آهنگ جدید
[ad_1]
دانلود آهنگ جدید ایضا به نام یه جایی همین ورا
| دانلود با لینک مستقیم و با کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ + پخش آنلاین و متن آهنگ |
Download New Music IZA Called Ye Jayi Hamin Vara
جدیدترین اثر ایضا به همراه متن آهنگ از رسانه طناز موزیک با کیفیت بالا و قابلیت پخش آنلاین . لطفا از بخش دیدگاه ها، نظر خود را درباره این اثر به اشتراک بگذارید. امیدوارم از این آهنگ لذت ببرید . برای حمایت سایت طناز موزیک را به دوستان خود معرفی نمایید. پیشنهاد میکنیم از دیگر آهنگ های ایضا هم بازدید کنید.
برای دانلود آهنگ یه جایی همین ورا از ایضا به ادامه مطلب بروید .
دانلود آهنگ جدید ایضا به نام یه جایی همین ورا
متن آهنگ ایضا یه جایی همین ورا :
ایضا یه جایی همین ورا
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
ماهنامه اقوام ایرانی – فاروق رحمانی: موسیقی بلوچستان را می توان با توجه به فرم و محتوا و ترکیب بندی سازها به انواع مختلف تقسیم کرد.
موسیقی سوت: رایج ترین و عامیانه ترین نوع موسیقی در کل بلوچستان سوت است که نازینک هم گفته می شود. مضامین اشعار در سوت، اغلب وصف طبیعت و یار و دیار و دل تنگی است. می توان گفت اغلب قطعاتی از موسیقی بلوچی که در رسانه ها پخش می شود، سوت است. چون تا حدود زیادی شادتر و عامیانه تر از انواع موسیقی دیگر است. از موسیقی دانان مطرح معاصر می توان به پیربخش صاحبداد، فیض محمد بلوچ، دین محمد زنگشاهی و براهیم آسکانی اشاره کرد. بیشتر سازهای موسیقی بلوچی اعم از زهی و کوبه ای و بادی در موسیقی سوت کاربرد دارند. سرود، بنجو، رباب، تنبیرگ، دونلی، نل، دهلک، کوزگ و کنجری.
موسیقی شاعری: این موسیقی با نام های دیگری چون حماسی و شروندی هم شناخته می شود، قلب تپنده موسیقی بلوچستان است. شعرهایی که در این موسیقی خوانده می شود و زهیروگ هایی که نواخته می شود، شناسنامه موسیقی و فرهنگ بلوچی هستند. یکی از مهم ترین دلایل اهمیت موسیقی شاعری این است که مضامین و محتوای اشعار و کلام آن بسیار گسترده است. داستان های حماسی، عاشقانه، مذهبی، قومی، جنگی، پندآموز و غیره. در موسیقی شاعری تنها دو ساز مورد استفاده قرار می گیرد؛ «سرود» و «تنبیرگ».
در این موسیقی به خواننده «شاعر» گفته می شود و عموما با لقب ملا یا پهلوان خطاب می شود. خود شاعر هم می تواند نوازنده سرود باشد هم تنبیرگ. مثل پهلوان بلند، پهلوان دادین، پهلوان برکت که هم سرود می نواختند و هم شاعر بودند و یا مثل ملاکمال خان، ملاغلام قادر رحمانی، ملاقادربخش (کادوک)، ملا موسی و لعل بخش پیک که تنبیرگ می نواختند و از بهترین شاعران معاصر بودند. از داستان های عاشقانه رایج می توان به شیه مرید و هانی، شهداد و مهناز و کیا و صدو، از داستان های حماسی از میرقنبر، همل جییند، از داستان های مذهبی به معجزات پیامبر، سلطان جمجم و غیره اشاره کرد.نوازنده ها و خواننده های این سبک موسیقی لزوما حرفه ای هستند.
موسیقی با یک زهیروگ شروع می شود، بعد از آن یک آهنگ ریتمیک در کوک پایین نواخته می شود و کم کم بعد از دقایقی هم کوک سازها بالاتر می رود و هم تمپوی آهنگ ها. یک شعر در این سبک موسیقی ممکن است تا چند ساعت هم طول بکشد و حتی ممکن است در شب اول تمام نشود و ادامه شعر را به روز بعد موکول می کنند. متاسفانه موسیقی شروندی در بلوچستان رو به زوال است، چون جوانان به ندرت به یادگیری اشعار و مقام های آن می پردازند. از بهترین نوازنده های سرود معاصر در این سبک می توان به پهلوان رسولبخش زنگشاهی، پهلوان علی محمد بلوچ، احمد وشنامی، خداداد زنگشاهی، عبدالغفور زنگشاهی و رحیم بخش جت اشاره کرد.
موسیقی ذکرهای گواتی: این موسیقی در خیلی از مناطق بلوچستان رواج دارد اما در شمال بلوچستان (منطقه سرحد) کمتر به چشم می خورد. ذکرهای گواتی را برای افرادی می نوازند که دچار جن زدگی و باد شده اند. اصولا وقتی این افراد دچار اختلالات می شوند و دکتر و درمان های پزشکی افاقه نمی کند، رو به خلیفه می آورند. خلیفه شخص اول مراسم گواتی است و از طریق ذکر و ریاضت و کار خیر با مسائل باد و جن و پری آشناست. وی با دیدن بیمار متوجه درجه وخامت بیماری او می شود.
از نوازنده ها دعوت می شود که به مراسم گوناتی بیایند و با ساز زدن و خواندن ذکر خداوند و اولیا، بیمار را به حدی از وجد برسانند. موسیقی گواتی با ذکرهای آرام مثل مست قلندر شروع می شود و به تدریج ذکرهای پرشورتری چون الله ذوالجلال، شیخ عبدالقادر جیلانی لا اله الا الله و حضرت قلندر نواخته می شود. در حین اجرای این ذکرها، بیمار و حتی برخی از افراد در مجلس ممکن است به وجد برسند و دمال کنند.
دمال حرکات بی اراده ای است که شخص انجام می دهد. در این مرحله کار اصلی خلیفه آغاز می شود. وی با آن وجودی که شخص بیمار را تسخیر کرده به صحبت می پردازد و از او می خواهد که این مرکب را رها کند و دست از آزار او بردارد. عموما در گواتی، خون هم باید ریخته شود؛ بدین منظور گوسفندی ذبح می شود. قطعات گواتی، ذکر و کلام خاص خود را دارند؛ به استثنای چند قطعه که بی کلام هستند مثل مارساز (مولدی)، سیمرغ، بگ ساز (ساز شتر) مم ساز (ساز خرس).
سازهای مورد استفاده در گواتی سروز، تنبیرگ، نل و دونلی است.
از خلیفه های گواتی معاصر می توان خلیفه شهمیر، خلیفه سیددادشاه و خلیفه صابر را نام برد و از نوازنده های متبحر سرود در گواتی می توان به علی محمد بلوچ، خداداد زنگشاهی، رحیم بخش جت، حسین جت، احمد وشنامی، فقیرمحمد شکل زهی، موسی شکل زهی و از نوازنده های مطرح دونلی می توان به لعل بخش جت، مرحوم موسی بلوچ، محمد بخش دری و تاج محمد جنگی پور اشاره کرد. حضور سازهای کوبه ای در گواتی متاخر است و در شکل اصیل گواتی کاربردی ندارد، اما در این سال های اخیر برخی از دهلک هم استفاده می کنند.
موسیقی و ذکر غزل های صاحبان چشتی: این غزل ها و ترکیب بندی سازهایش، خاص روستاهای اطراف سراوان در شرق بلوچستان ایران است. سازهایشان رباب و تنبیرگ است که در دو دهه اخیر، بنجو هم به حلقه ذکرشان اضافه شده؛ اما کماکان از دهلک در ذکرهای اصیلشان استفاده نمی کنند. شیوه اجرای غزل ها بدین گونه است که نفر اصلی غزل را می خواند و بقیه افراد در حلقه ذکر، سربند اصلی غزل را تکرار می کنند. ذکرهای این درویشان و ملنگ ها بسیار پرشور و وجد است و از سر شب شروع و دقایقی قبل از نماز صبح تمام می شود. غزل ها از مولانا، حافظ، شیخ عبدالقادر جیلانی، حضرت قلندر، صاحب عبدالرئوف، سیدنبی بخش و غیره است.
