دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آن ها را آشکار می کند.(آنتوان چخوف)
خوش آمدید - امروز : جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
شرکت آچار فرانسه
آچارشاپ
خدمات اینترنتی آچار فرانسه طراحی سایت آچار فرانسه
خانه » جدید 95 (صفحه ی 1076)

جدید 95

«ناصریا»؛ مرد صحنه‌ها

[ad_1]

موسیقی ما – همیشه می‌گویند اصلی‌ترین ملاک برای سنجش توانایی یک خواننده اجرای زنده او است. شاید افراد زیادی باشند که به صورت زنده خوب بخوانند اما بهترین آنها خواننده‌ای است که بتواند با ارکستر بخواند. به دلیل اینکه باید درک خوبی از موسیقی و نوازندگی داشته باشد تا بتواند اعضای گروهش را همراهی کند. زنده‌یاد «ناصر عبداللهی» هم یکی از همین چهره‌ها بود که ملودی و موسیقی را به خوبی می‌فهمید و اجراهای زنده خوبی در تهران و شهرستانها و کشورهای مختلف روی صحنه برد. این توانایی ناصر صحبت بی‌دلیل نیست و گواهش، دوستان و آهنگسازان و نوازندگانی است که طی سال‌ها در کنارش حضور داشتند. ما هم در ادامه سلسله گزارش‌های «پرونده‌ای برای ناصریا» به سراغ بررسی اجراهای زنده ناصر عبداللهی با حضور «حسین شریفی»، «بهزاد ابطحی» و «مهران سراجیان» رفتیم. بخشی از کارنامه کاری او که کمتر در این سال‌ها مورد بررسی قرار گرفته و حائز نکات جالبی است.
 

  • *آشنایی

شروع همکاری و آشنایی حسین شریفی با ناصر به گفته خودش به پیش از زمان شهرت خواننده «ناصریا» بازمی‌گردد:«دوستی من با مرحوم ناصر عبداللهی به قبل از زمان شهرت و حضورش روی صحنه برمی‌گردد؛ پس از اینکه آلبوم او منتشر شد و قصد برگزاری کنسرت را داشت. البته او قبل از اینکه عازم تهران شود گروهی در بندرعباس از بچه‌های بندر داشت داشت که اتفاقاً گروه خوبی بودند. پس از اینکه به تهران آمد با «همایون نصیری» عزیز گروهی داشتند و اولین همکاری من با ناصر دی‌ماه ۸۱ در سالن میلاد نمایشگاه بود و با هم روی صحنه رفتیم. ابتدا «مهران سراجیان» رهبر ارکستر بود و در ادامه به مدت هشت ماه من خودم ارکستر را رهبری کردم. سپس دوست و رفیق هنرمندم امید حاجیلی رهبری ارکستر را بر عهده داشت و بعد از او دوستان هنرمند دیگر این وظیفه را برعهده داشتند.

بهزاد ابطحی یکی از اولین نوازنده‌هایی بود که با ناصر و به واسطه برادرش بهنام آشنا شد و داستان آغاز همکاری آنها و اولین کنسرتی که داشتند از زبان خودش اینگونه است:« موسسه «دارینوش» به دنبال تولید آلبومی با حضور چند خواننده بود و «بهنام ابطحی» یکی از ملودی‌های «تورج شعبانخانی» را برای آن مجموعه تنظیم کرد. از همان زمان با ناصر آشنا شدم و در کنارش حضور داشتم و از معاشرت با او لذت می‌بردم. اولین تجربه استیج ناصر به همراه امیر کریمی و در تهران رقم خورد و من هم نوازنده آن برنامه بودم. پس از آلبوم «دوستت دارم» یک ارکستر بزرگ برای اجراهای تهران و شهرستان‌های ناصر و یک ارکستر کوچک هم برای اجراهای خارج از کشور او تشکیل شد. من در ارکستر بزرگ حضور داشتم و پس از اینکه چند نفر از اعضای ارکستر کوچک به خارج از کشور رفتند، یک ارکستر دیگر تشکیل شد و این گروه تا آخرین اجراها در کنار ناصر بودند. من، «امید حاجیلی»، «بابک بروجردی» و «حسین شریفی» و چند موزیسین مطرح دیگر در آن ارکستر تا آخرین اجراهای ناصر در کنارش حضور داشتیم.»

