[ad_1]
[ روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزارصدا ]
حضور فریدون شهبازیان در ارکستر موسیقی ملی ایران تولد دوبارهای است برای موسیقی ملی و این، نه از جهت آغاز به کار دوباره آن، که از نظر ساختاری است. مخصوصاً که این آغاز دوباره با تحولات اساسی ساختاری هم همراه بوده است. استاد، در شبی که دو وزیر ارشاد پیشین و فعلی در کنار هم نظارهگر اولین اجرای ارکسترش بودند، قبل از آغاز رهبری، پشت تریبون رفت، از تولد ارکستر ملی گفت، از وزیر خواست از ارکستر ملی حمایت کند تا در شهرستانها هم اجرا داشته باشد و ضمن تشکر از زحمات استاد فخرالدینی، آرزو کرد آن ارکستر هم ادامه کار بدهد. نکتهای اساسی که نیاز به توضیح و تفصیل دارد. عرض میکنم.
پیش از این هم میشد حدس زد این تحول ساختاری به وجود خواهد آمد. اگر استاد فخرالدینی و استاد شهبازیان را دو تن از قلههای موسیقی ایران بدانیم -که هستند- فخرالدینی از بدنه موسیقی اصیل ایرانی و آشنا با موسیقی کلاسیک جهانی است و شهبازیان، آشناتر با موسیقی کلاسیک و موسیقی روز جهان و البته از بدنه موسیقی اصیل ایرانی و علاقهمند و عاشق آن. ارکستر استاد فخرالدینی یادآور حلاوت ارکستر گلها و موسیقی آن زمان بود. البته قاعدتاً هم همینگونه باید میبود؛ چرا که او از همان دوران جوانی، از اولینها و بهترینهای موسیقی ارکسترال در سیستم موسیقی اصیل ایرانی بود.
ارکستر ملی به رهبری فخرالدینی خیلی باشکوه آغاز شد و در افتتاح آن، «پُر کن پیاله را» اجرا شد که ساخته شهبازیان است و کاری مدرنتر نسبت به آهنگهای ارکسترال متداول پیشتر از آن و ارکسترهای مختلف رادیو در دوره گلها. اما ارکستر فخرالدینی، بعد از آن، هرچند آثار مدرنی از آهنگسازان مطرح معاصر را هم لابهلای رپرتوارهایش داشت، اما برآیندش بیشتر متمایل بود به نوستالژی موسیقی درخشان گلها و خوانندگان آن، اغلب آثاری را خواندند که خود، متعلق به آن نبودند. شهبازیان اما -با همه تعلقاش به موسیقی دستگاهی ایران- متعلق و معتقد است به «گلهای تازه» و شروع اجراهایش با ارکستر ملی جدید، همراه بود با چند نشانه که نشان از هوای تازه در ارکستر و موسیقی ملی میدهند.
در ساعت هفت شب بیستوهفتم دیماه، وقتی ارکستر اورتور را اجرا کرد و بعد، علیرضا افتخاری مصرع «خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن» را خواند، کسی به خیلی دورترها پرت نشد؛ چرا که نوستالژی این آهنگ مربوط نبود به یک خاطرهی دور. علاقهمندان به موسیقی ملی که در تالار وحدت تماشاگر افتتاح ارکستر ملی بودند، آهنگی از عباس خوشدل را با صدای علیرضا افتخاری و با ارکستر زنده میشنیدند که پیش از این، با همین صدا و تقریباً با همین ارکستر -گیرم کوچکتر- و با نام آلبوم «نیلوفرانه» شنیده بودند. خود شهبازیان هم در تولید این آلبوم نقش اساسی داشت و حتی بعدتر، از آن در متن فیلم «لیلا»ی داریوش مهرجویی هم استفاده شد که موسیقیاش را شهبازیان نوشته بود. خود افتخاری هم چیزی را نمیخواند که فقط برای ارکستر و اجرا در آن آماده کرده باشد؛ او آهنگهایی را میخواند که با آنها زندگی کرده و در شمار هیتترین قطعات زندگی کاریاش بودهاند. صدای ارکستر هم متفاوت و امروزیتر بود و میشد گذر چهل سال از دوره درخشان موسیقی ارکسترال ملی را در صدایش شنید.