مالد پیرپتر: ذکرهای دروایش قادری جنوب بلوچستان است که با دف های بزرگ و کوچک همراهی می شود. به دف های بزرگ سما و به دف های کوچک کسل گفته می شود. در حلقه ذکر، خلیفه مریدان حضور دارند. خلیفه ذکر اصلی را می خواند و سما را می نوازد و مریدان جواب ذکر می گویند و سما می نوازند. مجلس با ذکر خدا و حضرت رسول شروع می شود، پس از آن، ذکرهای حضرت غوث الاعظم شیخ عبدالقادر جیلانی، حضرت قلندر، سیداحمد رفاعی را می خوانند. دف های مورد استفاده برخلاف دف های رایج در مناطق دیگر، زنجیر ندارد و پوست ضخیمی هم روی آن بسته می شود و عموما نقش هایی با حنا روی آنها می زنند.
لیکو و زهیروگ: لازم به ذکر و تاکید است که اساس و بنیان تمامی موسیقی بلوچستان بر پایه زهیروگ و لیکو استوار است و نمی توان آنها را یک نوعی از موسیقی به حساب آورد. زهیروگ به معنای دل تنگی هست، مثلا وقتی مادری فرزندش را از دست می دهد و یا از او دور است، در فراقش زهیروگ می خواند. لیکو و زهیروگ مقام های آوازی و سازی هستند که به صورت متر آزاد اجرا می شوند. از زهیروگ ها و لیکوها می توان به سیم، دشتیاری، اشرف درا، زامرانی، دلگانی، سرحدی، بیاک رمی، بشگرد، سلات، کوردی، جدگالی و سوسالی اشاره کرد.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
ماهنامه تجربه – سیامک قلی زاده: کنسرت های «گره» همواره با استقبال همراه است. این استقبال، پیامد کنار هم قرار گرفتن مجموعه ای از عناصر است. نخست این که هدف گره آنچنان که خودشان در این گفتگو شرح می دهند، رضایت مخاطب هنگام خروج از سالن است. دوما بهترین نوازنده ها و خواننده های ژانر خودشان هستند. بنابراین آنچه می نوازند، سطح کیف بالایی دارد. سوما کاور می کنند و بلدند از طیف اسکورپیونز تا متالیک چه فضایی را انتخاب کنند که مخاطب دوست داشته باشد. حتی بعضی طرفداران شان می گویند از نسخه اصلی هم دقیق تر و بهتر می نوازند. اگرچه خودشان چنین اعتقادی ندارند اما این اظهار نظر نشان دهنده سطح استاندارد کار آنهاست. این گفتگو با چهار عضو آنها یعنی «شهروز گودرزی»، «محمد نیک»، «سهیل زرین کلک» و «آندره خاچیکیان» انجام شده است و در آن از گره ابتدایی تا گره کنونی و آینده صحبت کرده ایم.
چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید کارتان را با قطعات کاور آغاز کنید؟
– سهیل زرین کلک: هسته اولیه آشنایی گره طوری بود که از قبل یک دیگر را می شناختیم و مدر پروژه های مختلف همکار بودیم. برای آغاز کار گره تصمیم گرفتیم با پروژه کاور شروع کنیم تا مخاطبان پیدا شوند، فضای کار مشخص شود و در نهایت به ساخته های خودمان برسیم. ابتدا با کاور جلو رفتیم تا ببینیم اصلا می شود کاری انجام داد یا نه.
– شهروز گودرزی: چند سال پیش ما با کمپانی خارجی مطرحی صحبت کردیم و بهشان گفتیم که یک آلبوم خوب داریم با این سبک و سیاق و … آن کمپانی، اصلا به هیچ کدام از حرف های ما اهمیت نداد. او به ما گفت باید به اروپا بیایید. ۹ یا ۶ ماه در کافه ها، اُپنینگ ها و … قطعات تان را بزنید، بعد تازه آلبوم را ضبط کنید. می خواهم بگویم نگاه کنونی ما، از جای مشخصی می آید. این که از ابتدا آلبوم را بگذاریم جلوی مخاطب، بی معنی است. مخاطب بر اساس چه معیاری باید آلبوم را بخرد؟ کدام طرفدار؟ شما باید از یک جایی شروع کنید. اینها چیزهایی است که گروه از طریق تجربیاتش توانسته انجام دهد. کاوربندها، در همه جای دنیا هستند. گره کاوربندی است که کارهای خودش را هم دارد، ولی می داند که این قطعات را چطور عرضه کند. به جای این که مستقیما آلبوم اول را منتشر کنیم و ۱۰ نفر بروند و آن را بخرند، می توانیم راهی را پیش برویم که ۲۰۰۰ نفر با خیال راحت آلبوم را بخرند و مطمئن باشند پولی که می دهند، ارزش آلبوم را دارد.
به نظر می رسد شما در عین حال خلأ کیفی هم در فضای موسیقی راک ایران را می دیدمید .
– محمد نیک: در بحث موسیقی راک در ایران نوعی فاصله وجود دارد. نخست این که نسل جدید هیچ ارتباطی با نسل قدیم موسیقی راک ایران ندارند. دوما موسیقی راک هنوز در ایران جا نیفتاده است. این موسیقی شبه به یک بچه یک ماهه است؛ اما از آن انتظار بازار موسیقی آمریکا را داریم. جوان های ۱۷-۱۶ ساله اصلا «دیو» و امثال هم را نمی شناسند. یعنی اگر این موسیقی را گوش کرده اند، از ۲۰۰۰ به بعد را شنیده اند. در حالی که هم نیاز است و هم باید قدیمی ترها را بشناسند.
اگر بناست طرفداری داشته باشیم که به دنبال شوری صرف نیست، باید همه آثار قدیمی شنیده شوند. چون در همه اش نکته هست. حالا چطور باید گوش کند؟ تنها راهی که به ذهن ما رسید، این است که در کنسرت، آنها را بشناسانیم. بسیاری از هنرجوهایم بعد از کنسرت به من گفتند ما اصلا نمی دانستیم گروهی به نام «اسکید رُو» (Skid Row) و جود دارد. بعد از کنسرت با گروه های مختلف آشنا شده اند و آلبوم های شان را تهیه کرده اند. اگر در هر کنسرت مان بتوانیم یک نفر را هم با چنین گروه هایی آشنا کنیم، کارمان را درست انجام داده ایم. بخشی از آن خلئی که گفتید، خلأ طرفدار است.
نظر عده ای بر این است که در آن مقطع تاریخی که فضا باز شد، یکسری آدم به واسطه این فضا سریع گروه تشکیل دادند. یعنی گروه وجود خارجی نداشت.
– محمد نیک: اولا که اینطور نبوده است و دوما اگر هم بوده باشد این معنی که شما گفتید را نمی دهد. پروژه های خارج از گره که بماند، خود گره هم نخستین اجرایش، دو سال بعد از تشکیل گروه بوده است. سه تا تهیه کننده بودند که می آمدند و به ما قول می دادند. زمانی هم که کسی قول می دهد ما دیگر نمی توانیم با شخص دیگری صحبت کنیم. بعد از سه ماه جواب تلفن مان را هم نمی دادند.
– شهروز گودرزی: زمانی بود که وقتی به وزارت ارشاد می رفتیم تا مجوز بگیریم، ما را بیرون می کردند! بعدش هم که با تهیه کننده ها صحبت کردیم؛ آنها جواب تلفن مان را نمی دادند. روند کاری ما خیلی قبل تر از مجوز گرفتن آغاز شد، اصلا تصورش را هم نمی کردیم که به ما مجوز بدهند.
چه فرآیندی را برای انتخاب قطعات طی می کنید؟
– شهروز گودرزی: اوایل اساسا کسی نبود که به ما ایده ای بدهد. ما بین خودمان می گفتیم که یکسری قطعات را مخاطب می شناسد و ما هم دوست داریم، آن قطعاتی هم که کمتر شناخته شده اند، گوش می کنند و آشنا می شوند.