در همان اوایل شروع کنسرت‌های ناصر، مهران سراجیان که آن زمان از نوازندگان پرکار ساز فلوت بود با این خواننده وارد همکاری می‌شود و به گفته خودش از کنسرت زاهدان در کنار ناصر روی صحنه می‌رود:« شروع کار من با آقای «محمد اصفهانی» در حدود سال ۷۷ یا ۷۸ بود. تقریباً این همکاری من دو سال به طول انجامید و سپس با ناصر آشنا شدم. آن زمان او گروهی داشت که فعالیت را آغاز کرده‌ بودند و از اجرای زاهدان من و «همایون نصیری» به گروهش ملحق شدیم. پس از حدود یک سال و نیم من رهبر ارکستر شدم و اجراهای خیلی خوبی داشتیم. ناصر هم بی‌نظیر بود و یکی از صداهای منحصر به فرد و صاحب سبک بود. نوع موسیقی پاپی هم که او کار می‌کرد اصطلاحاً پاپ معنوی بود و در این زمینه هم سبک خودش را داشت.»
 

  • *او که بود؟

ناصر و ویژگی‌هایش از دیدگاه بهزاد ابطحی اینگونه تصویر می‌شود:«ناصر عبداللهی خودش بود و به همین دلیل ماندگار شد. اینکه می‌گویم خودش بود معانی زیادی دارد. خواندن و تخصص و موسیقی‌اش مخصوص خودش بود و با دیگران تفاوت داشت. او با بهزاد ابطحی رفاقت و صمیمیت داشت اما با سایر اعضای گروه و مردم عادی هم همینطور بود. آن اوایل برای خودم سوال پیش می‌آمد که چرا اینقدر ناصر روی استیج راحت است و همه رفتارهایش مختص خودش است؟ بعداً فهمیدم که او در زندگی عادی هم همینطور است و برخلاف ۹۹ درصد آرتیست‌های حاضر، ناصر خود خودش بود.»

حسین شریفی نوازنده ترومبون ارکستر ناصر درباره ویژگی‌های او به این نکات اشاره می‌کند:« ناصر هیچ وقت استرس نداشت و همیشه از همان اولین کنسرت پر از انرژی و هیجان و دوست‌داشتن بود. اینکه می‌گویم ناصر سرشار از دوست‌داشتن بود عین حقیقت است چون او در بک‌استیج به همه اعضای گروه انرژی می‌داد. ناصر همیشه برای ارکسترش دنیایی از روحیه و انگیزه و محبت بود. او هیچ کینه و بدی در دل نداشت و حتی به کسانی که با او بدی می‌کردند هم عشق می‌ورزید. این بارزترین ویژگی ناصر بود که همه را دوست داشت و هیچ‌وقت بدخواهی و کینه در وجودش نداشت. من هیچ وقت عصبانیت یا خشم او را ندیدم. فقط همه می‌دانستند وقتی ناصر حرف نمی‌زند یا لبخند نمی‌زند ممکن است از مسأله‌ای ناراحت باشد. وقتی هم که با او صحبت می‌کردیم می‌گفت که هیچ چیز نیست و این حس و حال خود را بروز نمی‌داد و به ما انرژی منفی منتقل نمی‌کرد. این وضعیت هم فقط در جمع خودمان یا بک استیج و هتل بود و روی صحنه با بیشترین انرژی حاضر می‌شد.»

