[ad_1]
- پیش از هر بحثی، دربارهی سابقهی موسیقیاتان میگویید؟اینکه چه موسیقیهایی تحصیل کرده و چه موسیقیهاییرا دوست داشتید؟
ماتیاس بارتولومی: وقتی من و «کلمنز» همکاریامان را شروع کردیم، از دو پیشینهی موسیقی متفاوت آمده بودیم. من بیشتر در زمینهی موسیقی کلاسیک فعالیت داشتم و کلمنز از موسیقی جز آمده بود؛ امابعد از آنکه به همکاری با یکدیگر فکر کردیم، نوع جدیدی از موسیقی را ابداع کردیم.
- این دو پیشینهی متفاوت چگونه به یک نقطهی مشترک رسید؟
در واقع چیزی که ما دو نفر را به همدیگر وصل کرد؛ سلیقهی مشترکیبود که در موسیقی داشتیم و همین ما را به یک نقطهی مشخص رساند.
کلمنز بیتمن: من هم از ابتدا ویولون مینواختم و شروع کارم با موسیقیکلاسیک بود؛ اما زمانی که ۲۰ ساله بودم به موسیقی «جز» علاقهمند شدم و فعالیتهایم را در این زمینه ادامه دادم. در این میان «ماندولا»، هم ساز ابداعی خودم است؛ یعنی این سازی نیست که بشود جای دیگری آنرا یاد گرفت و من بر اساس دانش خودم آن را ساختم و نواختنش را ادامه دادم.
ماتیاس بارتولومی: من هم از موسیقی کاملا کلاسیک و از یکخانوادهی موسیقایی آمدم و حالا چهارمین نسلی هستم که دارم در زمینهی موسیقی کلاسیک فعالیت میکنم. پدرم هم نوازندی ویولونسلبود.
- اما جالب است که حالا این نوع موسیقی را مینوازید. در ایرانتصوری که از موسیقی راک وجود دارد، بسیار پراکنده است و کسی نمیتواند تعریف دقیقی از آن ارایه دهد. انگار همین که سازهایی چون گیتار الکتریک، بیس و درامز در یک موسیقی وجود داشته باشد، میتواند به این نام خوانده شود، اما تصورشما از آنچه سبک راک را میسازد، چیست؟
کلمنز بیتمن: میتوان اینطور استدلال کرد که وقتی این سازهایی که شما از آن اسم بردید، در ارکستری وجود داشته باشد، میتواند موسیقی راک تولید کند؛ اما ما هماکنون داریم با سازهای زهی این نوع موسیقی را تولید میکنیم؛ اما به شکل کلی رویکرد به موسیقی و فلسفهی آن است که یک موسیقی را شکل میدهد نه صرفا سازهایی که در آن استفاده میشود.
کلمنز بارتولومی: همانطور که «ماتیاس» راک را یک فلسفهی موسیقی تعریف کرد؛ من هم آن را یک رویکرد به موسیقی تعریف میکنم و حیت آن را یک نوع زندگی میدانم. البته موسیقی ما «راک» به معنای کاملِ آن نیست، ما در موسیقیامان از موسیقی جز و کلاسیک هم بهره میگیریم و در کنار آن المانهای موسیقی راک را هم داریم. میخواهم یک چیز مهم در موسیقی خودمان – در آنچه مینویسیم- بگویم؛ ما هر دو یک عنصر مهم در موسیقیامان داریم و آن اینکه میخواهیم حداکثر صدا را تولید کنیم و به اصطلاح اجرای بلندی داشته باشیم؛ انگار میخواهیم با موسیقیامان یک دیوار درست کنیم و البته همانطور که «ماتیاس» گفت ما خیلی دوست نداریم نسبتِ موزیسین راک را به ما بدهند، اگرچه این سبک از موسیقی بخشی از دغدغهامان نیز به حساب میآید؛ برای مثال «ماتیاس» در یکی از ارکسترهای مهم وین نوازندگی میکرد؛ اما حتی همان ارکستر هم یک نگاه راک به موسیقی وجود داشت.