– سهیل زرین کلک: علاوه بر شناساندن گروه های بزرگ، سلیقه شخصی هفت نفرمان هم در انتخاب قطعات دخیل است. یکسری قطعات را من دوست دارم، یکسری قطعات را آندره، شهروز و بقیه دوست دارند. سعی می کنیم یک مقدار دموکرات هم باشیم و با هم کنار بیاییم.
قطعات انتخابی تان طیف گسترده ای از سبک ها و گروه ها را تشکیل می دهد؛ از آلترناتیو راک در آن هست تا دث متال. آن نخ تسبیحی که این قطعات را معنادار می کند چه چیزی است؟ چون این قطعات هر کدام در کانتکست خودشان معنای خاصی دارند و خارج از آن بی معنی اند.
– محمد نیک: اگر منظور شما ترانه است و مضمونی که قطعات دارند، ممکن است حتی قطعه ای، نقض قطعه بعدی باشد. بنابراین ارتباط قطعه ها با هم فقط در زیبایی شناسی شان است. ما کل مجموعه را نگاه می کنیم. مثلا در خود آلبوم ها هم این اتفاق می افتد که چند قطعه گرووی وجود دارد؛ قطعاتی با ریتم آرام در آن هست، جاهایی یک مقدار مایه های پراگسیو بیشتر می شود و … ما قطعه ها را تک تک نگاه نمی کنیم. نگاه مان به شکلی است که آیا همه این قطعات با هم خوب هستند یا نهم.
شما به این شک لطیف زیادی از مخاطبان از مخاطب هارد راک دهه هفتاد تا مخاطب متال امروز را جذب می کنید. به نظرتان این یک مقدار زیاده خواهی نیست؟
– سهیل زرین کلک: ببینید گروهی مثل دریم متیتر، قطعاتی دارد که شبیه به «یو تو» صدا می دهد. قطعه ای هم دارد که شبیه به پنترا صدا می دهد. اعضای خودشان را هم دارند. کاور البته ربطی به این مسئله ندارد. راستش ما چندان به دنبال انسجام قطعات هم نیستیم. شاید به جای زیاده خواهی بهتر باشد بگوییم نوعی جاه طلبی است.
شهروز گودرزی: من شخصا در این مسئله زیاده خواهی نمی بینم. اتفاقا می خواهم با نوعی بیشترخواهی، کارم را بهتر ارائه کنم یا حداقل شرایطی را فراهم کنم که در این اوضاع نابسامان بتوان پیشرفت کرد.
ادامه دارد…
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
وب سایت هنرآنلاین: مصطفی و مجتبی بلال حبشی دوقلوهای سریال “پایتخت” هستند که با موسیقی زیبای خود در این سریال مورد توجه قرار گرفتند و نامشان کمکم بر سر زبانها افتاد، این دو برادر این روزها بهصورت جدی فعالیت موسیقایی خود را پی میگیرند و این بهانهای برای یک گفتگو با آنها بود:
موسیقی را از چه سنی شروع کردید و چطور وارد این حرفه شدید؟
مجتبی: ما موسیقی را از سن کم شروع کردیم. زمانی که مدرسه میرفتیم، سرود میخواندیم و کارهای هنری انجام میدادیم و الان مدتی است که بهطور جدی نوازندگی میکنیم.
مصطفی: ما پیش از حضور در سریال “پایتخت” هم موسیقی کار میکردیم اما بعد از آن کارمان جدیتر شد. لطف خدا بود که آقای تنابنده ما را دید و وارد سریال “پایتخت” شدیم. در “پایتخت ۳” در سکانس عروسی ارسطو خواندیم ولی کار ما خیلی دیده نشد. در “پایتخت ۵” خدا خواست و سکانسها و اجراهای ما دیده شد که از این بابت خیلی خوشحال هستیم.
ویدئوهایی که از شما در فضای مجازی پخش شد، واکنشهای مثبت و خوبی را به همراه داشت. توقع این حجم از واکنشهای مثبت مردم را داشتید؟
مجتبی: ما هنوز قطعهای از خودمان منتشر نکردهایم و فقط قطعات سایر خوانندهها را خواندهایم. در سریال “پایتخت” هم از ما خواستند که از آثار خوانندههای دیگر بخوانیم چون کارهای خودمان هنوز مجوز نگرفتهاند. با اینکه آهنگ دیگران را خواندیم ولی خداراشکر خوب دیده شدیم و مردمدوست داشتند.
چه برنامهای برای آینده دارید؟ نمیخواهید روی آلبوم کار کنید؟
مصطفی: در حال حاضر به فکر آلبوم نیستیم. ما قبل از فیلمبرداری “پایتخت ۵” قصد داشتیم کارهایمان را منتشر کنیم ولی کارها آماده نشد. انشاءلله در همین ماه کارهایمان به تهیهکنندگی جناب آقای مسعود دهقان بیرون میآید.
الان اکثر خوانندهها سعی میکنند به خاطر مسائل کپیرایت و یا هر دلیل دیگری تک آهنگ منتشر کنند. شما هم قصد دارید فقط تک آهنگ منتشر کنید؟
مصطفی: ما از همان ابتدا برای موسیقی پیش آقای امیر توسلی برای مشاوره میرفتیم. ایشان حرف خیلی خوبی زدند و گفتند آدم باید خلاف جهت آب حرکت کند. نظر آقای توسلی این بود که ما اول آلبوم بدهیم اما الان بازار موسیقی این را میطلبد که فعلاً تک آهنگ منتشر کنیم تا ببینیم بازخوردها چطور است. انشالله بعداً آلبوم هم منتشر میکنیم.
برای آماده کردن قطعات خودتان با چه کسانی همکاری کردهاید؟
مجتبی: ما از خیلی تهیهکنندهها مشاوره میگرفتیم و تقریباً هر هفته برای مشاوره پیش یکی از آنها میرفتیم. افرادی نظیر میلاد ترابی، مسعود جهانی، امیر توسلی، امیر جمالفرد و پدرام کشتکار به ما کمک کردند. ما از بچگی ستارههای موسیقی را دنبال میکردیم. استایلمان به گروههای غربی شبیهتر است و ما از همان سن سیزدهسالگی خیلی دوست داشتیم استایلمان را شبیه آنها کنیم.
از بین خوانندهها صدای کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
مجتبی: محسن یگانه و محسن چاوشی. البته خواننده خوب زیاد داریم.
مصطفی: همه خوانندهها خوب هستند ولی من سیر صعودی محسن یگانه را خیلی دوست داشتم. محسن یگانه خواننده باهوشی است و برای کارش خیلی زحمت میکشد و همچنین در ساززدن هم قوی است. محسن چاوشی را هم خیلی دوست دارم.
با توجه به اینکه گیتار مینوازید و فرم خواندنتان هم خیلی از محسن یگانه دور نیست، به نظر میرسد که دوست دارید در همان سبک و سیاق کار کنید.
مجتبی: خیر. به نظرم یک خواننده خوب باید یک ساز را کامل بلد باشد. ساز مکمل خوانندگی است و خیلی کمک میکند.
مجتبی: ساز به ملودی سازی هم خیلی کمک میکند.
در ادامه میخواهید خوانندگی را ادامه بدهید یا بازیگری؟
مصطفی: واقعیت این است که ما از همان اول خوانندگی را انتخاب کردهایم و در مازندران هم خوانندگی میکردیم.
مجتبی: آقای تنابنده بیشتر به خاطر استایل موهایمان میگفتند برای “پایتخت” خوب هستیم. البته ما اصرار کردیم که دوست نداریم بهعنوان بازیگر شناخته شویم و اگر میشود برای ما سکانسهایی بنویسید که بیشتر صدایمان شنیده شود.
حالا که شهرت پیدا کردهاید، قصد دارید کدام هنر را بهطورجدی پیش ببرید؟
مصطفی: الان بیشتر تمرکز ما بر روی موسیقی است.
مجتبی: ما از اول هم هدفمان موسیقی بود و هیچوقت در جو بازیگری نبودیم. تکتک بچههای گروه پایتخت شاهد این موضوع هستند که ما بیشتر به خوانندگی و موسیقی علاقه داریم.