شاید برای خیلی‌ها که آن زمان در بطن کنسرت‌های ناصر حضور نداشتند این سوال پیش بیاد که او چگونه روی صحنه حاضر می‌شد و با چه حس و حالی رو به روی مردم قرار می‌گرفت. مهران سراجیان در این زمینه می‌گوید:« ناصر انرژی‌های خاصی داشت که فکر می‌کنم کائناتی بود. نمی‌دانم چه اسمی برایش انتخاب کنم ولی انرژی‌های مثبت بی‌پایانی بود که به ما هم منتقل می‌کرد. زمانی هم که قطعه «یا فاطمه بنت نبی» را می‌خواند انرژی مثبت ناصر به ما منتقل می‌شد. این حس و حال خوب و شوخ‌طبعی او زیاد بود و باعث می‌شد که کمتر ناراحتی‌اش را ببینیم. من هیچ وقت یادم نمی‌آید که ناصر را با حال بد روی صحنه دیده باشم. اگر هم مشکلی برایش پیش می‌آمد ناراحتی‌اش را به اعضای ارکستر و مردم منتقل نمی‌کرد.»
 

  • *خواننده سالاری وجود داشت؟

یکی از مهمترین مباحث در ارکسترها نوع ارتباط بین خواننده و فضای حاکم در گروه است که می‌تواند تا حد زیادی روی موفقیت اجراها تأثیرگذار باشد. مهران سراجیان که رهبر ارکستر ناصر هم بوده چنین روایتی از ارتباط او با نوازنده‌ها و همچنین رضایت اعضای گروه از بابت مسائل مالی دارد:« اخلاقیات یک نوازنده برای ناصر عبداللهی بسیار مهم بود. از دیدگاه من هم اخلاق ۹۹ درصد و هنر یک درصد اهمیت دارد و این مسأله از موسیقی ما رخت بربسته است. ناصر با نوازنده‌های گروه رفاقت داشت و در عین حال قدرت و توان گروه برایش مهم بود. به خاطر دارم که پرداخت‌های مالی از طریق مدیر برنامه او آقای «رضا کریمی» انجام می‌شد اما نوازنده‌ها هیچ مشکلی نداشتند. خود ناصر هم تأکید داشت که باید حق و حقوق اعضای ارکستر رعایت شود و نوازنده‌ها از این بابت از او رضایت داشتند.»

نوازنده سازهای کوبه‌ای گروه ناصر یعنی بهزاد ابطحی هم در تشریح نوع ارتباط ناصر با اعضای گروهش و همچنین شیوه بیان انتقاداتش می‌گوید:«ناصر یک اخلاق خوب داشت آن هم اینکه رُک بود. انتقادات ناصر هم کاملاً سازنده و با صراحت بود. مثلاً در ارکستر او بخش سازهای کوبه‌ای برایش اهمیت خیلی زیادی داشت. به دلیل ریتم‌های بندرعباسی و تسلط خود ناصر، بارها شده بود که به من می‌گفت فلان بخش را اشتباه می‌نوازی و برو برای جلسه بعد تمرین کن تا عین یک نوازنده بندرعباسی بنوازی. همچنین در ارکستر ناصر و همه گروه‌هایی که آن زمان با آنها ساز زدم چیزی به نام خواننده‌سالاری وجود نداشت. من اگر با ناصر عبداللهی روی صحنه رفتم خودش ساز می‌زد و نوازندگان را درک می‌کرد، به همین دلیل خواننده‌سالاری یا نوازنده‌سالاری وجود نداشت و همه با هم دوست بودیم.»
 