- چه اتفاقی میافتد که نوازندههایی که سازشان کلاسیک است و صدادهی دیگری دارند، به این موسیقی روی میآورند؟ پرفورمنسی هم که حینِ اجرا دارید، اتفاقا پرفورمنس نوازندههای موسیقی کلاسیک نیست.
ماتیاس بیتمن: پاسخ دادن به این سوال چندان آسان نیست، ما از زمانی که به همدیگر پیوستیم و حس مشترکی با یکدیگر پیدا کردیم، به این نوع موسیقی رسیدیم. انگار این همکاری نقطهی عطفی در زندگیامان بود. اگر بخواهم ماجرا را ساده توضیح بدهم، میتوانم بگویم اصلا هدف ما این بود که موسیقیای تولید کنیم که خودمان همیشه دوست داشتیم آن را بشنویم.
- چه موسیقیهایی گوش میدادید؟
کلمنز بیتمن: سوال سختی میکنید. ما از ابتدا تا همین الان، همه نوع موسیقی را گوش میدهیم. چون موسیقیهای مختلفی را کار میکنیم، پس موسیقیهای مختلف را گوش میکنیم.
- دربارهی پرفورمنس اجرایتان توضیح میدهید؟
ماتیاس بارتولومی: واقعن هیچ برنامهی خاص و طرحی برای این ماجرا نریختهایم. آنچه شما در صحنه میبینید، به شکلی خیلی طبیعی روی استیج اتفاق میافتد. چون من «چلو» مینوازم، حرکت کمتری روی صحنه دارم و کلمنز حرکت بیشتری دارد.
کلمنز بارتولومی: چیزی که در اجرای ما مشاهده میشود، به نوعی رابطهی ما را با همدیگر نشان میدهد، همان چیزی که در آهنگسازی ما هم وجود داد. میتوانم بگویم «ماتیاس» مثل صخره است. از اولین باری که او را دیدم، یک شخصیت باثباتی داشت و یک هدف مشخص و این کار را برای من آسانتر میکند. او در گروه مرکزیت دارد و من میتوانم خودم جهت را مشخص کنم.
- موسیقی شما المانهای الکترونیک دارد، اما این دوئت، ابزار الکترونیکی ندارد و کاملا آکوستیک است؛ برای مثال ویولون در برخی لحظات صدای گیتار الکترونیک میدهد و شما به عنوان نوازنده گاهی به آن نویز میدهید. فلسفهی تولید این صداهای شبه الکترونیک از سازهای آکوستیک چیست؟
کلمنز بارتولومی: این یکی از اصلیترین ویژگیهای موسیقی ماست. من برای اواخر دههی ۷۰ و ماتیاس برای اواسط دههی ۸۰ است، در دورهای ما علاقهامان به موزیک الکترونیک بیشتر شد و به دنبالِ خلق یک چیز جدیدبودیم، ضمن اینکه صرف این موضوع که دو ساز آکوستیک مینوازیم، نمیتواند مانع از این باشد که موسیقی دیگری را نتوانیم تولید کنیم، در واقعفکر نمیکنیم باید همان شکلِ معمول نواخته شود. فکر میکنم باید با همان سازها یک چیز جدید خلق کنم.
- چرا برای تولید صداهای الکترونیک که میتواند موزیکِ شما را کاملتر کند، سینتی سایزر را به سازبندیاتان اضافه نمیکنید؟
کلمنز بیتمن: دلیل این موضوع ساده است؛ ما دو موزیسین کلاسیک هستیم ونمیخواهیم چیزی را آسان به دست بیاوریم. در واقع دلمان میخواهد به روش خودمان آن صدایی را که دوست داریم، به دست بیاوریم. ساز ویولونسل که «ماتیاس» آن را مینوازد، قدمتی بسیار طولانی دارد، اولین بار در سال ۱۷۲۷ نواخته شده است، یعنی برای زمانی بسیار طولانی و ما میخواهیم به این ساز یک شانس جدید بدهیم.