اگر به شما پیشنهاد بازیگری شود آن را قبول میکنید؟
مصطفی: بله. اگر وقت کنیم میپذیریم ولی در حال حاضر بهصورت جدی موسیقی را دنبال میکنیم.
ساکن تهران هستید یا مازندران؟
مجتبی: ما هفت سال است که در تهران زندگی میکنیم و فقط برای عید و تعطیلات به مازندران میرویم. ما اصالتاً اهل غرب مازندران، سمت عباسآباد و تنکابن هستیم. من و برادرم به خاطر کار موسیقی بهصورت مستقل در تهران زندگی میکنیم.
مصطفی: ما بعضی روزها حتی ۵ یا ۱۰ ساعت موسیقی کار میکنیم که قطعاً اگر در کنار خانواده بودیم، آنها شاکی میشدند. ما در یک سال و نیم اخیر استاد خصوصی گرفتیم و خیلی فشرده کار میکنیم. چون به این حرفه علاقه داریم و هیچوقت خسته نمیشویم.
ظاهراً آگهی سریال “شاهگوش” را از روزنامه دیده بودید و به پشتصحنه این سریال رفته بودید که آقای تنابنده آنجا شما را دید و بعد در سریال “پایتخت” به شما نقش داد. به این فکر میکردید که روزی سرنوشتتان اینطوری رقم بخورد؟
مجتبی: ما از روی کنجکاوی به پشتصحنه سریال”شاهگوش” رفتیم تا ببینیم فضای آنجا به چه شکل است اما آقای تنابنده ما دو تا را دید و پرسید چهکاره هستید؟ ما گفتیم خواننده هستیم و بعد آنجا خوانیدم. آقای تنابنده ما را نگه داشت و گفت شما کلاً جالب هستید و به درد بازیگری میخورید.
مصطفی: واقعیت این است که ما فقط میخواستیم ببینم پشتصحنه سریال چطور است و بازیگرها چطور بازی میکنند. هدف دیگری نداشتیم.
ازسری جدید سریال”پایتخت” راضی بودید؟ برخورد مردم با شما چطور بود؟
مجتبی: خیلی خوب بود. ما فکر نمیکردیم چنین برخوردی با ما صورت بگیرد. تکتک بازیگرها خوب دیده شدند. شنیده شدن موسیقیمان، بهترین اتفاق برای ما در “پایتخت ۵” بود.
مصطفی: در پایتخت ۴ هم پیشنهاد میدادیم که بخوانیم ولی خیلی روی این داستان مانور نمیدادند. یکی از اتفاقات خوبی که برای ما افتاد، مربوط به کلیپ پشتصحنهها بود. دوستان به ما گفتند برایمان بخوانید و ما خواندیم. ویدئوی آن اجراها پخش شد و به دیده شدن ما خیلی کمک کرد.
و البته اتفاقی که خیلی به شما کمک کرد، به اشتراک گذاشتن ویدئوتان توسط یکی از خوانندگان قدیمی بود.
مجتبی: بله. ایشان یکی از الگوهای ما هستند و کارشان واقعی ستودنی است. من وقتی آن ویدئو را دیدم، اشکم درآمد. بهخصوص اینکه ۵ دقیقه قبل از آن ویدئو به ما زنگ زدند و گفتند از حاشیه دوری کنید و عکس نگیرید. با ما بهتندی حرف زده بودند و دل ما شکسته بود ولی وقتی آن ویدئو را دیدیم، هر دو از خوشحالی اشک ریختیم.
شهرت خوب است یا بد؟
مصطفی: شهرت خوب است ولی از یک جهاتی بدیهای خودش را هم دارد. ما از اینکه مردم میخواهند با ما عکس بگیرند خیلی لذت میبریم و حس خوبی پیدا میکنیم. مردم خیلی به ما لطف دارند.
بعد از بازی در سریال “پایتخت”، پیشنهاد دیگری هم برای بازی کردن داشتید؟
مجتبی: بله. چند فیلم سینمایی به ما پیشنهاد کردند ولی فعلاً تمرکزمان روی موسیقی است. ما وقتی اعصابمان خرد است، به هیچی جز موسیقی فکر نمیکنیم. امیدواریم وزارت فرهنگ و ارشاد به ما جوانها کمک کند تا دیده شویم. اینکه مجوزها را راحتتر بدهند و به فکر جوانها باشند خیلی اتفاق خوبی برای ما خواهد بود.
موهایتان مال خودتان است؟!
مصطفی: بله. طبیعی است. از ۱۴-۱۳ سالگی همینطور بود. ما موهایمان را بلند کردیم و دیدیم خودش فر شد.
چه برنامههایی برای آینده دارید؟
مصطفی: ما حدود یک سال است که قطعاتمان دست تهیهکنندهها در نوبت دریافت مجوز و انتشار قرار گرفته است. فکر میکنیم الان زمانش شده باشد که این قطعات منتشر شوند. امیدوارم مردم خوششان بیاید.
خاطره جالبی از سریال”پایتخت” دارید که برایمان بگویید؟
مجتبی: خاطره زیاد است اما الان چیزی به ذهنم نمیرسد. عوامل “پایتخت”یک تیم هستند و همه باهم مثل اعضای یک خانواده میمانند.
اذیت هم شدید؟
مصطفی: بله اذیت شدیم ولی ما شانس آوردیم که در صحنههای سخت سریال حضور نداشتیم. به خانم نسرین نصرتی، خانم ریما رامینفر، آقای هومن حاج عبدالهی، محسن تنابنده و همه بازیگران خسته نباشید میگوییم.
با کدامیک از بازیگران پایتخت رابطه دوستانه بیشتری دارید؟
مجتبی: رابطه ما با همه خوب است و مثل یک خانواده هستیم. خودشان میدانند که ما چقدر دوستشان داریم ولی ما با هومن حاجعبدللهی و بهرام افشاری راحتتر هستیم.
نقش شما در سریال “پایتخت” خیلی پررنگ نیست و بیشتر روی خواننده بودن شما مانور داده میشود. این فضا را تیم کارگردانی و نویسنده به شما ندادند یا اینکه خودتان خیلی تمایلی نداشتید وارد بخش بازیگری شوید؟
مصطفی: خودمان قطعاً دوست داشتیم بازیگری را تجربه کنیم و فکر میکنیم اگر به ما فضا میدادند، در بازیگری هم خودمان را نشان میدادیم. بهخصوص اینکه گروه کارگردانی “پایتخت” آنقدر قوی هست که از یک نابازیگر هم بازیگر بسازد. بههرحال گروه صلاح را بر این دیدند که بیشتر خوانندگی ما دیده شود. ما از نقشمان راضی هستیم و فکر میکنیم اگر نقشمان بیشتر شود هم از پس آن برمیآییم ولی تا همینجا هم راضی هستیم و از گروه “پایتخت” تشکر میکنیم.
در “پایتخت ۶” هم حضور خواهید داشت؟
مجتبی: انشاءالله… حتماً.
و صحبتهای پایانی؟
مصطفی: من از همه عوامل سریال “پایتخت” تشکر میکنم.
مجتبی: من هم همینطور.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
روزنامه همدلی: لوریس چکناواریان یکی از چهرههای شناختهشدهٔ فرهنگی ایران و ارمنستان است. لوریس چکناواریان علاوه بر آهنگسازی و رهبری ارکستر، دستی نیز بر آتش موسیقی دارد. لوریس چکنواریان که هشتاد و یکمین بهار زندگی را نیز پشت سر گذاشته از هر زمان دیگری شور و شعف بیشتری برای اجرای کنسرت و چرخاندن چوب رهبری روی صحنه دارد. او از دغدغه ها و آرزوهایی می گوید که با موهای سپید نیز هنوز به آنها فکر می کند. ماحصل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
لوریس چکناواریان پس از هشتاد سال زندگی و بیش از نیم قرن فعالیت موسیقایی چگونه تعریف می شود؟
من بارها گفته ام یک بروجردی ساده، بیش نیستم و باز هم تکرار می کنم. متولد ۱۳۱۶ در بروجرد هستم. به همراه خانوادهام به تهران آمدم و همچنان در همان محله پدری زندگی میکنم. با اینکه به کشورهای زیادی سفر کردهام ولی همچنان تهران و محله سیتیر را برای زندگی ترجیح میدهم. همیشه خود را ایرانی دانسته و می دانم. روی تمام آداب و رسوم و ایمان و تمدن اسلامی مطالعه کرده ام. از کودکی راهم به زورخانه باز شد.
