[ad_1]
[ حسن علیشیری – ترانهسرا ]
۱٫
محسن چاوشی در موسیقی ما به جایگاهی رسیده که نمیتوان او را نادیده گرفت.
جدا از هواداران دوآتشهاش و دوستداران صدایش، حتا کسانی که صدایش، یا سبکش را دوست ندارند، نمیتوانند به راحتی از کنارش بگذرند و آثارش را نادیده بگیرند. او با بهرهگیری از هوش قابل توجه هنری و اجتماعیاش و تجربهای که طی دههی گذشته به دست آورده، اکنون به خوبی میداند که حد خطر کردنش در انتخابها کجاست، کجا باید دیده شود و کجا در محاقی خودخواسته فرو رود و همهی اینها از او هنرمندی مهم و قابل توجه ساخته. از سوی دیگر، مانند بسیارانی از همتایان و همنسلانش، پس از تثبیت به عنوان یک خوانندهی موفق، به ورطهی محافظهکاری نیفتاده و از قضا بر خطر کردنهایش و انتخابهای متهورانهاش در ترانه و موسیقی افزوده و باعث شده علاوه بر بالا بردن سطح سلیقهی هوادارانش، قشری تازه از مخاطبین را با خود همراه کند. بررسی آلبوم به آلبوم ترانههایش- که مجالی مفصلتر میطلبد- به خوبی نشان میدهد که از ترانههایی ساده و سهلگیرانه در فرم و ساختار، به ترانههایی با فرمهایی تازه، ساختارهایی پیچیده و انتخاب واژگانی متفاوت رسیده، بیآنکه از ریزش مخاطبِ عادت داده شده به سهلانگاری در کلام، بترسد. همهی اینها بررسی ترانههای آلبومهایش را برای منتقدین ترانه، به چالشی جذاب و لذتبخش تبدیل میکند.
۲٫
«امیر بیگزند» تازهترین آلبوم محسن چاوشیست که در سال جاری منتشر شده و ۱۲ قطعه دارد. در ۶ قطعه از قطعات این آلبوم از اشعار مولانا و در یک قطعه شعری از سعدی استفاده شده. حسین صفا، ترانهسرای همیشگی چاوشی ۳ ترانه و علیاکبر یاغیتبار و پدرام پاریزی هرکدام یک ترانه در این آلبوم دارند. به نظر میرسد پس از تجربهی درخشان چاوشی در آلبوم «من خود آن سیزدهم» در استفاده از اشعار کلاسیک، در این آلبوم نیز بار اصلی کلام بر دوش اشعار کلاسیکی از مولانا و سعدیست. از سوی دیگر تمام قطعاتی که در این آلبوم بر اساس اشعار کلاسیک ساخته شدهاند فضایی شاد و امیدوارانه دارند و در مقابل، ترانههای معاصر، غمگین، تلخ و حتا ناامیدانه هستند. چاوشی با این انتخاب دوگانه و چینش این قطعات در کنار یکدیگر توانسته بین فضاهای شاد و غمگین، تعادل به وجود آورد. تا هم دل هوادارانی که او را با ترانههای تلخ و غمگین- که به نوعی امضای شخصی او تبدیل شده- میشناسند به دست آورد و هم دل مخاطبینی که در یکی دو سال گذشته با قطعاتی شاد و ریتمیک چهرهای تازه از محسن چاوشی را دیدهاند.
۳٫
جدا از اشعار کلاسیک این آلبوم، که فضایی متفاوت دارند و در ساحت نقد ترانهی معاصر نمیگنجند، بهترین ترانههای این آلبوم را، همچون بسیاری از آثار دیگر چاوشی، «حسین صفا» نوشته. او با تجربهای که در غزل و شعر آزاد دارد به سطحی غبطهانگیز در ترانه رسیده. تاثیر تجربههای نوگرایانهاش در غزل را میتوان در فرمهای تازهای که در ترانه به کار میگیرد، از جمله قالبهای تازه و شکل به کارگیری خلاقانه از قافیه در جهت افزایش موسیقی کلام مشاهده کرد.