  • *رنجیده از جفا

می‌گویند ناصر در عین اینکه همیشه شاد و پرانرژی بود، ناراحتی‌هایش هم عمیق بود. مهران سراجیان به جای بیان خاطره‌ای از او، درباره سفر پرگلایه‌ای که در یک مقطع زمانی به بندرعباس داشت یک جمله از او به یاد می‌آورد:« حدود سال ۸۲ یا ۸۳ ناصر به بندرعباس رفت و تغییراتی هم در ارکسترش ایجاد شد. او در آن برهه زمانی بسیار ناراحت بود و این جمله را از ناصر به خاطر دارم که گفت:«من خیری از پایتخت و این موسیقی و آدم‌های هنر ندیدم و روی خوش ندیدم و جفا دیدم.» یادم هست که قصد داشت در بندر آموزشگاه موسیقی تأسیس کند و این هم یکی از دلایل سفرش بود.»

اما بهزاد ابطحی درباره نوع نگاه ناصر نسبت به اشتباهات اعضای گروهش خاطره جالبی دارد:«ما با ناصر در کیش اجرا داشتیم و «مسعود همایونی» در زمان حضور ما در جزیره با گروه «امیر تاجیک» اجرا داشت. من و مسعود به دعوت موزیسین‌های کیش در جمع آنها حاضر شدیم و سرگرم بودیم و ناگهان دیدم که ساعت دوازده و بیست دقیقه شب است و باید به نمایشگاه کیش بروم ولی همچنان در هتل بودیم! سریع یک تاکسی گرفتم و به پشت استیج رفتم و دیدم که در قفل است! مجبور شدم از وسط فضای نمایشگاه بدوم و بیست دقیقه دیر به اجرا رسیدم. ناصر هم روی استیج قطعه «نازت که» را می‌خواند و به خاطر دارم که گفت:«نازت که و نازت که به به بهزاد بدو بیا!» همه مردم هم برای من دست می‌زدند و بالاخره خودم را به استیج رساندم و آن به به ناصر یعنی اینکه بعداً به حسابت می‌رسم! به همین دلیل هم چند سال محکوم بودم که همیشه یک ساعت زودتر از ناصر سر تمرین و اجرا یا ساوندچک باشم. ناصر هیچ‌وقت روی استیج عصبانی نمی‌شد و همه مشکلات را با خنده رفع می‌کرد. به دلیل اینکه می‌گفت من هم اشتباه دارم و شاید مثلاً شعر را فراموش کنم ولی از روی کاغذ می‌خوانم. اصطلاحاً اگر هم نوازنده‌ها سوتی می‌دادند با خنده می‌گذشت و اعتقاد داشت اتفاقات و اشتباهات سهوی روی استیج هم بخشی از یک اجرای زنده است. به همین دلیل ما هم که از ارکستر ناصر ماندیم همگی اعتقاد داریم که اجرای زنده یعنی زنده و اتفاقات در لحظه رخ می‌دهد و می‌توانیم به روی اشتباهات سهوی بخندیم.»
 

  • *ستاره می‌ماند؟

خیلی‌ها می‌گویند که اگر ناصر در قید حیات بود همانند اغلب خواننده‌های دهه هفتاد از عرصه رقابت کنار می‌رفت و نمی‌توانست چهره پیشرو در بازار باشد. اما حسین شریفی دیدگاهی کاملاً مخالف در این زمینه دارد:«ناصر هیچ وقت فکر رقابت، جنگ و برتری‌جويی با کسی نبود. موسیقی را آنطور که می‌فهمید و دوست داشت ارائه می‌داد و رمز موفقيتش دقيقا همين بود. او برای اینکه کسی خوشش بیاد موسیقی نمی‌ساخت یا برای خواسته کسی لباس خاص نمی‌پوشید و رفتار نمی‌کرد. به این فکر نمی‌کرد که فلان ملودی یا تنظیم هیت می‌شود یا خير. بلكه به خودش و كاری كه انجام می‌داد اعتقاد داشت. ناصر عبدالهی صدای بسيار  گرم و دلنشینی داشت واقعيت اينه كه مردم کاری ندارند که يک خواننده‌ای در قید حیات هست یا نیست، وقتی کار او پخش می‌شود با جان و دل گوش می‌کنند. این به دلیل رعایت چارچوب‌ هنری و فرم احساسي و توانمندی ناصر است. او خواننده درجه یکی بود و بنظرم اگر الان هم در کنار ما حضور داشت قطعاً یکی از خواننده‌های درجه یک مطرح موسیقی ایران بود. ناصر صدا و لحن و بیانش مختص خودش بود ، تقلید در کارش نداشت. شعر را هم به خوبی درک و انتخاب می‌کرد.  به خوبی از پس ملودی برمی‌آمد و واقعا چه در استودیو  و چه در اجرای زنده  عالی بود. من به یقين مطمئنم که اگر ناصر در قيد حيات بود هنوز هم  از چهره‌های مطرح  و نامدار موسيقی ما بود. چنان كه الان هم او نامدار و ماندگار و محبوب همه هست.»

