[ad_1]
اين خواننده موسيقي سنتي درباره اين نكته كه با توجه به سالها تدريسش درحوزهي آواز، چرا حالا تصميم به ادارهي آموزشگاه گرفته به «موسيقي ما» ميگويد: «من سالهاي متمادي در زمينه آموزش آواز فعاليت كردهام؛ چه در منزل خودم و چه در آموزشگاههاي مختلف آزاد و همچنين مركز حفظ و اشاعه موسيقي و دانشگاه علمي و كاربردي. همچنان نيز تدريس خودم را در يكي دو تا از اين آموزشگاهها ادامه خواهم داد؛ بنابراين در اين سالها هرگز نياز به داشتن يك آموزشگاه را احساس نميكردم، اما حالا فرزندانم كه خود موزيسين شدهاند، عاملي شدند تا فعاليتهاي آموزشيام در حوزه موسيقي را به شكل مدونتر و همچنين گستردهتري انجام دهم.»
او البته توضيح ميدهد كه تا مدتي قبل ضرورتي در اين زمينه احساس نميكرده است، يعني فكر ميكرده كه داشتن آموزشگاه هنري و مسوؤليتي كه اين مساله برايش به وجود ميآورد، او را از فعاليتهاي هنريش دور كند: «داشتن آموزشگاه كمي برايم دشوار بود؛ اما حالا با خودم فكر كردم، شايد با راهاندازي آموزشگاه بتوانم به اندازه خودم نابسامانيهايي كه در اين حوزه وجود دارد را برطرف كنم. در سالهايي كه به عنوان مدرس كار ميكردم، ميديدم كه هم اساتيد و هم هنرجويان دغدغههاي بسياري دارند، با خودم فكر كردم كه راهاندازي يك آموزشگاه شايد بخشي از اين دغدغهها را مرتفع كند. احترامي كه بايد به استاد و هنرجو گذاشته شود. به هر حال شرايطي پيش آمد و توانستيم كار مستقلي داشته باشيم.»
او در پاسخ به اين سوال كه تا چه اندازه اميدوار است كه آموزشگاهش بتواند براي مدت طولاني به فعاليتهاي خود ادامه دهد، ميگويد:«تداوم هر چيز به روحيه و انگيزههاي شخص برميگردد. اين «تداوم» در ذهن و تفكر هر كسي است و راهي را كه در پيش گرفته است، ميخواهد ادامه دهد يا خير؟ من بعد از سي سال تدريس، همچنان با همان عشق و با همان عاطفه و همان مسوؤليت كارم را ادامه ميدهم و هيچ كوتاهياي دربارهي شاگردانم نميكنم و تا روزي كه بتوانم تدريس كنم اين اتفاق ادامه خواهد داشت. عشق و علاقهي من به تدريس، فراتر از مسايل مادي است. يك جور احترام به سنتها و ميراثي است كه به هر كدام از ما داده شده است و ما وظيفه داريم كه آن را به ديگران منتقل كنيم. بنابراين فكر نميكنم كه اگر كسي بخواهد كار درستي انجام دهد، بعد از مدتي آن را فراموش كند. طبيعي است كه هر كاري مشكلات خاص خودش را دارد؛ من در تمام اين سالها به عنوان يك خوانندهي زن هم با مشكلات بسياري مواجه بودهام، اما هيچ وقت فكر نكردم كه به خاطر اين دغدغهها نبايد به فعاليتهايم ادامه دهد.»