در ماه هنگام محرم به عزاداران، آب میدادیم و از همان زمان تمام موسیقیهای محرم را جمعآوری کردم. پس از سالها توانستم سمفونی عاشورا را بنویسم تا سال ۹۷ اجرایش کنم اما چه می توانم بگویم در پاسخ به مهر فراوان مردمی که هیچ گاه مرا از محبت های بی دریغ شان محروم نکردند. هر چه بوده نیز در هشتاد سال گذشته گفته ام اما گاهی برای یادآوری به خودم باید تاکید کنم که باور دارم هنوز نیز چیزی بلد نیستم. هنوز هم چونان کودکی ذوق آموختن دارم و می خواهم بیشتر و بیشتر بدانم. در مراسم نیز رو به حضار گفتم خودم را هیچ گاه جدی نگرفتم اما کارم در بالاترین درجه اولویت قرار دارد. در کتاب «خرستان» نوشتم «اگر آدمیزاد در روز چند بار خریت نکند، آدم نمیشود!» به علاوه، خرها هر روز که ما را میبینند، میگویند این ها دیگر چه کسانی هستند که روی دو پا راه میروند!
حس تلخی نیست که آثار یک موزیسین در زمان حیاتش به درستی درک نشود؟
هنرمندی که هنرش را به صورت جدی دنبال می کند، خوب میداند ناگزیر از تجربه چنین وضعیتی است. موسیقی کلاسیک هم به عنوان یک موسیقی جدی و علمی همین سرنوشت را پیش روی خود می بیند. باید در این میان تاکید کنم در عرصه هنر با دو دسته کار مواجه هستیم؛ دسته اول آثاری هستند که برای روزگار خویش ساخته شده و در زمان حیات خالق اثر مورد توجه مردم قرار می گیرد اما دسته دوم آثاری محسوب می شوند که در گذر زمان، دریچه های جدیدی را به روی مخاطبان و علاقه مندان خود می گشاید. هنر در دسته اول ممکن است شهرت و ثروت را برای مولفش نیز به ارمغان بیاورند اما دسته دوم نیاز به زمان دارد و شاید خالقش در زمان حیات با بی مهری و حتی فقر دست و پنجه نرم کند و سال ها پس از مرگش، مردم نسل های آینده به درک صحیحی از کارهایش برسند. من از جمله هنرمندانی هستم که خود را در دسته دوم قرار می دهم. در هشتاد سالی که از خداوند، عمر گرفتم هیچ گاه در طلب نانِ روزگارم نبودم و همیشه فردا اهمیتی به مراتب بیشتر از امروز برایم داشته است.
در واقع جاودانگی برای شما اهمیت زیادی دارد؟
برایم مهم نیست که کسی اسم «لوریس چکناواریان» را در یاد داشته باشد یا خیر بلکه مطلوب من زنده ماندن در آثارم است. همان طور که ما فردوسی و حافظ و دیگر بزرگان را نه تنها با نام های شان که با آثارشان در حافظه مان ثبت کرده ایم. هزاران نفر دیگر نیز با همین نام ها در تاریخ زیسته اند اما کدام شان فردوسی، حافظ یا مولانا شده؟ پس این اسم و فرد نیست که ماندگار می شود، بلکه اثری که خلق کرده به او هویت بخشیده و اسمش را در تاریخ، ابدی می کند. بسیاری از ما شاید حتی نام طراح برج ایفل یا هزاران بنای تاریخی دیگر را ندانیم اما هنوز هستند و نام خالقان شان را به دفتر تاریخ، پیوند زده اند. همین که صدها یا هزاران سال بعد یک سمفونی از من نواخته شود، یعنی به هدفی که سال ها و دهه ها برایش زحمت کشیدم، رسیده ام. آن زمان دیگر مهم نیست نامی از لوریس چکناواریان برده می شود یا خیر، چرا که من در اثرم زنده ام و تنها جسمم به زیر خاک رفته ولی اثرم مرا زنده نگه می دارد و جاودانه می کند.
شما هم آهنگساز و هم رهبر ارکستر هستید. کدام یک برای شما جذاب تر است؟
وقتی می خواهم نت موسیقی را به منصه ظهور بگذارم سعی می کنم تمام احساسم را انتقال دهم. رهبر ارکستر یک نت موسیقی را می تواند با احساسات مختلفی ارائه دهد. قبل از هر اجرا فکر می کنم چه احساسی را به نوازندگان منتقل کنم که بیشترین تاثیر را روی مخاطب بگذارد. بزرگ ترین علم در دنیا، موسیقی است چون علم های دیگر بی صدا هستند ولی موسیقی، صدا دارد. اگر کسی بخواهد آهنگساز قابلی شود باید نیم قرن تلاش کند و اگر بخواهد رهبر ارکستر شود باید بیشتر خون دل بخورد.
شما جزو موزیسین هایی هستید که کنسرت های خیریه نیز برگزار کرده اید. امر در راستای ادای دین به هدیه خداست؟
زندگی مانند دوی امدادی است. میدویم و هر چه به دست آوردهایم را به نسل بعد واگذار می کنیم تا مسیر را ادامه دهد. موفقیت، یک نقطه نیست بلکه طی یک مسیر است. از سوی دیگر معتقدم بهترین درمان بیماری، موسیقی و هنر است.
سمفونی دفاع مقدس یکی از کارهای اخیر شماست که ظاهرا هزینه زیادی را برای اجرا طلب می کند. در این باره کمی توضیح دهید.
سمفونی ۱۳ موومان دارد که هر موومان آن با نگاهی به سالهای جنگ در طی ۸ سال دفاع مقدس نوشته شده است. این سمفونی مثل دیگر کارهای من، راهی طولانی تا اجرا پیش رو دارد. یک سمفونی اینچنینی نزدیک به یک میلیارد تومان هزینه دارد چون اجرایش نیازمند ارکستر و گروه کُر بزرگی است. البته این ارقام شاید برای اسپانسرهای ما رقم زیادی باشد ولی دیگر کشورهای جهان برای اجرای آثار فاخر، هزینه های به مراتب بیشتری انجام می دهند. اما در مقایسه با کشورهای دیگر به موسیقی کلاسیک توجه زیادی نداشته ایم. پایههای موسیقی کلاسیک در ایران چندان قوی نیست و همین موضوع مشکلاتی را برای رشد هر چه بیشتر این موسیقی ایجاد کرده است.
دلیل این بی توجهی چه از سوی دولت و چه از سوی بخش خصوصی را در چه می بینید؟
در کشورما موسیقی در خدمت شعر و ادبیات قرار گرفته است و از سوی دیگر بودجه کافی برای پرورش موسیقی وجود ندارد. تا زمانی که بودجه لازم فراهم نشود، نمیتوان به بهبود روند کنونی در جامعه امیدوار بود. موسیقی با دیگر شاخههای هنری تفاوتهای زیادی دارد. یک شاعر میتواند در کوتاهترین زمان به انتشار اثرش بپردازد اما موسیقی نیازمند اجراست و این اجرا بودجه مخصوص می خواهد. فرهنگ، هنر و موسیقی باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند.
پس در این صورت باید به فکر توسعه امکانات سخت افزاری نیز بود چون سالن های استاندارد موسیقی در ایران نیز انگشت شمار هستند…
بله، متاسفانه دولت بودجه کافی به موسیقی اختصاص نمی دهد. همان طور که پیش تر گفتم در موسیقی نباید به فکر درآمدزایی بود بلکه باید برایش هزینه کرد تا شاهد اعتلای فرهنگ در جامعه باشیم.
