[ad_1]
[ آرش افشار – منتقد ]
آن روزها که موسیقی پاپ دوباره در ایران جان گرفت، در عمل با دو دسته خواننده روبهرو بودیم. آنها که در تقلید هرچه بهتر از خوانندگان دوران طلایی موسیقی پاپ با هم رقابت میکردند و معدود خوانندگانی که هرچند کارشان بیتأثیر از ستارههای پیشین نبود، اما ویژگیهای خاص خود را هم داشتند و چیزی بر آنچه بود، افزوده بودند؛ یا دستکم تلاش میکردند نفسی تازه در آن هوای تکرار و تقلید بدمند.
بهطور قطع، علیرضا عصار یکی از خوانندههای پیشرو و جدی آن روزها بهحساب میآمد که مزد این نوآوری و حرکت رو به جلو را هم از مردم گرفت. پرشورترین کنسرتهای آن سالها که اتفاقاً پرمخاطبترین اجراهای زنده هم بودند، توسط زوج هنری علیرضا عصار و فؤاد حجازی روی صحنه رفتند. موسیقی غنی و شعورمند حجازی در کنار خوانش ویژهی عصار و کاراکتر منحصر به فرد او، همگام با انتخاب هوشمندانهی کلام، ترکیبی درخشان و بیشبیه ساخته بود؛ ترکیبی که همکاریهایی درخشان همچون همراهی کمنظیر منفردزاده-فرهاد را بهیاد میآورد و البته حالوهوا و آبورنگ خاص خودش را هم داشت.
اما عمر این روزهای درخشان چندان بلند نبود. شاید پرداختن به اتفاقات آن سالها و بررسی تأثیر عوامل اجتماعی -و البته دستهای پشت پرده- بر بهحاشیهراندن خوانندگان نسل اول، در فرصتی دیگر میسر باشد؛ اما هرچه که بود، پس از آن دگرگونیها نسلی تازه به میدان موسیقی پاپ آمد. همه با ویژگیهای کلی و غالب خوانندگان نوآمده آشناییم؛ خوانندگانی که بهلحاظ مفهومی، تنها بر احساسات سطحی متمرکزند، ملودیها عمدتاً کپیهای قوی یا ضعیف از آهنگهای روزِ ترکیهای و یونانی است (اگر به بازخوانی آنها کفایت نشود)، اکثر تنظیمها به سادهترین شکل و بدون هیچ نشانی از دانش موسیقایی صورت میگیرد، صدای خوانندهها به سمت هرچه نازکترشدن (زنانهتر شدن!) گرایش دارد و لحنها بهشدت بهسوی مداحیهای مدِ روز (نه سوگخوانیهای اصیل).
در این میانه علیرضا عصار دوباره برگشته و بعد از هفت سال، با ارکستری بزرگ و با همراهی گروه کُر روی صحنه میرود.
بگذارید کمی عقبتر برویم… بسیاری از دستاندرکاران موسیقی پاپ و برخی از منتقدان این حوزه معتقدند که نسل تازهی موسیقی پاپ -با ویژگیهایی که ذکر کردیم- نتیجهی خواست مخاطبان و نیاز جامعه است. اما من لازم میدانم بپرسم که کدام مخاطبان؟ اگر منظور، عموم مخاطبان زیر هجدهسال (یا بهقولی تینِیجرها) باشد، این حرف تا حدودی درست بهنظر میرسد. اما اگر تمامی مخاطبان بالقوهی موسیقی پاپ را در نظر بگیریم، نتیجه بهکلی متفاوت است. بسیاری از افرادی که روزی شنوندهی موسیقی پاپ ایرانی بودهاند، در حال حاضر ترجیح میدهند به موسیقیهای تولید داخل گوش ندهند؛ چرا که این صداهای زنگدارِ مویهوار و شبیه به هم، برای بسیاری از مخاطبان موسیقی آزاردهنده و غیر قابل شنیدن است. کلام موسیقی پاپ برای طیف گستردهای از شنوندگان، همچنان مهم است و عدهی زیادی توقع دارند در یک قطعهی پاپ هم حدودی از زیباشناسی و ظرافتهای موسیقایی رعایت شود. بگذارید اسم این دسته را مخاطبان خاموش بگذاریم.
حالا به کنسرت علیرضا عصار برگردیم. بخش بزرگی از مخاطبانی که طی این هفت سانس در سالن میلاد حاضر شدند، از جنس همان مخاطبان خاموش هستند؛ آنها که هنوز هم اگر موسیقی و کلام و صدایی درخور بیابند، به سراغش میروند. این استقبال گسترده، نهتنها نشان از جای خالی عصار در این سالها دارد، بلکه خبر از کمکاری دستاندرکاران موسیقی و البته مسئولان، در معرفی و حمایت از خوانندگانی اینچنین میدهد. استقبال چهارروزه از این کنسرت، در حالیکه خوانندههای اسمپیداکرده در این سالها به ضرب و زور، اجرایی یکشبه را جمع و جور میکنند تا بهنوعی در صحنه باقی بمانند، خبر از وجود مخاطبانی گسترده با سلیقهای متفاوت میدهد. آنها که هرچند با «خیال نکن نباشی» از سر تا ته همخوانی میکنند، اما انتظار دارند که خوانندهی محبوبشان حرفی فراتر از عشقهای پانزده-شانزدهسالگی هم برایشان داشته باشد!
در پایان، شاید اشاره به چند نکته دربارهی این اجرا لازم باشد:
– با حضور پویا نیکپور (بهعنوان تنظیمکننده و رهبر ارکستر) و همچنین حضور نوازندگانی توانا که برخی نامداران این عرصهاند و شاید با بعضی هم آشنا نباشیم و بعد ببینیم که چه شایسته انتخاب شدهاند، موسیقی درست و ارجمندی برای مخاطب تدارک دیده شده که متأسفانه مشکل صدابرداری مانع خوب شنیدناش میشود.
– آنها که کنسرتهای گذشتهی عصار را تجربه کردهاند، در صحنههای زیادی جای خالی زندهیاد شاهرخ پورمیامین و همچنین صدای ساکسوفون فواد حجازی را احساس میکنند.
– وقتی آهنگهای تازهی علیرضا عصار را میشنویم، شاید به نظرمان برسد چهقدر بهتر است که در همان سبک و سیاق خودش بخواند که در دو قطعه با ترانههای روزبه بمانی (و با همان قدرت و تأثیرگذاری گذشته) به اجرا میرسند و با تواناییهای خوانندگی او هم تطبیق کامل دارند و قطعههایی مثل «من با توام» را به خوانندگان بسیارِ دیگری واگذارد که در این سالها بارها و بارها ایندست ملودیها را اجرا کردهاند!
آن روزها که موسیقی پاپ دوباره در ایران جان گرفت، در عمل با دو دسته خواننده روبهرو بودیم. آنها که در تقلید هرچه بهتر از خوانندگان دوران طلایی موسیقی پاپ با هم رقابت میکردند و معدود خوانندگانی که هرچند کارشان بیتأثیر از ستارههای پیشین نبود، اما ویژگیهای خاص خود را هم داشتند و چیزی بر آنچه بود، افزوده بودند؛ یا دستکم تلاش میکردند نفسی تازه در آن هوای تکرار و تقلید بدمند. بهطور قطع، علیرضا عصار یکی از خوانندههای پیشرو و جدی آن روزها بهحساب میآمد که مزد این نوآوری و حرکت رو به جلو را هم از مردم گرفت….
[ad_2]
لینک منبع