برای نمونه نگاه کنید به این بند از ترانهی «آخرین اتوبوس»:
سکوت تو مثل یه راز سربسته
بین تولد و مرگ شناورم میکرد
نفس کشیدن تو قوطی دربسته
از اینکه پروانهم، مکدرم میکرد
با وجود اینکه این ترانه در تکراریترین قالب این روزها یعنی چارپاره سروده شده اما همقافیه کردن مصرعهای اول و سوم – که همقافیه بودنشان اجباری نیست- نوعی قافیهی میانی را به وجود آورده که به تقویت موسیقی کلام منجر شده. البته در ادامهی ترانه، به ویژه در ترجیعبند، ترانهسرا با تغیر قالب به مثنوی، ذهنیت مخاطب در انتظار شنیدن قافیه در فواصل قبلی را به هم میزند و از ایجاد یکنواختی در ترانه جلوگیری میکند. همین مثال نشان میدهد حسین صفا با وجود تسلط کامل بر فرم شعر کلاسیک، درک درستی از مفهوم و کارکرد ترانه دارد و از ابزارهای در اختیارش همچون قافیه میتواند استفادهی خلاقانه به نفع موسیقی کند و خود را در قالبهای از پیشآمادهی شعری محبوس نمیکند.
گذشته از خلاقیت صفا در طراحی فرم ترانه، که نمونههای درخشانش را پیشتر از او بسیار دیدهایم، مهمترین اتفاق ترانههای او را باید در نوع زیباییشناسی و رویکردش نسبت به تصویرسازی جستجو کرد. حسین صفا یکی از معدود ترانهسرایان روزگار ماست که تجربیات درخشانی در شعر آزاد دارند و زیباییشناسی شعر آزاد را به ترانه آوردهاند. بدیهیست شرح مبسوط این ادعای نگارنده نیاز به فرصتی مفصل و یادداشتی مستقل دارد، اما به اختصار میتوان گفت که ترانهی معاصر ما در تمام دهههای گذشته، بیشتر تحت تاثیر زیباییشناسی شعر کلاسیک بوده تا شعر آزاد. بماند که بخش عمدهای از ترانههای بازاری و بدنه فاقد هرگونه زیباییشناسی هنری هستند و بیشتر به متنی موزون میمانند تا «شعری که با هدف همراهی با موسیقی یا بر اساس موسیقی سروده شده است».
در این میان معدود ترانهسرایانی هستند که همچون شهیار قنبری، جهانبینی و زیباییشناسی شعر آزاد را به ترانه آوردهاند. حسین صفا نیز ترانه به ترانه، جرات و جسارت بیشتری در تصویرسازیهای خلاقانه و دور از انتظار به کار بسته و به ترانههای نمونهواری همچون «قطار» رسیده که هم در نوع پردازش تصاویر شاعرانه و هم امتداد و گسترش آن در کل ترانه و نه یک بیت یا بند، که از ویژگیهای شعر مدرن ماست، در مقابل شعر کلاسیک که واحدش بیت بود نه کلیت اثر، قابل بررسی هستند.
در این آلبوم نیز ترانهی «شاهمقصود» از حیث زیباییشناسی و تصویرسازی، اثری درخشان است.