- برای موسیقیاتان روندی دارید؟ یعنی میخواهید آن را به یک جای خاصی برسانید؟
ماتیاس بیتمن: حسی که باعث شد ما در ابتدا گروه را تشکیل دهیم، این بود که میخواستیم یک اکتشاف جدید انجام دهیم. این موسیقی برای ما دقیقن مثل یک ماجراجویی است و به همین خاطر نمیدانیم قرار است به کدام سمت برویم، میتوانم بگویم تا زمانی که این حس مشترک بین ما وجود داشته باشد، این راه را ادامه میدهیم.
کلمنز بارتولومی: مادامی که ما این احساس را داشته باشیم که میتوانیم چیز جدیدی را کشف کنیم، به همکاری با یکدیگر ادامه میدهیم. ما البته کارهای شخصی خودمان را هم انجام میدهیم و هر کدام اجراهای شخصی و مدیربرنامههای خودمان را داریم.
- فقط دو آلبوم منتشر شده دارید.
بله، سالهاست که کار میکنیم؛ اما تا حالا دو سیدی منتشر کردهایم. شاید کمی در این باره سختگیری داریم.
- گروه ثابت میماند؟
ماتیاس: قصدمان این است که ثابت بماند، البته ممکن است همکاریهایی با موزیسین های دیگر داشته باشیم، ولی ترجیح میدهیم آن چیزی را که میخواهیم با موسیقیامان بگوییم، خودمان دو نفر بگوییم.
- تجربه تصویری موسیقیاتان انگار برای مخاطب لذتبخشتر است تا شنیدن سیدی.
ماتیاس بیتمن: چیزی که شما میگویید دربارهی همهی موسیقیها صدق میکند. من خودم کنسرتهای زنده را با شور و هیجان بشیتری گوش میکنم تا سیدی. بیشتر انرژی اجرای زنده این حس را درمخاطب ایجاد میکند. به نظر من اگر یک ضبطی جذابتر از اجرای زندهاش باشد، نشان میدهد که یک چیزی این وسط کم است.
بله هر اجرایی زندهاش بهتر است؛ اما انگار آدم با دیدن کنسرتهای شما متوجه میشود که این صداها با تکنیکهای خاصی ایجاد میشود.
کلمنز بارتولومی: این حرف، یک نظر کاملا شخصی است، شاید کسی به بعد دیگری از حرفهای ما توجه داشته باشد؛ اما در نقطهای که من با نظر شما موافق هستم اهمیت اجرای زنده است که در هیچ موسیقیای نمیتوان آن را نادیده گرفت.
- و بالاخره اینکه تجربهی اجرا در ایران چطور بود؟
کلمنز بارتولومی: بسیار عالی، اجرای ما در بیستون بسیار خوب و با شکوه و جزو بهترین اجراهای ما بود. اجرا در آن مکان فوقالعاده حس خیلی خوبی داشت، علاوه بر آن ما بسیار خوشحال بودیم که در جایی مینواختیم که سازهای قدیمی در آن وجود داشتند، مثل کمانچه که میتوان آن را جد سازی مثل ویولون دانست.
موسیقی ما – «ماتیاس بارتولومی» و «کلمنز بیتمن» دو نوازنده اتریشی کهسال گذشته در ایران به اجرای برنامه پرداخته بودند، به ایران آمدند و دو اجرای موفق داشتند، یکی در بیستون و در قالب شبهای موسیقی بارانا و دیگری در موزهی موسیقی. یکی از این دو موزیسین «بارتولومی» مدرنتر است و دیگری نگاهی قدیمیتردارد؛ اما حالا موزیکی که اجرا میکنند، با استفاده از سازهای کلاسیک است که نتیجهی آن، یک موزیک مدرن است. آنها میگویند با تمام احترامی که برای موزیک کلاسیک قایل هستند، موسیقیجدیدی را تولید میکنند. با این دو موزیسین به گفتوگو نشستهایم:
[ad_2]
لینک منبع