[ad_1]
- *آشنایی
شروع همکاری و آشنایی حسین شریفی با ناصر به گفته خودش به پیش از زمان شهرت خواننده «ناصریا» بازمیگردد:«دوستی من با مرحوم ناصر عبداللهی به قبل از زمان شهرت و حضورش روی صحنه برمیگردد؛ پس از اینکه آلبوم او منتشر شد و قصد برگزاری کنسرت را داشت. البته او قبل از اینکه عازم تهران شود گروهی در بندرعباس از بچههای بندر داشت داشت که اتفاقاً گروه خوبی بودند. پس از اینکه به تهران آمد با «همایون نصیری» عزیز گروهی داشتند و اولین همکاری من با ناصر دیماه ۸۱ در سالن میلاد نمایشگاه بود و با هم روی صحنه رفتیم. ابتدا «مهران سراجیان» رهبر ارکستر بود و در ادامه به مدت هشت ماه من خودم ارکستر را رهبری کردم. سپس دوست و رفیق هنرمندم امید حاجیلی رهبری ارکستر را بر عهده داشت و بعد از او دوستان هنرمند دیگر این وظیفه را برعهده داشتند.
بهزاد ابطحی یکی از اولین نوازندههایی بود که با ناصر و به واسطه برادرش بهنام آشنا شد و داستان آغاز همکاری آنها و اولین کنسرتی که داشتند از زبان خودش اینگونه است:« موسسه «دارینوش» به دنبال تولید آلبومی با حضور چند خواننده بود و «بهنام ابطحی» یکی از ملودیهای «تورج شعبانخانی» را برای آن مجموعه تنظیم کرد. از همان زمان با ناصر آشنا شدم و در کنارش حضور داشتم و از معاشرت با او لذت میبردم. اولین تجربه استیج ناصر به همراه امیر کریمی و در تهران رقم خورد و من هم نوازنده آن برنامه بودم. پس از آلبوم «دوستت دارم» یک ارکستر بزرگ برای اجراهای تهران و شهرستانهای ناصر و یک ارکستر کوچک هم برای اجراهای خارج از کشور او تشکیل شد. من در ارکستر بزرگ حضور داشتم و پس از اینکه چند نفر از اعضای ارکستر کوچک به خارج از کشور رفتند، یک ارکستر دیگر تشکیل شد و این گروه تا آخرین اجراها در کنار ناصر بودند. من، «امید حاجیلی»، «بابک بروجردی» و «حسین شریفی» و چند موزیسین مطرح دیگر در آن ارکستر تا آخرین اجراهای ناصر در کنارش حضور داشتیم.»
در همان اوایل شروع کنسرتهای ناصر، مهران سراجیان که آن زمان از نوازندگان پرکار ساز فلوت بود با این خواننده وارد همکاری میشود و به گفته خودش از کنسرت زاهدان در کنار ناصر روی صحنه میرود:« شروع کار من با آقای «محمد اصفهانی» در حدود سال ۷۷ یا ۷۸ بود. تقریباً این همکاری من دو سال به طول انجامید و سپس با ناصر آشنا شدم. آن زمان او گروهی داشت که فعالیت را آغاز کرده بودند و از اجرای زاهدان من و «همایون نصیری» به گروهش ملحق شدیم. پس از حدود یک سال و نیم من رهبر ارکستر شدم و اجراهای خیلی خوبی داشتیم. ناصر هم بینظیر بود و یکی از صداهای منحصر به فرد و صاحب سبک بود. نوع موسیقی پاپی هم که او کار میکرد اصطلاحاً پاپ معنوی بود و در این زمینه هم سبک خودش را داشت.»
