جدید 95
[ad_1]
اولین گزارشگر زن ورزشی: مطمئنم به زودی از تلویزیون هم گزارش زنده خواهم داشت
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
«عالیم قاسم اف» خواننده مطرح و نابغه آواز موسیقی کشور آذربایجان و ملقب به بلبل شرق، به همراه گروه موسیقی خود، دوئت و اجرای کنسرت مشترکی را با «پرواز همای» و گروه موسیقی اش (مستان) در طرحی جدید و نوآورانه پرواز همای به زبان فارسی و آذری به صورت همزمان، با عنوان «جنجال دو دیوانه»، ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ در مدت ۹۰ دقیقه در تالار بزرگ کشور به اجرا خواهند گذاشت.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
او در آستانه سالروز تولدش، برای اولینبار طی حدود هفده سال فعالیت در این حرفه، برای انجام یک گفتوگوی مفصل به دفتر سایت «موسیقی ما» آمد. گپ صمیمانه و پرانرژی ما با کوشان حداد شامل نحوه ورودش به دنیای تنظیم، افتخارات بینالمللیاش، همکاریهای موفق و ناموفق و ناتماماش و نکات جالبی در مورد علایق و آیندهاش بود.
حداد علاوه بر این مسائل، پس از سالها لب به سخن گشود و در مورد برخی حواشی از جمله اینکه چرا قطعه «سکوت» محسن یگانه را او تنظیم نکرد، صحبتهای جنجالی به زبان آورد. این گفتوگو را تا پایان بخوانید.
- * از اینجا شروع کنیم که کوشان حداد بیست و یکی دو ساله، حدود سال ۷۸ یا ۷۹ در مرکز کامپیوتری ونک یک نرمافزار ساخت موسیقی میخرد و ظاهراً مسیر زندگیاش عوض میشود. داستان این سیدی چه بود؟
من بهطور كلى دنبال موسیقی نبودم ولى هر آنچه که عجیب و چالشبرانگيز بود را دوست داشتم. آن زمان فکر میکردم موسیقی یعنی چیزی که با ساز در استودیو ضبط میکنید و ساخت و تنظیم موسیقی با کامپیوتر برایم كمى عجیب بود و سعی کردم که این را بفهمم. دلیل اصلی خرید آن سیدی و پیگیری این موضوع، همین جذابیت ساخت موسیقی با کامپیوتر بود. من از کودکی پیانو مینواختم و با موسیقی آشنایی داشتم. در برنامهنويسى كامپيوتر هم مهارت داشتم. پس از آن تصمیم گرفتم که از مسیر کامپیوتر وارد موسیقی بشوم. در آن مقطع زمانی، کامپیوتر به هیچ عنوان نقشی در موسیقی نداشت و به خاطر دارم تا سال ۸۳ یا ۸۴ که به استودیوها میرفتم، اصلاً کامپیوتری وجود نداشت و کمکم دستگاهها را بهروز کردند.
- * خیلی از آهنگسازان و تنظیمکنندههایی که همزمان با تو وارد عرصه موسیقی شدند، میگویند که دوره طلایی موسیقی پاپ، ما را به این حوزه علاقهمند کرد. این در مورد تو هم صدق میکند؟
در آن زمان خوانندهها کم بودند و هر کاری که انجام میدادند، تقریباً موفق میشد. همین مسأله باعث میشد که خیلیها به موسیقی علاقهمند شوند. فرصت زیاد بود و افرادِ فعال کم بودند و مردم هم علاقهمند میشدند. من در آن دوره، کار هیچ خواننده داخلی را پیگیری نمیکردم و بيشتر کارهای خارجی را دنبال میکردم. آن زمان، نوع موسیقیای که من شروع کردم، برای خیلیها عجیب بود. به خاطر دارم یک بار همسایه ما آمد و گفت این صداها چیست؟! این صداها به هر چیزی جز موسیقی شباهت دارد!