مهران سراجیان هم درباره این موضوع اعتقاد دارد:«می‌خواهم دیدگاه خودم راجع به این موضوع را عنوان کنم. از دیدگاه من به غیر از چند نفر در همان دهه هفتاد هم خواننده‌های زیادی نداشتیم. اما اگر ناصر در قید حیات بود حتماً تا به الان می‌توانست یکی از چهره‌های مطرح در بازار موسیقی پاپ باشد. چون صدایش منحصر به فرد بود و موسیقی را درک می‌کرد و درست می‌خواند. من با خواننده‌های زیادی کار کرده‌ام اما هیچ وقت ندیدم چهره‌ای به اندازه ناصر تمیز و ژوست و کوک بخواند. در صدای ناصر هم بیس زیبایی وجود داشت و در قسمت اوج صدایش هم حس خستگی برای مخاطب ایجاد نمی‌کرد. ناصر باهوش بود و می‌توانست با تغییر سبک در مارکت باقی بماند.»

بخش اول و دوم «پرونده‌ای برای ناصریا» را از اینجا و اینجا می‌توانید بخوانید.

روتیتر: 
نوازنده‌های ارکستر «ناصر عبداللهی» برای‌ اولین‌بار از سال‌های همکاری با این خواننده گفتند
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
عکس خبر اول: 

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 
– حسین شریفی: ناصر هیچ وقت فکر رقابت با کسی را نداشت
– مهران سراجیان: می‌گفت من خیری از پایتخت و این موسیقی و آدم‌هایش ندیدم
– بهزاد ابطحی: برخلاف بیشتر آرتیست‌های حاضر، ناصر خودِ خودش بود

موسیقی ما – می‌گویند اصلی‌ترین ملاک برای سنجش توانایی یک خواننده، اجرای زنده او است. شاید افراد زیادی باشند که به صورت زنده خوب بخوانند اما بهترین آنها خواننده‌ای است که بتواند با ارکستر بخواند. به دلیل اینکه باید درک خوبی از موسیقی و نوازندگی داشته باشد تا بتواند اعضای گروهش را همراهی کند. زنده‌یاد «ناصر عبداللهی» هم یکی از همین چهره‌ها بود که ملودی و موسیقی را به خوبی می‌فهمید و اجراهای زنده خوبی در تهران و شهرستانها و کشورهای مختلف روی صحنه برد…

[ad_2]

لینک منبع

اختتامیه سومین جایزه «مرگ بر آمریکا» برگزار شد

[ad_1]

موسیقی ما – آیین اختتامیه سومین جایزه بزرگ «مرگ بر آمریکا» امشب با حضور جواد رمضان‌نژاد مدیر شبکه افق، سردار سنایی معاون سیاسی سپاه، پیرهادی نائب رئیس شورای شهر تهران، محمدحسین نیرومند، سیدمسعود شجاعی طباطبایی، سیدحمید شریفی و با معرفی برگزیدگان و تقدیر از نادر طالب‌زاده به عنوان چهره بر‌تر استکبارستیزی در سالن اصلی حوزه هنری برگزار ‌شد.

