هفته های آینده از طریق سایت «موسیقی ما» منتشر خواهد کرد…
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب محسن شریفیان
[ad_2]
لینک منبع