- * عجیب است که به شکل جدی موسیقی را پیگیری نمیکردی و خودت هم به سراغ آموزش موسیقی نرفته بودی؛ اما به اینجا رسیدی.
من فقط از کودکی پیانو مینواختم که آن هم آکادمیک نبود. هیچوقت جایگاه الان خودم را برای آیندهام تصور نکرده بودم و اگر بخواهم حقیقت را بگویم، تا همین شش هفت سال پیش هم فکر میکردم که موسیقی شغل نمیشود!
- * الان که دیگر اینطور فکر نمیکنی؟
نه و واقعاً وقت کار دیگری غیر از این را ندارم.
- * الان از ورود به دنیای موسیقی پشیمانی؟
از لحاظ موفقیت باید بگویم که در موسیقی موفق شدهام و از جهت مادی هم مشکلی نداشتم؛ ولى روحیه من طوری نبود که بتوانم با اين موزیسینها كار كنم و دوست نداشتم با این قشر در ارتباط باشم. اما بههرحال اکنون به اینجا رسیدهام. من به عنوان کار دوم یا یک سرگرمی به موسیقی نگاه میکردم. کلاً کنجکاوی من حد و مرز نداشت و واقعاً هنوز هم ندارد.
- * چند سال بعد اولین برخوردت به شکل جدی با موسیقی حرفهای در دفتر «مجید اخشابی» بود اما همکاریهای شما منتشر نشد. دلیلش چه بود؟
آن زمان، نوع موسیقی الکترونیک من به گونهای بود که کسی تصور نمیکرد روی آن خواننده بتواند بخواند. در حقيقت، اين نوع موسيقى كه الان هست، از همان زمان در فكر من بود ولى قابل درك نبود. در سال ۷۸ به همراه دوست خوبم «سهيل محفوظيان» یک آلبوم بیکلام موسیقی الکترونیک برای ارشاد برديم و نپذیرفتند. ولی الان اگر آن آلبوم را برای شما پخش کنم، میخندید كه چرا مجوز ندادند! از همان زمان روی موسیقی بیکلام کار کردم و آقای اخشابی که هنوز خواننده نشده بود، با من صحبت کرد، قرارداد بستیم که ده آهنگ بیکلام با ملودیهای آقای اخشابی کار کنیم و نمیدانم که چرا به نتیجه نرسید.
- * میگویی که همسایه از موسیقی تو گلایه داشت، ارشاد به آلبوم بیکلامت مجوز نداد و همکاریات با مجید اخشابی به نتیجه نرسید. همه این موارد باعث سرخوردگی نشد؟
شاید اگر ده شکست دیگر اضافه میشد، سرخورده میشد. اما من آدمی نبودم که به این سادگی کار را رها کنم. در موسیقی الکترونیک، پشتکار زیادی داشتم و واقعاً جنگیدم تا شرایط عوض شود.
- * کمی جلوتر بیاییم که در مسابقه «وایپ زون» روسیه شرکت کردی و اتفاقات خیلی خوبی هم برایت رخ داد. چه شد که اصلاً به این مسابقه راه پیدا کردی و مقام هم آوردی؟
من و «مهران عباسی» در اینترنت خیلی میگشتیم و با این مسابقه آشنا شدیم. من و مهران خیلی به خودمان مطمئن بودیم و جوابش را هم گرفتیم. در سال اول که شرکت کردیم، نهم شدیم. در سال دوم، چهارم شدیم و در دو سال بعد اول شدیم. برای هر دوره، قطعهای از یک خواننده لهستانی را ریمیکس کردیم و اینطور نبود که فقط چند جوان آماتور در آن مسابقه شرکت کنند. من و مهران عباسی در رقابت با بهترین تنظیمکنندههای دنیا اول شدیم. ولی خب در داخل ایران بازتابى نداشت. حتى یکی از کارهای ما کلیپ شد و در شبکه «ویوا» هم پخش شد.