- *او که بود؟
ناصر و ویژگیهایش از دیدگاه بهزاد ابطحی اینگونه تصویر میشود:«ناصر عبداللهی خودش بود و به همین دلیل ماندگار شد. اینکه میگویم خودش بود معانی زیادی دارد. خواندن و تخصص و موسیقیاش مخصوص خودش بود و با دیگران تفاوت داشت. او با بهزاد ابطحی رفاقت و صمیمیت داشت اما با سایر اعضای گروه و مردم عادی هم همینطور بود. آن اوایل برای خودم سوال پیش میآمد که چرا اینقدر ناصر روی استیج راحت است و همه رفتارهایش مختص خودش است؟ بعداً فهمیدم که او در زندگی عادی هم همینطور است و برخلاف ۹۹ درصد آرتیستهای حاضر، ناصر خود خودش بود.»
حسین شریفی نوازنده ترومبون ارکستر ناصر درباره ویژگیهای او به این نکات اشاره میکند:« ناصر هیچ وقت استرس نداشت و همیشه از همان اولین کنسرت پر از انرژی و هیجان و دوستداشتن بود. اینکه میگویم ناصر سرشار از دوستداشتن بود عین حقیقت است چون او در بکاستیج به همه اعضای گروه انرژی میداد. ناصر همیشه برای ارکسترش دنیایی از روحیه و انگیزه و محبت بود. او هیچ کینه و بدی در دل نداشت و حتی به کسانی که با او بدی میکردند هم عشق میورزید. این بارزترین ویژگی ناصر بود که همه را دوست داشت و هیچوقت بدخواهی و کینه در وجودش نداشت. من هیچ وقت عصبانیت یا خشم او را ندیدم. فقط همه میدانستند وقتی ناصر حرف نمیزند یا لبخند نمیزند ممکن است از مسألهای ناراحت باشد. وقتی هم که با او صحبت میکردیم میگفت که هیچ چیز نیست و این حس و حال خود را بروز نمیداد و به ما انرژی منفی منتقل نمیکرد. این وضعیت هم فقط در جمع خودمان یا بک استیج و هتل بود و روی صحنه با بیشترین انرژی حاضر میشد.»
شاید برای خیلیها که آن زمان در بطن کنسرتهای ناصر حضور نداشتند این سوال پیش بیاد که او چگونه روی صحنه حاضر میشد و با چه حس و حالی رو به روی مردم قرار میگرفت. مهران سراجیان در این زمینه میگوید:« ناصر انرژیهای خاصی داشت که فکر میکنم کائناتی بود. نمیدانم چه اسمی برایش انتخاب کنم ولی انرژیهای مثبت بیپایانی بود که به ما هم منتقل میکرد. زمانی هم که قطعه «یا فاطمه بنت نبی» را میخواند انرژی مثبت ناصر به ما منتقل میشد. این حس و حال خوب و شوخطبعی او زیاد بود و باعث میشد که کمتر ناراحتیاش را ببینیم. من هیچ وقت یادم نمیآید که ناصر را با حال بد روی صحنه دیده باشم. اگر هم مشکلی برایش پیش میآمد ناراحتیاش را به اعضای ارکستر و مردم منتقل نمیکرد.»
- *خواننده سالاری وجود داشت؟
یکی از مهمترین مباحث در ارکسترها نوع ارتباط بین خواننده و فضای حاکم در گروه است که میتواند تا حد زیادی روی موفقیت اجراها تأثیرگذار باشد. مهران سراجیان که رهبر ارکستر ناصر هم بوده چنین روایتی از ارتباط او با نوازندهها و همچنین رضایت اعضای گروه از بابت مسائل مالی دارد:« اخلاقیات یک نوازنده برای ناصر عبداللهی بسیار مهم بود. از دیدگاه من هم اخلاق ۹۹ درصد و هنر یک درصد اهمیت دارد و این مسأله از موسیقی ما رخت بربسته است. ناصر با نوازندههای گروه رفاقت داشت و در عین حال قدرت و توان گروه برایش مهم بود. به خاطر دارم که پرداختهای مالی از طریق مدیر برنامه او آقای «رضا کریمی» انجام میشد اما نوازندهها هیچ مشکلی نداشتند. خود ناصر هم تأکید داشت که باید حق و حقوق اعضای ارکستر رعایت شود و نوازندهها از این بابت از او رضایت داشتند.»