نگاه کنید به این تکه از ترانه:
روحی که رو موج افام، مینشست کنج اتاق و سرگرم بخت خودش بود
لبخند میزد به آفت، سیبی که نعشش همیشه زیر درخت خودش بود
کافیست وزن و قافیه را از این بند بگیریم- آزمونی ساده برای سنجش شاعرانگی کلام- تا ببینیم همچنان با شعری مدرن روبرو هستیم. از این دست تصاویر در دیگر ترانههای صفا در این آلبوم نیز به چشم میخورد. در انتخاب واژهها نیز، با طیف گستردهای از واژهها، به ویژه واژههای امروزی روبروییم. اگرچه ترانهی معاصر به ویژه در دهههای گذشته حرکتی قابل اعتنا به سوی استفاده از دایره واژگانی تازه و متفاوت داشته اما همچنان جریان اصلی ترانههای بازاری و بدنه به سمت واژههایی تکراری و کلیشهایست. از این رو خلاقیت حسین صفا در به کارگیری شاعرانه از واژههای امروزی – که در سطح نمانده و حاصل ذوقزدگی از یافتن واژهای کمتر به کار رفته نیست- و خطرپذیری محسن چاوشی در اجرای ترانههایی از این دست ستودنیست.
۴٫
«علیاکبر یاغیتبار» شاعری شناختهشده و موفق است و حضورش در ساحت ترانه، مغتنم و ارزشمند. «چنگیز» که تنها ترانهی او در این آلبوم است را میتوان ترانهای به یاد ماندنی با تصاویر خلاقانه دانست. به نظر میرسد یاغیتبار در این ترانه سعی داشته با ساخت تصاویری ذهنی، فضایی وهمآور را خلق کند که در بسیاری از سطرهای ترانه این تلاش موفقیتآمیز بوده.
از جمله:
وجودم آش و لاشِ انفجارای دمادم شد
پس از تو روی من بمبای خنثی هم عمل کردن
و
گمونم واژهها مغز منو میدون مین کردن
نگو تو جمجمهم افراد استالین کمین کردن
گرچه در همین ترانه و در کنار تصاویر مدرنی از این دست، تصاویری با ذهنیت کلاسیک نیز دیده میشود که از یکدستی ترانه کاسته:
گل طوفان شدم، موج منو اوجِ غزل کردن
بهرهگیری از اضافه تشبیهی گلِ طوفان، که کارکردی تازه هم ندارد، در تضاد با تصاویر مدرنیست که در همین ترانه در مقابل ذهن مخاطب قرار گرفته و به نمونههایی از آن اشاره شد. با این وجود «چنگیز» در مجموع ترانهای سالم و تجربهای موفق است و میتوان انتظار داشت یاغیتبار با بهرهگیری از تجربیاتی از این دست، جلوههایی بیشتر از نبوغ شاعرانهاش را در ترانههای بعدی به کار گیرد.
۵٫
آنچه در این یادداشت آمد تنها تاملی گذرا بر برخی از ترانههای آلبوم «امیر بیگزند» بود، نه نقد و تحلیل دقیق آنها. ترانههای این آلبوم- بر خلاف بسیاری از ناترانههایی که اینروزها میشنویم- قابلیت نقد و بررسی سطر به سطر از حیث فرم، ساختار، زبان، زیباییشناسی و اندیشه را دارند و همین غنیمتی بزرگ است.
«امیر بیگزند»معجونی از شعر کلاسیک و ترانهی معاصرِ دغدغهمند است . قدمی رو به جلو برای هنرمندی که از خطر کردن نمیترسد.
حسن علیشیری دی ۱۳۹۵
۱٫محسن چاوشی در موسیقی ما به جایگاهی رسیده که نمیتوان او را نادیده گرفت. جدا از هواداران دوآتشهاش و دوستداران صدایش، حتا کسانی که صدایش، یا سبکش را دوست ندارند، نمیتوانند به راحتی از کنارش بگذرند و آثارش را نادیده بگیرند. او با بهرهگیری از هوش قابل توجه هنری و اجتماعیاش و تجربهای که طی دههی گذشته به دست آورده، اکنون به خوبی میداند که حد خطر کردنش در انتخابها کجاست، کجا باید دیده شود و کجا در محاقی خودخواسته فرو رود و همهی اینها از او هنرمندی مهم و قابل توجه ساخته…
[ad_2]
لینک منبع