ایراد مدیریت موسیقی در تمام این سالهارا هم میشد در همان لحظه اول مشاهده کرد؛ وقتی یکی از بهترین خوانندگان بعد از انقلاب موسیقی ایران، آنقدر کم صحنه دیده بود که لرزش و استرس را در اولین قطعهای که اجرا کرد، میشد شنید. او البته آنقدر حرفهای و استاد هست که خیلی زود از آن استرس عبور کند و یکی از درخشانترین اجراهای سالهای اخیر خوانندگی در ارکستر را رقم بزند.
عدم حضور بسیاری از نوازندگان بزرگ ارکستر موسیقی ملی استاد فخرالدینی در این ارکستر، چندان هم برای خلق حالوهوای تازه در این ارکستر بد نشد. نوازندگان جدید، تعدادی نوازندهی جوانترِ اغلب حرفهای و باانگیزه بودند که دل به درسهای یکی از باتجربهترین رهبران ارکستر دادند تا صدایی که از کلیت ارکستر بیرون میآید، حالوهوای تازهتر و جوانتری داشته باشد.
شهبازیان که در خانوادهای موزیسین بالیده، خود از سن ۱۸ سالگی به عضویت ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری حشمت سنجری) در آمد و بعد از کسب تجربیات مفید و فارغالتحصیلی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و با توجه به نبوغی که داشت، در سال ۱۳۴۶رهبر گروه کر و ارکستر سمفونیک رادیو شد؛ یعنی پنجاه سال قبل. در سالهای بعد، آثار درخشانی چون «رباعیات خیام» را با صدای شجریان ضبط کرد که هنوز و همیشه جزء آثار درخشان موسیقی ارکسترال ایرانیاند.
شهبازیان همان سالها در کنار ابتهاج و سالها بعد، در صدا و سیمای دهه هفتاد -و این بار در کنار یک شاعر دیگر یعنی علی معلم دامغانی- منشأ و مدیر اصلی ایجاد تغییرات گسترده در موسیقی بود و هر دوی این تغییرات باعث ایجاد حرکتهای رو به جلو در موسیقی بودند. هرچند که هم آن تغییرات قبل از انقلاب و هم این تغییرات، در ساختار موسیقی بعد از انقلاب منتقدان جدی هم داشتند و دارند اما، هیچ وقت کسی در دانش و توانایی او شک نکرد. حیف که شهبازیان، در تمام بیست سال اخیر -که در اوج پختگی و توانایی جریانسازی در ساختار موسیقی ارکسترال ایرانی بود- ارکستر نداشت اما موسیقی فیلم نوشت و در زمینه موسیقی باکلام ارکسترال هم آثار درخشانی ساخت و در ویرایشِ بسیاری از آثار موسیقیدانان دیگر نقش اساسی داشت که همگی با عنوان «به اهتمام فریدون شهبازیان» در آلبومهای بسیاری نقش بست. (بگذریم که خود تولیدکنندگان آن آثار میدانند نقش او خیلی بیشتر از این واژهی تعارفگونه است!)
شهبازیان میتوانست در کنار فخرالدینی و روشنروان و یکی دو تن دیگر از موسیقیدانان تراز اول ایران، ارکستر خود را داشته باشد، اگر مدیریت مدیران موسیقی به قاعده بود. اما شد آنچه که نباید میشد و همه محروم از این همه توان و تجربه ماندیم تا همین چند ماه قبل که رهبری «ارکستر ملی» (که با «ارکستر موسیقی ملی» فخرالدینی متفاوت است) به شهبازیان سپرده شد و او تعدادی از بااستعدادترین نوازندگان را به ارکستر وارد و رپرتواری را تنظیم کرد که نشان از هوای تازه داشته باشد.
اتفاق مهم دیگر این ارکستر، دعوت از «علیرضا افتخاری» برای خوانندگی در ارکستر بود. درست است که حتماً خوانندگان دیگری هم در اجراهای بعدی دعوت خواهند شد اما برای روز آغاز به کار این ارکستر، افتخاری یکی از بهترین انتخابها بود؛ چرا که جدا از صدای کمنظیر این خواننده تراز اول و توانایی آوازی و درک ملودیکاش، او تعدادی از بهترین آهنگهای ارکسترال بعد از انقلاب را اجرا کرده که برخی از آنها در همین شب اجرا شدند. تعدادی از قطعات آلبوم «نیلوفرانه» خوشدل و ساقینامه، بوسلیک و «شور عشقانه» شهبازیان و چه شوری داشت شنیدن «عشق شوری در نهاد ما نهاد» در شب تولد ارکستر.