نوازنده سازهای کوبهای گروه ناصر یعنی بهزاد ابطحی هم در تشریح نوع ارتباط ناصر با اعضای گروهش و همچنین شیوه بیان انتقاداتش میگوید:«ناصر یک اخلاق خوب داشت آن هم اینکه رُک بود. انتقادات ناصر هم کاملاً سازنده و با صراحت بود. مثلاً در ارکستر او بخش سازهای کوبهای برایش اهمیت خیلی زیادی داشت. به دلیل ریتمهای بندرعباسی و تسلط خود ناصر، بارها شده بود که به من میگفت فلان بخش را اشتباه مینوازی و برو برای جلسه بعد تمرین کن تا عین یک نوازنده بندرعباسی بنوازی. همچنین در ارکستر ناصر و همه گروههایی که آن زمان با آنها ساز زدم چیزی به نام خوانندهسالاری وجود نداشت. من اگر با ناصر عبداللهی روی صحنه رفتم خودش ساز میزد و نوازندگان را درک میکرد، به همین دلیل خوانندهسالاری یا نوازندهسالاری وجود نداشت و همه با هم دوست بودیم.»
- *رنجیده از جفا
میگویند ناصر در عین اینکه همیشه شاد و پرانرژی بود، ناراحتیهایش هم عمیق بود. مهران سراجیان به جای بیان خاطرهای از او، درباره سفر پرگلایهای که در یک مقطع زمانی به بندرعباس داشت یک جمله از او به یاد میآورد:« حدود سال ۸۲ یا ۸۳ ناصر به بندرعباس رفت و تغییراتی هم در ارکسترش ایجاد شد. او در آن برهه زمانی بسیار ناراحت بود و این جمله را از ناصر به خاطر دارم که گفت:«من خیری از پایتخت و این موسیقی و آدمهای هنر ندیدم و روی خوش ندیدم و جفا دیدم.» یادم هست که قصد داشت در بندر آموزشگاه موسیقی تأسیس کند و این هم یکی از دلایل سفرش بود.»
اما بهزاد ابطحی درباره نوع نگاه ناصر نسبت به اشتباهات اعضای گروهش خاطره جالبی دارد:«ما با ناصر در کیش اجرا داشتیم و «مسعود همایونی» در زمان حضور ما در جزیره با گروه «امیر تاجیک» اجرا داشت. من و مسعود به دعوت موزیسینهای کیش در جمع آنها حاضر شدیم و سرگرم بودیم و ناگهان دیدم که ساعت دوازده و بیست دقیقه شب است و باید به نمایشگاه کیش بروم ولی همچنان در هتل بودیم! سریع یک تاکسی گرفتم و به پشت استیج رفتم و دیدم که در قفل است! مجبور شدم از وسط فضای نمایشگاه بدوم و بیست دقیقه دیر به اجرا رسیدم. ناصر هم روی استیج قطعه «نازت که» را میخواند و به خاطر دارم که گفت:«نازت که و نازت که به به بهزاد بدو بیا!» همه مردم هم برای من دست میزدند و بالاخره خودم را به استیج رساندم و آن به به ناصر یعنی اینکه بعداً به حسابت میرسم! به همین دلیل هم چند سال محکوم بودم که همیشه یک ساعت زودتر از ناصر سر تمرین و اجرا یا ساوندچک باشم. ناصر هیچوقت روی استیج عصبانی نمیشد و همه مشکلات را با خنده رفع میکرد. به دلیل اینکه میگفت من هم اشتباه دارم و شاید مثلاً شعر را فراموش کنم ولی از روی کاغذ میخوانم. اصطلاحاً اگر هم نوازندهها سوتی میدادند با خنده میگذشت و اعتقاد داشت اتفاقات و اشتباهات سهوی روی استیج هم بخشی از یک اجرای زنده است. به همین دلیل ما هم که از ارکستر ناصر ماندیم همگی اعتقاد داریم که اجرای زنده یعنی زنده و اتفاقات در لحظه رخ میدهد و میتوانیم به روی اشتباهات سهوی بخندیم.»