اما «آموزش موسيقي» همواره يكي از آسيبپذيرترين و چالشبرانگيزترين مسايلي بوده است كه در موسيقي ايران مطرح بوده است، حالا او به عنوان خوانندهاي كه سالهاست در اين زمينه فعاليت كرده است، ميگويد: «مهمترين مسالهاي كه براي من اهميت دارد، احترام به اساتيدي است كه در اين آموزشگاه تدريس ميكنند. وقتي اساتيد قدر بدانند و از نظر مالي تامين باشنند، طبيعي است كه نگاهي بهتر به فعاليتها و شاگردانشان خواهند داشت و اين چرخه طبيعيتر خواهد چرخيد. متاسفانه اين اتفاق در بسياري آموزشگاهها رخ نميدهد. من خودم در بسياري از آموزشگاهها با مشكلاتي مواجه شدم كه تمامي عشق و علاقهام به ادامهي كار را از دست ميدهم. من ۳۰ سال در آموزشگاههاي مختلف درس دادهام و طبيعي است كه مسايل را به خوبي متوجه ميشويم و به همين خاطر سعي خواهيم كرد كه آنها را لااقل در آموزشگاه خودمان رفع كنيم. از طرفي متاسفانه ما يك حركت منسجمي در آموزشگاههاي هنري نداريم. در هنرستانها و آموزشگاهها، مواد درسي كاملا مشخص است؛ اما در آموزشگاههاي هنري شيوهي مشخصي وجود ندارد و هر استادي به روش خودش درس ميدهد و در اين ميان، اين مهم است كه استاد چقدر دلش براي هنرو كارش ميسوزد. برخي اساتيد صرفا به خاطر پول كار ميكنند و برخي دلشان ميخواهد تا كساني كه از حضورش استفاده ميكند، انسانهاي بزرگي شوند و هميشه نام او را نگاه دارند. اين تعيين كنندهي شيوه تدريس است و همين ممكن است نابسامانيهايي را به وجود آورد. خود من هم شيوهاي براي تدريس دارم كه ممكن است هيچكس ديگر آن را نداشته باشد.»
اما اين شيوه چيست؟ سرپرست گروه موسيقي خنيا ميگويد كه او هميشه به صورت جداگانه با شاگردانش كار ميكند و هرگز به كلاس جمعي اعتقادي نداشته است: «كلاس جمعي كاملا به ضرر شاگرد قوي و همچنين ضعيف است. هر شاگردي يك قدرت گيرايي و حجم صدايي دارد و بايد در هر هنرجو «آن»ش را پيدا كرده و آن را بسازيم. استاد بايد حس خوب و تكنيك را از صداي شاگرد بيرون بكشد و در اين ميان صرفا ياددادن گوشهها نيست، نكات بسيار ظريفي وجود دارد كه بايد به آنها آموزش داده شود. اصلا بايد دربارهي چيزهايي جز موسيقي هم توجه كرد، مثلا دربارهي ادبيات بايد ساعتها با يك هنرجو كار كرد. به همين خاطر من هميشه به صورت جداگانه كار كردهام تا با هر كس بر اساس قدرتش كار كنم.»
- مشکلات اجرای خانم ها
در اين سالها زنان آوازخوان با مشكلات متعددي روبهرو بودهاند، نتوانستهاند در بسياري از شهرستانها به اجراي برنامه بپردازند، صدايشان را در اجراهايشان كم كردهاند و بسيار مشكلات ديگر؛ اما با همه اينها، همواربيشترين تعداد هنرجويان، زنان هستند. ملكي تحليل خودش را از اين ماجرا دارد. ميگويد كه «آواز» ماواي خوبي براي زنان است و حس و حال خوبي از خواندن پيدا ميكنند. از آن گونهگوني و تنوع در صداي خانمها بسيار زياد است: «اگر در يك جمع ده خانم بخوانند، ده صداي متفاوت خواهند داشت و اين بسيار عجيب است.»
با توجه به نوع فعاليتهاي «پري ملكي»، آموزش تخصصي آواز از جمله فعاليتهاي اين آموزشگاه است و علاوه بر آن سازهاي ايراني و جهاني، تئوري موسيقي، كر، موسيقي كودك و آهنگسازي نيز تدريس خواهد شد؛ اما خانم ملكي ميگويد كه علاوه بر اينها، در نظر دارد دربارهي مباحثي چون درك شعر، تلفيق شعر و موسيقي و ديگر مباحثي كه تاكنون توجه كمتري به آن شده است، بحث كند. او همچنين به اين مساله اشاره دارد كه: «درست است كه اين آموزشگاه به تازگي افتتاح ميشود؛ اما با سابقهي فعاليتهاي من ميشود گفت سابقهاي سي ساله دارد. من در اين سالها فعاليتهاي گستردهاي در حوزه موسيقي انجام دادهام و حالا فكر ميكنم «خنيا» مخاطبان خاص خودش را دارد؛ به خصوص اينكه ما در اين آموزشگاه بيش از اهميت دادن به مسايل مالي، ديد معنوي و هنري داريم و همين مساله را نيز ميخواهيم گسترش دهيم.»