- * پیشنهاد همکاری از خارج کشور داشتید؟
فکر من این است که در خارج از كشور فعاليت داشته باشم ولی ایران را نمیتوانم رها کنم. به این نکته توجه داشته باشید که هیچ وقت در حوزه موسیقی، با قطعیت نمیتوان صحبت کرد. چون حتی خوانندهها تاریخ انتشار آلبوم خودشان را هم نمیتوانند دقیق بگویند. چه برسد به این ایدههاى بزرگى که من دارم.
- * در همان سالها گروه اشکان و کوشان شکل گرفت. ارتباط با او چگونه بود؟
ارتباط من و اشکان محمدیان از طریق اینترنت شکل گرفت و دیدیم که میتوانیم همکاری کنیم. در مورد قطعات و ویدئوها صحبت کردیم و به نتایج خوبی رسیدیم.
- * چرا در کارهایی که با هم داشتید به سراغ فضای بازار موسیقی نرفتید؟
من اگر میخواستم کار مرسوم بازار را انجام دهم، اصلاً وارد موسیقی نمیشدم. الان هم درست است که بیشتر از گذشته به مردم و بازار توجه دارم اما باز هم کاری که خودم فکر میکنم خوب است را انجام میدهم. اگر قرار باشد کاری که دوست دارم را انجام ندهم، کلاً کار موسیقی را کنار میگذارم. آن زمان هم همین بود و ما کاری کردیم که خودمان دوست داشتیم و موفق هم شد. کارهای من و اشکان بیشتر از ایران، خارج کشور معروف شد و قطعات ما بازتاب جهانی داشت. مثلاً کارهایی در فضای موسیقی هندی منتشر کردیم که حتی در خود هند هم در آن زمان چنین قطعاتی نداشتند.
- * انتشار قطعات گروه اشکان و کوشان چرا ادامه پیدا نکرد؟
ما برای هر آهنگ، زمان زیادی صرف میکردیم. پس از یک مدت، برای من و اشکان کارهای زیادی پیش آمد و نتوانستیم این همکاری را به شکل مستمر ادامه بدهیم.
- * جالب است که این همه اتفاق خوب در سطح بینالمللی برای کوشان حداد رخ داده ولی از ایران نرفته است.
الان شرایط فرق کرده است. نمیتوانم قطعی بگویم ولی شاید به زودی تصميم ديگرى بگيرم چون هرکاری که میخواستم را در اینجا انجام دادهام. شاید کارهای بیشتری بشود انجام داد ولی فعلاً در حال تنظیم هستم و با خوانندههای زیادی کار کردهام و نمیدانم بعد از این چه اتفاقی رخ میدهد. در اینجا دیگر متأسفانه چیز جذابی برایم وجود ندارد.
- * فکر میکنم یکی از دلایل چنین حرفی این باشد که کلاً در ایران همه موفقیتها و اتفاقات خوب برای خواننده است و به نام او تمام میشود.
این حرف تو صحیح است و دلیلش هم مردم هستند که فقط به خواننده توجه میکنند. البته الان خیلی بهتر شده، چون ۲۰ سال پیش، سایر عوامل تولید یک قطعه موسیقی فقط چند اسم بیخود بودند! این روزها مردم میدانند که کسی هست که ترانه میگوید و کسی هم هست که آهنگ میسازد و تنظیم میکند. چند وقتی هم هست که مردم با مقوله میکس آشنا شدهاند ولی باز هم بیشتر توجهها معطوف خواننده است. مثلاً الان یک آهنگ اگر معروف شود، همه میگویند که بهبه خواننده چه خوب خوانده است. اگر بد شود، خود خواننده همهچیز را به گردن آهنگساز و تنظیمکننده و سایر عوامل میاندازد! این روزها به خاطر شبکههای اجتماعی یا همین سایت «موسیقی ما» مردم بیشتر با جزئیات موسیقی آشنا شدهاند و آنها را هم میبینند.