در سالهایی که شهبازیان ارکستر نداشت، اجرای خیلی قطعات درخشان موسیقی ملی از دست رفت؛ از جمله «گریز» با صدای استاد نادر گلچین. اما هنوز میشود امید بست به آینده که «رباعیات خیام»، «پرکن پیاله را» شاید با صدای همایون شجریان، «بشنو از نی» با صدای استاد شهرام ناظری، شبانگاهان با صدای دکتر مختاباد و دهها آهنگ درجهیک دیگر از ساختههای موزیسینهای دیگر مثل «شمسالضحی» ساخته درخشان محسن نفر و با صدای حسامالدین سراج توسط این ارکستر اجرا شود. این بار البته علیرضا افتخاری انتخاب شده بود و کاش این اجرا تولد دیگری برای او هم باشد که قدر صدا و موقعیت خود را بیشتر بداند و چیزی را نخواند که نباید و جایی نباشد که نشاید.
البته هر گروهي در ابتداي كار ايرادات و ناهماهنگيهايي دارد و اين اركستر هم در اولين اجرايش -بهخصوص هنگام هماهنگي با خواننده- خالي از ايراد نبود و افتخاري هم چند جا لغزشهايي داشت. از اين اشكالات طبيعي ابتداي كار كه بگذريم، ارکستر ملی شهبازیان صدای تازهای داشت و حتی حضور سنتور و تار سازهای ایرانی دیگر در آن حضور ملموس و در خدمت ارکستری بودند و چه انتخاب خوبی بود اجرای دو اثر درخشان از استاد حسین دهلوی؛ «چهارمضراب شوشتري» و «سبکبال». جای این موسیقیدان بزرگ تاریخ موسیقی ایران خالی که در بستر بیماری و فراموشی است. باید این بزرگان را قدر دانست و تولد ارکستر ملی شهبازیان را به معنی خاتمه ارکسترهای دیگر ندانست؛ نکتهای که خود او در همان ابتدای ورود به صحنه گفت.
فضای موسیقی ما و گوش شنوای یک ملت هشتادمیلیونی عاشق فرهنگ و هنر ایران، خیلی جای خالی دارد و مثل سابق که چندین ارکستر به رهبری استادان بزرگ موسیقی داشتیم، میشود ارکسترهای بیشتری را مدیریت کرد و برایشان با برنامهریزی درست در مراکز استانها و شهرهای بزرگ کشور کنسرت گذاشت. مگر ارکستر بزرگ فخرالدینی چند اجرا در تبریز و شیراز و اصفهان و ساری و… داشته است؟
ظرفیت همهی موسیقی ملی ما فقط چند اجرا در تالار وحدت نیست و این همه استعداد و فارغالتحصیل موسیقی در کشور، مأمنی میخواهند تا استعدادهای خود را بروز دهند. فخرالدینی و شهبازیان و بزرگانی دیگر در این جایگاه میتوانند رهبران موزیسنهای جوان دیگری باشند تا برای گسترش موسیقی اصولی در کشور تربیت شوند و رهبران آینده ارکسترهای آینده باشند. نقش این اركسترها در بهبود وضعیت موسیقی جای حرف ندارد و در صورت تبلیغ و اسپانسر حتی میتوانند بازده مالی خوبی هم داشته باشند.
باید این حمایتها ادامه داشته باشد تا موزیسینهای عاشق ما باز «شور عاشقانه» بیافرینند.
دسته بندی مطلب:
آرش نصیری
[ روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزارصدا ]
حضور فریدون شهبازیان در ارکستر موسیقی ملی ایران تولد دوبارهای است برای موسیقی ملی و این، نه از جهت آغاز به کار دوباره آن، که از نظر ساختاری است. مخصوصاً که این آغاز دوباره با تحولات اساسی ساختاری هم همراه بوده است. استاد، در شبی که دو وزیر ارشاد پیشین و فعلی در کنار هم نظارهگر اولین اجرای ارکسترش بودند، قبل از آغاز رهبری، پشت تریبون رفت، از تولد ارکستر ملی گفت، از وزیر خواست از ارکستر ملی حمایت کند تا در شهرستانها هم اجرا داشته باشد و ضمن تشکر از زحمات استاد فخرالدینی، آرزو کرد آن ارکستر هم ادامه کار بدهد. نکتهای اساسی که نیاز به توضیح و تفصیل دارد. عرض میکنم….
[ad_2]
لینک منبع