تقدیر از نفرات برگزیده این جشنواره بخشی از این مراسم بود که اسامی در ادامه می‌آید:

نفرات برگزیده بخش عکس
امیر مهدی نجفلو
حسن قائدی
آیدین تبریزی دخت فرد
امیر حسین کمالی
حسن حیدر‌پور
علی ابک

نفرات برگزیده بخش پوس‌تر
لیلا نیرومند از ایران
محمدرضا غفاری از ایران
محمدصابر شیخ رضایی از ایران
وحید خاتمی از ایران
یوکسِل جِنگیز از ترکیه
نوشین افتخاری از ایران
عباس محمد جو از ایران

نفرات برگزیده بخش کاریکاتور
سجاد رافعی از ایران
لوک دِشمایکِر از بلژیک
گوران دیواک از صربستان
حسین باوی از ایران
موریسیو پارا هِرا از کلمبیا
محمد نصیر از اندونزی

همچنین حامد زمانی به دلیل تولید آثار هنری نشان شجاعت گرفت.
در این مراسم نمایشگاه آثار برگزیده که به ۱۳۰ اثر می‌رسد در گالری خانه عکاسان و ابوالفضل عالی افتتاح شد.

بر اساس این گزارش، سیدمسعود شجاعی طباطبایی دبیر هنری سومین جایزه بزرگ بین‌المللی «مرگ بر آمریکا» و میثم محمدحسنی دبیر اجرایی اینجایزه هستند و ویلم رایزینگ از مسئولان فدارسیون جهانی کارتون در اروپا (فکو)، جیتت کاستانا رئیس انجمن کاریکاتوریست‌های اندونزی، هیجابی دمیرچی از اساتید دانشگاه ترکیه و محمود نظری از کارتونیست‌های کشورمان داوری آثار کاریکاتور اینجایزه را بر عهده داشتند.
در بخش پوس‌تر این مسابقه، اساتیدی همچون مسعود نجابتی، حمید شریفی و محمدرضا دوست‌محمدی آثار را داوری کردند و همچنین سیدعباس می‌رهاشمی، علی فریدونی و محمدحسین حیدری داوری بخش عکس را انجام دادند.

روتیتر: 
با معرفی نادر طالب‌زاده به عنوان چهره برتر استکبارستیزی و اهدای نشان شجاعت به حامد زمانی
منبع: 
خبرگزاری فارس + عکس های اختصاصی سایت موسیقی ما
عکس خبر اول: 

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 
+ عکس های سارا عبداللهی از این مراسم

موسیقی ما – آیین اختتامیه سومین جایزه بزرگ «مرگ بر آمریکا» امشب با حضور جواد رمضان‌نژاد مدیر شبکه افق، سردار سنایی معاون سیاسی سپاه، پیرهادی نائب رئیس شورای شهر تهران، محمدحسین نیرومند، سیدمسعود شجاعی طباطبایی، سیدحمید شریفی و با معرفی برگزیدگان و تقدیر از نادر طالب‌زاده به عنوان چهره بر‌تر استکبارستیزی در سالن اصلی حوزه هنری برگزار ‌شد.

[ad_2]

لینک منبع

رضا تاجبخش: رستاک توان ایجاد تغییر در ذائقه مخاطبان را دارد

[ad_1]

موسیقی ما – من «رستاک حلاج» را از سال ۸۶ می‌شناسم و دوست مشترکی به نام «فریمن» داشتیم. در یکی از شب‌هایی که به منزل او رفت و آمد می‌کردم، رستاک را دیدم و از همان با آثار و خواندنش آشنا هستم. پس از آن ارتباطی با او نداشتم تا طی دو سه سال اخیر کارهایش را بیشتر شنیدیم و به جمع خوانندگان مجاز پیوست. مهمتر از همه چیز در مورد رستاک، مولف‌بودن او است و من به این مقوله خیلی اهمیت می‌دهم. البته نه به هر مولفی چون خیلی‌ها این روزها خودشان آهنگ می‌سازند و شعر می‌گویند و تنظیم می‌کنند اما نکته خاصی در کارهایشان نیست. اما رستاک یک مولف درست است چون انتخاب‌ها و ساختن‌هایش درست است و بابت همین مقوله مولف‌بودن به او احترام ویژه‌ای می‌گذارم.