«پري ملكي» از سال ۱۳۶۵ شروع به تدریس کرده است؛ ابتدا با چند هنرجو و سپس و تاکنون در ماه بیش از پنجاه هنرجو را تعلیم میدهد و با شاگردان به صورت انفرادی و تک تک کار میکند. گوشهها را میخواند و ضبط میکند و به همراه هر گوشه در هر جلسه یک تصنیف نیز میآموزد. مرحله اول، تدریس آوازها و دستگاهها به جز نوا و راست پنجگاهاست. در این مرحله گوشهها را برای هنرجو تشریح کرده و جملهبندی و اجزای آن را به تفکیک مشخص میسازد و تحریرها را نخست آرام و شمرده برای هنرجو ضبط میکند. مرحله دوم آموزش، شعرگذاری بر روی گوشه هاست. هنرجو شعر مناسبی برای هر گوشه و آواز پیدا کرده و به ترتیب ردیف را دوره میکند. در مرحله سوم نوا و راست پنجگاه را میآموزد و مرحله چهارم به تدریس آنچه از شیوه طاهرزاده مانده اختصاص دارد. مرحله آخر بازخوانی شیوه آوازخوانی خوانندگان قدیمی همچون قمر، روحانگیز و معاصران چون بنان، قوامی، خوانساری، شجریان و… است. پری ملکی به تجربه دریافته کلاس دسته جمعی به ضرر شاگردان است. از آن جا که شاگردان با قوههای گوناگون باید در کنار هم قرار گیرند. از خیل شاگردان این سالها، امروز بسیاری خود، مدرس یا خواننده شدهاند که از آن جمله مهسا وحدت و مرجان وحدت، یاسمن کاظمی، حمیرا مظاهری، نوشین طافی و تعدادی نیز به گروههای همخوانی (کر) معرفی شدهاند. پری ملکی علاوه بر تدریس خصوصی، تاکنون در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، فرهنگسرای شفق، آموزشگاه هنری پیام، آموزشگاه تماشاگه راز، آموزشگاه هنری ساز و آموزشگاه هنری ترانه نیز به تدریس پرداختهاست.
- کنسرت پیش رو
او همچنين در حال آماده كردن كنسرتي در اواخر شهريور ماه – بيست و هفتم و بيست و هشتم- در تالار رودكي است و در آن «خنيا» كنسرتي همخواني و همنوازي اجرا خواهد كرد. او در اين برنامه، كارهاي تازهاي را با آهنگسازي «سعيد پورسعيد» و با همخواني «فاروق كسمايي» اجرا خواهد كرد. اين برنامه با نام «راز مانا» ست و بخش اول آن از شاعران زن از قرن چهارم تا كنون است و بخش ديگر بر اساس اشعار مولانا كار شده است. البته سرپرست گروه خنيا از اتفاقاتي كه در اجراهاي قبلياش رخ داد، همچنان دلگير است و ميگويد: «بسياري نسبتهاي ناروا به من دادند كه بيش از هر چيز متاسفم كرد. من در تمام سالهايي كه كار كردم، هيچوقت از خط قرمزها رد نشدم، دلم نميخواسته كه اين كار را بكنم. من دلم براي موسيقي ميتپد و به همين خاطر با وجود تمام محروميتها، تلاش ميكنم كه هر كاري كه انجام ميدهم در راستاي كمك به فعاليتهاي بهتر زنان هنرمند باشد، به همين خاطر هرگز نخواستم تا كاري جز آنچه در قانون امروز ما وجود دارد،انجام دهم. من هرگز كار خلافي نكردهام و به مين خاطر نفهميدم كه چرا اين اتهامات را به من زدند، جوابي هم به اين مسايل نداشتم جز اينكه سكوت كنم.»
[ad_2]
لینک منبع