- *ستاره میماند؟
خیلیها میگویند که اگر ناصر در قید حیات بود همانند اغلب خوانندههای دهه هفتاد از عرصه رقابت کنار میرفت و نمیتوانست چهره پیشرو در بازار باشد. اما حسین شریفی دیدگاهی کاملاً مخالف در این زمینه دارد:«ناصر هیچ وقت فکر رقابت، جنگ و برتریجويی با کسی نبود. موسیقی را آنطور که میفهمید و دوست داشت ارائه میداد و رمز موفقيتش دقيقا همين بود. او برای اینکه کسی خوشش بیاد موسیقی نمیساخت یا برای خواسته کسی لباس خاص نمیپوشید و رفتار نمیکرد. به این فکر نمیکرد که فلان ملودی یا تنظیم هیت میشود یا خير. بلكه به خودش و كاری كه انجام میداد اعتقاد داشت. ناصر عبدالهی صدای بسيار گرم و دلنشینی داشت واقعيت اينه كه مردم کاری ندارند که يک خوانندهای در قید حیات هست یا نیست، وقتی کار او پخش میشود با جان و دل گوش میکنند. این به دلیل رعایت چارچوب هنری و فرم احساسي و توانمندی ناصر است. او خواننده درجه یکی بود و بنظرم اگر الان هم در کنار ما حضور داشت قطعاً یکی از خوانندههای درجه یک مطرح موسیقی ایران بود. ناصر صدا و لحن و بیانش مختص خودش بود ، تقلید در کارش نداشت. شعر را هم به خوبی درک و انتخاب میکرد. به خوبی از پس ملودی برمیآمد و واقعا چه در استودیو و چه در اجرای زنده عالی بود. من به یقين مطمئنم که اگر ناصر در قيد حيات بود هنوز هم از چهرههای مطرح و نامدار موسيقی ما بود. چنان كه الان هم او نامدار و ماندگار و محبوب همه هست.»
مهران سراجیان هم درباره این موضوع اعتقاد دارد:«میخواهم دیدگاه خودم راجع به این موضوع را عنوان کنم. از دیدگاه من به غیر از چند نفر در همان دهه هفتاد هم خوانندههای زیادی نداشتیم. اما اگر ناصر در قید حیات بود حتماً تا به الان میتوانست یکی از چهرههای مطرح در بازار موسیقی پاپ باشد. چون صدایش منحصر به فرد بود و موسیقی را درک میکرد و درست میخواند. من با خوانندههای زیادی کار کردهام اما هیچ وقت ندیدم چهرهای به اندازه ناصر تمیز و ژوست و کوک بخواند. در صدای ناصر هم بیس زیبایی وجود داشت و در قسمت اوج صدایش هم حس خستگی برای مخاطب ایجاد نمیکرد. ناصر باهوش بود و میتوانست با تغییر سبک در مارکت باقی بماند.»
بخش اول و دوم «پروندهای برای ناصریا» را از اینجا و اینجا میتوانید بخوانید.
– مهران سراجیان: میگفت من خیری از پایتخت و این موسیقی و آدمهایش ندیدم
– بهزاد ابطحی: برخلاف بیشتر آرتیستهای حاضر، ناصر خودِ خودش بود
موسیقی ما – میگویند اصلیترین ملاک برای سنجش توانایی یک خواننده، اجرای زنده او است. شاید افراد زیادی باشند که به صورت زنده خوب بخوانند اما بهترین آنها خوانندهای است که بتواند با ارکستر بخواند. به دلیل اینکه باید درک خوبی از موسیقی و نوازندگی داشته باشد تا بتواند اعضای گروهش را همراهی کند. زندهیاد «ناصر عبداللهی» هم یکی از همین چهرهها بود که ملودی و موسیقی را به خوبی میفهمید و اجراهای زنده خوبی در تهران و شهرستانها و کشورهای مختلف روی صحنه برد…
[ad_2]
لینک منبع