اما درباره آلبوم باید بگویم که خیلی جنس تنظیم‌هایش را دوست ندارم. غیر از آن یکی دو قطعه‌ای که تندتر هستند و با سایر آثار فرق دارد، در سایر کارها کمی یکنواختی حس می‌کنم. آن هم به بافت ملودی و تنظیم با هم بازمی‌گردد. چون سبک خواندن او یک فرم دکلمه‌گونه است. این یکنواختی برای اغلب خواننده‌ها در سال‌های بعد فعالیت‌ حرفه‌ای و آلبوم‌هایشان رخ می‌دهد و ناگزیر هستند و چاره‌ای نیست. امیدوارم در مورد رستاک چنین اتفاقی رخ ندهد و این روند یکنواختی که در مورد آلبوم او گفتم تداوم نداشته باشد. شاید هم من چنین حسی داشتم و کارها را به گونه‌ای شنیدم که به این نتیجه رسیدم. اما تغییر در تنظیم رستاک می‌تواند به پوشش یکنواختی ملودی کمک کند.

اغلب تنظیم‌ها گیتاری بود و دوست داشتم سازهای دیگری نظیر پیانو را بیشتر بشنوم. رنگ‌بندی تنظیم‌هایش در سبک آثار من نیست و نمی‌گویم که باید باشد، اما در علاقه من نیست. این امکان وجود داشت که ملودی‌ها را ارکسترال‌تر و حرفه‌ای‌تر تنظیم کرد اما کلیت ملودی‌ها از نظر من خوب بود. تنظیم‌های «آبان حبیبی» نسبت به تنظیم‌های دیگر نسبتاً بهتر است و تنظیم «نیکان» هم قابل قبول است. اما مشکل من نسبت به سازبندی بیشتر است.

ملودی‌های خودش خوب و ساده هستند و مردم هم می‌خواهند که ملودی و تنظیم را ساده و راحت هضم کنند اما شخصی مثل «سیروان خسروی» توانست مزاج مردم را در بحث ملودی و تنظیم تغییر دهد. رستاک اگر یک خواننده مولف نبود اهمیتی نداشت اما به دلیل  اینکه می‌تواند روی گوش مردم تأثیرگذار باشد، جزء وظایف او است که سلیقه مخاطبان را تغییر دهد. اما در کل ملودی‌هایش قابل قبول است و باید روی بخش تنظیم بیشتر کار کند. این تغییراتی که می‌گویم حتماً منظورم این نیست که به سراغ فضای الکترونیک برود. مثلاً می‌تواند ارکستر اضافه کند یا زهی ضبط کند و باید بافت تنظیمش را از این حالت تک‌سازی و خلوت تغییر دهد. شاید به نظر خودش این یک سبک شود و ساده‌پسندی مردم را درنظر گرفته باشد اما چنین آدمی با این قدرت و ترانه‌ها می‌تواند یک مقدار تنظیم موزیکش را تقویت کند. از زمان «فرهاد مهراد» این اجرا با گیتار وجود دارد اما رستاک توان ایجاد تغییر در ذائقه مخاطبان را دارد.

همچنین مغز ترانه‌های رستاک بسیار خوب است و یکی از بهترین کارهای او قطعه‌ «داره گریه می‌کنه» است که برای «مهدی یراحی» ساخت و کارهای شش و هشت او با مهدی هم خوب بودند.