اما طبیعتا اسپانسری که می خواهد برای موسیقی هزینه کند، به برگشت سرمایه خود نیز می اندیشد…
بله و به همین دلیل اسپانسرها به سمت موسیقی پاپ میروند چون بازگشت سرمایه دارد، درحالی که بازگشت سرمایه در موسیقی کلاسیک کمتر اتفاق می افتد. البته در همه جای دنیا، مردم سلیقه های مختلفی نسبت به موسیقی دارند. برخی موسیقی پاپ را دوست دارند و برخی به دیگر ژانرها علاقه مندند.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
روزنامه شهروند – محمدحسین: مهدویان کارگردان و فیلمنامهنویسی شاخص است از نسل جدید سینماگرانی که در دهه اخیر پای به میدان گذاشتند و به سینما رنگ و بویی سیاسیتر دادند. اتفاقی که خیلی زود هم ثمر داد؛ و مهدویان در سه سال پشتسرهم توانست با سه فیلم پرسروصدا در جشنواره فیلم فجر بدرخشد و درخشش مهدویان البته جزو معدود درخششهای جشنواره فجری بود که شائبه حمایتهای پشت پرده در موردش مطرح نشد. محمدحسین مهدویان، چه فیلم هایش و دیدگاه و نگاه و نگرشش را قبول داشته باشیم یا نه؛ به اتکای خود و داشتههایش مطرح شده است و این اتفاق در سینمایی که موتور محرکهاش در تمام دهههای اخیر رانت بوده، اتفاق منحصربهفردی بوده است…
جناب مهدویان؛ گفتهاید یک جورهایی خودآگاهانه و براساس فهرست موضوعاتی که برای ساخت فیلم دارید، فیلمهایتان را دنبال میکنید. برای شروع میتوانید بگویید آیا لاتاری هم در آن فهرست موضوعات بود؟
خب اینکه ما هم مثل هر فیلمساز دیگری یکسری فیلمنامه داشته باشیم که وقتی کاری به ذهنمان نمیرسد، سراغشان برویم، یک اتفاق طبیعی است. اما نکته مهم این است که همیشه هم ماجرا با این خوبی و خوشی پایان نمییابد و گاه در این روند که باید نهایتش انتخاب فیلمی جدید باشد، براساس یکسری اتفاقات، اطلاعات و فکرها؛ موضوعاتی به ذهن ما سر میزنند و ناگهان میبینیم که در حال حاضر دوست داریم آنها را بسازیم…
لاتاری هم یکی از اینها بود که خودش را به ذهنتان تحمیل کرد؟
بله. دقیقا در مورد لاتاری هم این موضوع پیش آمد…
یک جایی از قول شما شنیدهایم که بعد از شنیدن ترانه دوبی محسن چاوشی بود که تصمیم به ساخت لاتاری گرفتید. این موضوع هم جزو روندی قرار میگیرد که توضیح دادید؟
به روایتی بله. ترانه چاوشی، ترانه زیبایی است و وقتی آن را شنیدم، حس کردم یک نگاه سینمایی دارد و تصمیم گرفتم این ترانه تبدیل به فیلم شود، به ویژه اینکه مضمون و موضوع ترانه هم در شرایط اجتماعی این روزهای کشور حرف مهمی را میزد. یادم هست در صحبتی که با ابراهیم امینی، فیلمنامهنویس لاتاری داشتیم، بهش گفتم که ترانه چاوشی پر از عصیان و خشونت است…
میتوانی با جزییات درباره روند شکلگیری این طرح صحبت کنی؟
روزهای بعد از ماجرای نیمروز بود که با یکسری از دوستان نشسته بودیم و صحبت میکردیم، در جریان این صحبتها طرح اول لاتاری شکل گرفت.
همین طرح قاچاق دختران دیگر؟
بله…
یک سوال دارم و دوست دارم صادقانه جواب بدهید. شما با سابقه موفقیت دو فیلم و البته ثابتکردن برادریتان با مدیریت فرهنگی نظام، آیا انتظارش را داشتید لاتاری تا این حد در زمان صدور پروانه ساخت با مشکل مواجه شود؟
نه اصلا. به هیچ وجه فکرش را نمیکردم، البته شاید هم شرایط اجتماعی در این برخوردهایی که صورت گرفت، تأثیرگذار بود. مثلا انتخابات. البته شاید هم فیلمنامه کمی بیش از حد تند شده بود، به ویژه درباره موضوعی خطیر بود و میشد انتظار داشت بحثانگیز شود.
این درگیریهایی که میگویید چقدر طول کشید؟
حدود پنج ماه. یک دوران بسیار دشوار بود که تنها هدفم ساختهشدن لاتاری بود…
قطعا اصلاحات زیادی را باید اعمال کرده باشید؟
خیلی زیاد بود و مهمتر از همه اینکه فقط شورای پروانه ساخت نبود که خواستههایی داشت و خیلی جاهای دیگر هم درخواست اصلاحاتی داشتند.
نمیترسیدید اعمال این تغییرات فیلم را از هدف اولیهتان منحرف کند؟
نه دیگر. این خط قرمزم بود. در واقع اگر میدیدم روح و فکر لاتاری دارد عوض میشود، سراغ ساختش نمیرفتم.
نمیترسیدید با این پروژه پر از ریسک نتوانید روند موفقیتهایتان را ادامه دهید؟
نه اتفاقا؛ به هیچ وجه ترسی نداشتم…
حتی با اینکه در سالهای اخیر دور دست فیلمهای اجتماعی بیقهرمان بود و شما در چنین شرایطی میخواستید یک فیلم بسازید که خیلیها از آن به عنوان یک فیلم قهرمانمحور نام بردهاند؟
اگر فیلمهای اجتماعی تلخی که حضور غالبی در سینمای ایران دارند، موفق بودند، چرا؛ میشد از عاقبت این نگاه متفاوت ترسید، اما فراموش نکنید که در تمام سالهای اخیر به جز یکی دو فیلم موفق بقیه فیلمهای اجتماعی سینمای ایران شکست خوردهاند و درواقع رئالیسم غالب و افسارگسیخته سینمای اجتماعی ما جز در چند فیلم انگشتشمار در بیش از ٩٠ درصد مواقع نتوانسته نظر مثبت مردم را جلب کند و در گیشه شکست خورده است. به این دلیل هم بود که کمترین ترسی از ساخت فیلم قهرمانمحور نداشتم…
امید چه؟ تا چه میزان موفقیت فیلمتان را قطعی میدانستید؟ آیا حتی تردید هم نداشتید؟
آنچه در سینمای ایران میبینیم، متاسفانه برآیند سلایق مخاطبان بالقوه سینما نیست، بلکه سلیقه شخصی یکسری از منتقدان و روزنامهنگاران است که جریان غالب سینمایی را شکل دادهاند.
یعنی شما معتقدید آنچه در سینما میبینیم با سلیقه شمار زیادی از سینمادوستان تفاوت دارد؟
قطعا. همین فیلم لاتاری نشان میدهد که تماشاگران این روزها هم مثل همیشه همچنان قهرمان دوست دارند. اصولا برای هر کسی که سینمارفتن برایش سرگرمی باشد، قهرمان جذابیت دارد و می دانیم هنوز که هنوز است، هدف اصلی از سینما رفتن چیزی جز سرگرمی نیست، به همین دلیل هم هست که میبینیم هنوز هم در بعضی صحنهها تماشاگر بلند میشود و کف میزند و تشویق میکند. تصاویری که سالها بود در سینمای ایران فراموش شده بود…
از خطقرمزها نمیترسیدید که مسیر فیلم را عوض کنند؟
اتفاقا همیشه از حرکت در نزدیکی خطوط قرمز استقبال میکنم. دلیلش هم این است که در نزدیکی خطوط قرمز است که میشود حرفهای جسورانه زد.