- * یکی از دلایل کمرنگ شدن کارهایت با اشکان محمدیان این بود که دیگر به شکل جدی وارد بازار شدی. اولین همکاریات با یک خواننده رسمی در چه سالی شکل گرفت؟
گاهی اوقات آدم در جای اشتباهی قرار میگیرد. آهنگهای اشکان و کوشان را اگر در افغانستان منتشر میکردیم، الان موفقتر بودیم! در ایران هیچ سیستم مشخصی وجود ندارد و این ذهنیت وجود داشت که اصلاً امکان ندارد چنین آهنگهایی مجوز بگیرد. همه این مسائل باعث شد که در همکاریهای ما وقفه ایجاد شود اما اولین کارهایی که با تنظیم من میان مخاطبان موسیقی پاپ همهگیر شد، قطعاتی بود که برای «علی اصحابی» تنظیم کردم.
- * سال ۸۸ به شکل جدی اسمت در بازار و با آلبوم «شانس» فرزاد فرزین مطرح شد. آن زمان دیدی که کارها و ایدههای خودت به نتیجه نمیرسد و بعد وارد کارهای پاپ و بازاری شدی یا از قبل تصمیم داشتی که در همکاری با خوانندههای پاپ به این عرصه قدم بگذاری؟
هیچوقت تصمیم نداشتم به عنوان یک تنظیمکننده در بازار موسیقی فعالیت کنم و فقط فکرم این بود که در کنار کارهای خودم، چند قطعه هم تنظیم کنم. فرزاد فرزین به سراغ من آمد و با همین دیدگاه، در آلبوم «شانس» دو قطعه را تنظیم کردم.
- * همکاری شما در سال ۹۰ و آلبوم «شلیک» به اوج خودش رسید و جنجالهای بزرگ قطعه «دوریت» پیش آمد. پس از حدود شش سال، به شکل مفصل در این زمینه توضیح بده که آیا کاور قطعه «سکوت» محسن یگانه بود؟
من آهنگساز آن کار نبودم و این سوال را باید از خود فرزاد بپرسید. ولى از نظر من، اگر تشابهى باشد، مربوط به وزن شعر است. من فقط آن آهنگ را تنظیم کردم و پس از انتشارش، محسن یگانه در یک مجله نوشت که این همان «سکوت» من است و بعداً بحثهایی پیش آمد.
- * میدانم که قرار بود تنظیمکننده قطعه «سکوت» باشی و حتی تنظیم هم کردی ولی با محسن یگانه به مشکل برخوردی. آیا این شباهت به دلیل لجبازی با محسن یگانه نبود؟
این اتفاق اصلاً از جانب من نبود و فكر نميكنم از طرف فرزاد هم بوده باشد. در هر حال اگر واقعاً قرار به شباهت باشد، به من به عنوان تنظیمکننده ارتباطی ندارد.
- * از نظر تو به عنوان یک موزیسین، آن شباهت یا کپیبرداری، که خیلیها گفتند و خود محسن هم به آن اشاره داشت، وجود دارد؟
اگر بخواهم راستش را بگویم، تا زمانی که این آهنگ تمام شد و تیزر آن آلبوم ساخته شد، اصلاً به این موضوع فکر نکرده بودم که «دوریت» میتواند شبیه به «سکوت» محسن یگانه باشد.
- * اما چرا قطعه «سکوت» یگانه را تنظیم کردی ولی با تنظیم دیگری منتشر شد؟ خود محسن بعداً اعلام کرد قرار بود این کار را با کوشان تنظیم کنیم و تا جایی هم پیش رفتیم، اما ناگهان کوشان را گم کردیم و جواب تلفنهای ما را نمیداد.