افرادی نظیر «حامی»، «نیما مسیحا»، «مانی رهنما» یا «حمید خندان» را داریم که پکیج موسیقایی آنها بیشتر به سمت قدرت صدا پیش‌ رفته است. نمی‌گویم در بخش موسیقی و تنظیم، عقب هستند اما تکیه بیشتری روی مقوله صدا دارند. اما افرادی مثل رستاک، مهدی یراحی یا «سیروان خسروی» کل این پکیج را تقسیم‌ کرده‌اند و با هم دارند. البته روی صدای مهدی یراحی تعصب زیادی دارم و این پکیج شامل صدای او هم می‌شود. پکیج او و سیروان در بخش ملودی و تنظیم و اجرا تقسیم شده و همه را با هم دارند. فکر می‌کنم اگر پکیج کارهای رستاک قوی شد بسیار خوب باشد چون او شعرهای بی‌نظیر، ملودی‌های خوب ولی تنظیم‌های خوب و عادی دارد. اما اگر قسمت تنظیم و لحن را تقویت کند می‌تواند یک پکیج کامل داشته باشد.

من روی رستاک نمی‌توانم قضاوتی همانند نیما مسیحا را داشته باشم اما پکیج کار برایم ارزشمندتر است. درباره لحن رستاک هم بعضی‌ها انتقاداتی مطرح می‌کنند که برایم قابل قبول نیست. مثلاً ما گروهی به نام «کامنت» داریم که خواننده آنها به گونه‌ای کلمات را ادا می‌کند که شاید برای بعضی‌ها سوال‌برانگیز باشد. لحن هرکسی به خودش مربوط است و لحن و بیان رستاک هم مختص خودش است و مشکلی ندارد.

روتیتر: 
پرونده‌ای برای آلبوم «پاییز سال بعد» رستاک حلاج – ۲
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما
عکس خبر اول: 

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 
موسیقی ما – من «رستاک حلاج» را از سال ۸۶ می‌شناسم. در یکی از شب‌هایی که به منزل او رفت و آمد می‌کردم، رستاک را دیدم و از همان با آثار و خواندنش آشنا هستم. پس از آن ارتباطی با او نداشتم تا طی دو سه سال اخیر کارهایش را بیشتر شنیدیم و به جمع خوانندگان مجاز پیوست. مهمتر از همه چیز در مورد رستاک، مولف‌بودن او است و من به این مقوله خیلی اهمیت می‌دهم. البته نه به هر مولفی چون خیلی‌ها این روزها خودشان آهنگ می‌سازند و شعر می‌گویند و تنظیم می‌کنند اما نکته خاصی در کارهایشان نیست. اما رستاک یک مولف درست است چون انتخاب‌ها و ساختن‌هایش درست است و بابت همین مقوله مولف‌بودن به او احترام ویژه‌ای می‌گذارم.

[ad_2]

لینک منبع

حیات موسیقی در پیوند طبیعی با جامعه رقم می‌خورد

[ad_1]

مدیرعامل انجمن موسیقی ایران گفت: جریان موسیقی کلاسیک بعضا به جریان موسیقی مدرن، نگرش‌ها و تجربه‌هایی نزدیک شده که به هر ترتیب، اجتناب‌ناپذیر است و از این نظر، جشنواره موسیقی کلاسیک تا معاصر اهمیت دارد. به نقل از روابط عمومی این جشنواره، بهرام جمالی – مدیرعامل انجمن موسیقی ایران – از ششمین جشنواره موسیقی کلاسیک تا معاصر به دبیری علیرضا مشایخی و فریماه قوام‌صدری دیدن کرد. او در جریان این بازدید، درباره گرایش جامعه به انواع موسیقی گفت: در جهان، سبک‌های مختلف موسیقی به‌طور طبیعی با اجتماع ارتباط پیدا می‌کنند، یعنی انواع موسیقی‌ها و تجربه‌های نو، شرایطی برای حضور پیدا … ادامه مطلب»

[ad_2]

لینک منبع