لاتاری فروش فوقالعادهای داشته. فکرش را میکردید؟
شاید باید بگویم که این را میدانستم که این فیلم نسبت به فیلمهای قبلی بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت، این همه هدف ما بود. درواقع هدف ما این بود فیلمی بسازیم که مردم دوستش داشته باشند. حالا هم این نکته که لاتاری توانسته این کار را بکند برایم خوشحالکننده است
در نخستین اخباری که از فیلم منتشر شد، گفته شد نام فیلم جدیدتان «نوشین» خواهد بود. نامی که خیلی زود تبدیل به لاتاری شد. میتوانید دلیلش را بگویید؟
اینجور چیزها سلیقهای است. درواقع فیلم به این دلیل نامگذاری میشود که شناخته شود، همچنین جذابیتی برای مخاطب ایجاد کند. در مورد این فیلم هم به هر حال به این نتیجه رسیدیم که نوشین شاید چندان جذابیتی برای مردم نداشته باشد. به هر حال در سینمای ایران فیلمهای زیادی با اسامی زنانه ساخته شده بود…
تمام جنجالهای یک فیلم جنجالی
جنجالهای لاتاری با مشکلاتی که زمان صدور پروانه ساخت پیش آمد، آغاز شد. مشکلاتی که موجب شد جمال شورجه به نیابت از اعضای شورا عنوان کند، قصدشان حمایت از مهدویان جوان است و ممانعت از درغلطیدن این سینماگر ارزشی به دامان سینمای روشنفکرانه. اتفاقی که جنجالهای لاتاری را کلید زد و بعد هم با اعتراض سوسنگردیها و مسائلی از این دست؛ دعواهای برنامه هفت و پشت دستزدن حجازیفر به مجری برنامه؛ نادیده گرفتهشدن لاتاری در داوریهای جشنواره و… ادامه پیدا کرد…
لاتاری زمانی متولد شد که بعد از نمایش ماجرای نیمروز، محمدحسین مهدویان فیلمنامه لاتاری را به شورای پروانه ساخت ارایه کرد تا بهعنوان فیلم سوم خود بسازد، اما با مخالفت برخی از اعضای شورای پروانه ساخت مواجه شد و این آغاز جنجالهایی بود که تا همین امروز کشیده شده است، چون فیلمنامه لاتاری درباره موضوع حساسیتبرانگیز قاچاق زنان ایرانی بوده؛ بعضی از اعضای شورا اصلاحیههای زیادی به فیلمنامه وارد کردند و این موجب شد صدور مجوز با تأخیر مواجه شود. این یعنی جنجالی دیگر…
لاتاری با موضوع ناب و ملتهبش؛ با سابقه احترامبرانگیز کارگردانش؛ و نیز با حمایت رسانههای عمدتا اصولگرا، بهرغم تمام سختیها و دستاندازها، درنهایت وارد پروسه تولید شد و توانست به جشنواره سیوششم فجر راه یابد. حضوری که این نوید را میداد، همپای اهمیت استراتژیکش موفقیت هم به دست خواهد آورد، اما این اتفاق نیفتاد و لاتاری به معنای واقعی کلمه از سوی داوران نادیده گرفته شد. در کنار آن بحثها و حواشی حضور مهدویان در برنامه هفت و سینمای دو موجب شد نام این فیلم بیش از اهمیت و ارزشهای سینماییاش به واسطه جنجالهایش به یاد بماند. رخدادی که البته در زمان اکران به نفع فیلم تمام شد و بیش از ١٠میلیارد تومان در گیشه عایدش کرد.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود فیلم ، دانلود سریال ، دانلود انیمیشن و دانلود جدیدترین آهنگ های مجاز ایرانی در زیبا موزیک
این مقاله به مناسبت اکران “جنگ بینهایت” و حضور شخصیت “کاپیتان آمریکا” در این فیلم تقدیم شما میشود. منتظر مقالات بعدی هم باشید …
مقدمه: در دنیای کمیک ، کاور (روی جلد) نقش بسیار بسیار مهمی دارد چون باید در کوتاه ترین زمان ممکن نظر مخاطب را به خودش جلب کند و او را ترغیب نماید تا بابت کمیک پول پرداخت کند و آن را بخواند. از این رو همواره سعی شده کمیک بوک های ابرقهرمانی از بهترین کاورهای ممکن برخوردار باشند. مارول هم در طول تاریخ شماری از بهترین طراحان رو داشته که خیلی از آنها برای کمیک بوک های کاپیتان آمریکا کاور های زیبا و به یاد ماندین خلق کرده اند. در این مقاله به معرفی ۱۰ تا از بهترین های آنها میپردازم.
(برای آشنایی بیشتر با شخصیت کاپیتان آمریکا این مقاله و برای آشنایی با داستان برتر او این مقاله را مطالعه کنید).
۱۰- شماره ۱۴ از سری پنجم کمیک بوک های Captain America
وقتی «اد بروبیکر» و «استیو اپتینگ» در سال ۲۰۰۵ توسط مارول استخدام شدند تا سری پنجم کمیک های کاپیتان آمریکا را شروع کنند واقعا کمتر کسی فکرش رو میکرد که تا این حد بتونند داستان های شاهکار خلق کنند. قطعا نقطه اوج آنها مربوط میشه به داستان “سرباز زمستان” که در آن «باکی بارنز» (دستیار استیو راجرز در جنگ جهانی) برگشت و معلوم شد در تمام این مدت شستشوی مغزی داده شده تا برای آدم های خبیث کار کند. این کاور هم به بهترین نحو ممکن رویارویی استیو با باکی را نشان میدهد و به گذشته نیز اشاره میکند و ما را یاد خاطرات قدیمی آنها با هم میندازد.
۹- شماره ۴ از سری ششم کمیک بوک های Captain America
داستان درباره حضور کاپیتان آمریکا در جنگ جهانی دومه و کاور به بهترین شیوه حال و هوای اون دوران رو برامون تداعی میکنه. ضمن اینکه این کاور (که توسط «استیو مک نیون» خلق شده) دقیقا هدف خودش رو به انجام میرسونه: درگیر کردن ذهن مخاطب با یک نگاه و ایجاد یک سری سئوال در ذهن او مبنی بر اینکه “چه بر سر کاپیتان آمریکا در این داستان خواهد آمد؟”.
۸- شماره ۴ از سری پنجم کمیک بوک های Captain America
باز هم کاوری زیبا از استیو اپتینگ که مربوط به run شگفت انگیز او با «اد بروبیکر» میشود و به شکلی ماندگار تم اصلی و ابدی شخصیت استیو راجرز/کاپیتان آمریکا را نشان میدهد: “مردی خارج از زمان خودش” (Man out of Time).
۷- شماره ۱۰۰ از سری اول کمیک بوک های Captain America
این کاور اولین حضور کاپیتان آمریکا در کمیک اختصاصی خودش در عصر نقره ای (دهه ۶۰ میلادی) هستش. یعنی اولش در شماره ۴ کمیک اونجرز معلوم شد این همه سال زنده بوده و در قالب بزرگ یخی سیر میکرده. و سپس در این کمیک برای اولین بار در عنوان اختصاصی جدیدش ظاهر شد. دلیل اینکه چرا شماره اش ۱۰۰ هست (در حالی که باید ۱ باشه) اینه که این کمیک اولش Tales of Suspense نام داشت ولی از شماره ۱۰۰ تغییر نام داد تا بشه عنوان اختصاصی جدید کاپیتان آمریکا. استاد «جک کربی» با این کاور یک شاهکار کلاسیک دیگر خلق کرد که همچنان در یاد هواداران باقی مونده.
۶- شماره ۱۹۳ از سری اول کمیک بوک های Captain America
واقعا کم پیش میاد دو استاد بزرگ طراحی تاریخ کمیک بوک مشترکا کاور خلق کنند ولی این اتفاق برای شماره ۱۹۳ از کاپیتان آمریکا اتفاق افتاد. «جک کربی» و «جان رومیتا» به عنوان دو تن از برترین طراحان تاریخ کمیک های ابرقهرمانی این کاور بسیار زیبا و ماندگار را خلق کردند. گفته میشه اولش این ژست نمادین کاپیتان آمریکا را قرار بود برای چاپ سه بعدی مورد استفاده قرار دهند ولی در نهایت برای جلد این کمیک به کار رفت. داستانش هم Mad Bomb نام داره که از برترین های تاریخ کاپیتان آمریکاست.
۵- شماره ۱۱۱ از سری اول کمیک های Captain America
«جیم استرانکو» یکی از برترین طراحان تاریخ کمیک بوک هستش که برای دوره ای نسبتا کوتاه در اواخر دهه ۶۰ میلادی طراح کمیک های کاپیتان آمریکا شد . پانل ها و طراحی های ماندگاری هم خلق کرد (این مقاله را بخوانید). این کاور هم با اون ژست جالب کاپیتان آمریکا به تاریخ پیوسته است. خیلی هم حالت هنری داره که باعث شده آرتیست های زیادی ازش الهام بگیرن.
۴- شماره ۳ از Captain America Comics
یکی از مشهورترین کاورهایی که «رد اسکال» را نشان میدهد (البته این رد اسکال اونی نیست که ما بیشتر باهاش آشنا هستیم! اسمش «جورج مکسون» بود و در این شماره هم مرد). تمام عناصر حیاتی یک کاور گیرا و جذاب در دوره طلایی کمیک بوک (دهه ۴۰ میلادی) در این کاور رعایت شده. واقعا بعد از گذشت این همه سال هنوز هم تماشایی هستش. تا یادم نرفته بگم که طراحش آقای «الکس شومبرگ» بود.
۳- شماره ۲۵ از سری پنجم کمیک بوک های Captain America
همانطور که در این مقاله گفتیم در سال ۲۰۰۷ مارول یکی از شوکه کننده ترین و نمادین ترین داستان های خودش رو چاپ کرد و در آن یکی از بزرگترین قهرمانان خود یعنی کاپیتان امریکا را کشت. این کمیک که پس از وقایع داستان مهم «جنگ داخلی» (Civil War) چاپ شد پرفروش ترین کمیک سال شد و تا مدتها روزنامه ها، سایت ها و حتی شبکه های مختلف تلویزیونی به آن میپرداختند. روی جلد آن هم که توسط «استیون اپتینگ» خلق شد، به بهترین شکل ممکن هم به مرگ استیو راجرز اشاره ممکنه و هم به اینکه پس از وقایع جنگ داخلی دستگیر شد.
۲- شماره ۴ از سری اول کمیک بوک های Avengers
خاطرتون باشه در این مقاله این کاور را که توسط استاد «جک کربی» خلق شد به عنوان برترین کاور تاریخ اونجرز معرفی کردیم . ضمن اینکه بعد از سالها شخصیت کاپیتان آمریکا در این کمیک بود که برگشت و معلوم شد در تمام این مدت در یخ ها بوده و زنده مانده است (این مقاله رو بخونید تا بیشتر با این لحظه تاریخی آشنا بشید). واقعا همه چیز این کمیک کلاسیک بوده و هست و به تاریخ پیوسته.
۱- اولین کمیک کاپیتان آمریکا
همه چیز از این کمیک شروع شد. توسط خالقان کاپیتان آمریکا یعنی «جک کربی» و «جو سایمون» تا رقیبی باشد برای بتمن و سوپرمن. این کمیک درحالی وارد دکه های روزنامه فروشی شد که روی جلد آن کاپیتان آمریکا دارد به «هیتلر» مشت میزند. این کمیک بحث برانگیز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت. قطعا این کاور یکی از نمادین ترین کاورهای تاریخ کمیک است که بارها و بارها و به اشکال مختلف بهش ادای احترام شده (به طور مثال در فیلم “کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام جو” که در این مقاله بهش اشاره شده است). راستی این رو هم بدونید که مارول (که اون موقع اسمش “تایملی” بود) به خاطر انتشار این کمیک از سوی حزب نازی که در نیویورک مستقر بود پیام های تهدید آمیز دریافت کرد!
مهدی ترابی مهربانی
All rights reserved © Spidey.ir 2018
(هرگونه کپیبرداری و نقل قول از اخبار و مقالات این سایت تنها با ذکر منبع و نام نویسنده مجاز میباشد)
مطالب مرتبط:
۱۵ کاور برتر “انتقام جویان” (THE AVENGERS)
اولین حضور کاپیتان آمریکا در دنیای کمیک ترجمه شد + لینک دانلود مستقیم
۱۰ کمیک برتر کاپیتان آمریکا (CAPTAIN AMERICA)
معرفی ۱۰ دشمن برتر کاپیتان آمریکا (CAPTAIN AMERICA)
معرفی شخصیت: جانشینان کاپیتان آمریکا
معرفی ۱۰ دشمن برتر “انتقام جویان” (THE AVENGERS)
۱۰ کمیک برتر انتقام جویان (AVENGERS) + لینک دانلود
این مطلب را به اشتراک بگذارید :
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود آهنگ جدید امین مرعشی به نام خوشم میاد با بالا ترین کیفیت
دانلود آهنگ خوشم میاد از امین مرعشی
Download New Music Amin Marashi Called Khosham Miyad
دانلود آهنگ جدید خوشم میاد از امین مرعشی به همراه متن آهنگ از رسانه موزیک آرشیو با بالاترین کیفیت و قابلیت پخش آنلاین . لطفا از بخش دیدگاه ها، نظر خود را درباره آهنگ امین مرعشی به نام خوشم میاد به اشتراک بگذارید. امیدوارم از این آهنگ لذت ببرید . برای حمایت سایت موزیک آرشیو را به دوستان خود معرفی نمایید. پیشنهاد میکنیم از دیگر آهنگ های امین مرعشی هم بازدید کنید.
برای دانلود آهنگ خوشم میاد از امین مرعشی به ادامه مطلب بروید .
دانلود آهنگ جدید امین مرعشی به نام خوشم میاد
متن آهنگ امین مرعشی خوشم میاد :
امین مرعشی خوشم میاد
منکه از خدامه با تو زندگی کنم فقط تو خودت خوب میدونی چقدر خوشم میاد ازت
هرکاری بگی برای با تو بودن میکنم میذارم تموم زندگیمو پای تو وسط
خوشم میاد حال منو میفهمی میدونی که بهت دروغ نمیگم
تو نیمه گمشده من هستی با همه وجودم اینو میگم
فقط خودم فقط خودت مهمیم کاری به حرف دیگرون ندارم
بابت من خیال تو جم باشه محاله تو عشق تو کم بیارم
تو اولین و آخرین عشقی که تا به ابد کنار من میمونه
خونه ای که شبیه رویا باشه خونه ای که برای هر دومونه
خوشم میاد حال منو میفهمی میدونی که بهت دروغ نمیگم
تو نیمه گمشده من هستی با همه وجودم اینو میگم
فقط خودم فقط خودت مهمیم کاری به حرف دیگرون ندارم
بابت من خیال تو جم باشه محاله تو عشق تو کم بیارم
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
دانلود آهنگ جدید پویا بیاتی بنام عاشق نشدم با بالاترین کیفیت
Download New Music Pouya Bayati – Ashegh Nashodam
ترانه و موزیک: پویا بیاتی , تنظیم: امید سلیمانی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ جدید پویا بیاتی بنام عاشق نشدم :
زوده هرچی که بین ما بوده جاشو بده به جدایی که یه جاده مه آلوده
سخته بارون بیاد و نباشی پیش کسی که یه عمره وسط خاطره هاشی
عاشق نشدم که ساده بگذرم ازت بد کردی ولی بدیت دل منو نزد
عاشق نشدم که حس کنم ندارمت من دست کسی تورو نمیسپارمت
عاشق نشدم که ساده بگذرم ازت بد کردی ولی بدیت دل منو نزد
عاشق نشدم که حس کنم ندارمت من دست کسی تورو نمیسپارمت
♫♫♫♫♫♫
آهنگ جدید پویا بیاتی بنام عاشق نشدم
♫♫♫♫♫♫
زوده هرچی که بین ما بوده جاشو بده به جدایی که یه جاده مه آلوده
سخته بارون بیاد و نباشی پیش کسی که یه عمره وسط خاطره هاشی
عاشق نشدم که ساده بگذرم ازت بد کردی ولی بدیت دل منو نزد
عاشق نشدم که حس کنم ندارمت من دست کسی تورو نمیسپارمت
عاشق نشدم که ساده بگذرم ازت بد کردی ولی بدیت دل منو نزد
عاشق نشدم که حس کنم ندارمت من دست کسی تورو نمیسپارمت
دانلود با کیفیت ۱۲۸ – ۳٫۹۰ مگابایت
دانلود با کیفیت ۳۲۰ – ۹٫۵۰ مگابایت
The post دانلود آهنگ جدید پویا بیاتی بنام عاشق نشدم appeared first on دانلود آهنگ جدید با لینک مستقیم.
[ad_2]
لینک منبع