این حرفها درست است ولی باید یک پرانتز باز کنیم. من این کار را به صورت اتود تنظیم کردم و قرار شد محسن روی آن بخواند. به استودیویی در شهرک غرب رفتیم و رکورد کردیم و پس از اتمامش، محسن گفت که این وکال را دوست ندارم و خودم در خانه رکورد میکنم. از این حرف محسن سه ماه گذشت و من نمیتوانستم برای سفرم به خارج از کشور با او تماس بگیرم و بپرسم که با رفتن من به دبی مشکلی ندارد؟
- * یعنی این تعلل ابتدا از جانب محسن بود؟
در تعلل محسن یگانه اصلاً شکی نیست ولى موسیقی هم به گونهای نیست که بتوان برایش زمان دقیقی را مشخص کرد و انتشار آلبوم آنها هم طول کشید. بحث این است که من نمیتوانم به خاطر یک آهنگ، بیشتر از سه ماه در دسترس باشم و منتظر بمانم.
- * چهقدر از آن تنظیمی که بعداً منتشر شد، برای تو بود؟
تمام ملودیهای وسط و آخر آن نسخهای که منتشر شد، از من بود.
- * خود محسن هم بعداً اشاره کرد که ملودیهای وسط کار برای کوشان بوده است. ولی بعداً دعوا یا صحبتی نداشتید؟
آن آهنگ موفق شد و دیگر دعوا معنی نداشت. پس از آن هم ارتباطی نداشتیم و دیگر من در آن زمینه صحبت نکردم؛ اما همه با هم در موردش صحبت کردند!
- * این حس را نداشتی که ای کاش اسمت پای آن کار میبود؟
این حس را داشتم و شاید خیلیها متوجهِ نبودن من در آن آهنگ شدند ولی من آدمی نبودم که در موردش بحث کنم. کاملترین توضیحی که در مورد آن اتفاقات داشتم، همین الان بود. من اصلاً فکر نمیکردم که «سکوت» محسن یگانه اينقدر موفق شود.
- * «سکوت» در سال ۸۹ با تنظیم تو منتشر نشد. اما در همان سال، اولین همکاریات با «محسن چاوشی» در آلبوم «حریص» شکل گرفت و سه کار موفق آن آلبوم را تنظیم کرده بودی. خیلیها میگویند که همیشه بهترین تنظیمهای کوشان حداد، در آهنگهای محسن چاوشی بوده است.
این به دلیل هوش آن آدم است. بيشتر خوانندهها، میخواهند ایده خود را به من دیکته کنند اما محسن چاوشی اینطور نبود.
- * بازخورد کارهایت با بابک جهانبخش هم خوب بود. او هم چنین ویژگیای دارد؟
بابک هم این ویژگی را دارد اما محسن ایده اولیه خودش را بیان میکند و دست من را به معنای واقعی کلمه باز میگذارد که گاهى فكر ميكنى برایش چیزی مهم نیست!
- * پس خودت هم تأیید میکنی که بهترین تنظیمهایت برای محسن چاوشی بوده است؟
نه، ولى تنظيمهايى كه براى محسن چاوشى انجام دادهام، از بهترين تنظيمهايم هستند.
- * در مورد قطعه «قطار» دوست دارم توضیح بدهی. چون تا قبل از آن، کارهایی که از تو شنیده بودیم، همگی ریتمیک بودهاند.
اینکه من یک آهنگ اسلو تنظیم کنم، ایده محسن بود، اما اینکه چگونه تنظیم کنم، ایده خودم بود. نوع تنظیم قطعه «قطار» را دوست دارم اما اگر شرایطش پیش نمیآمد، تا امروز هم پیش نمیآمد. خوانندههایی که بتوانند این نوع موزیک را اجرا کنند، کماند. این را هم بگویم که قطعه «قطار» اولین اثر چیلآوت موسیقی ایران بود و قبل از آن، قطعه مشابهی نداشتیم.
- * محسن چاوشی ریسک کرد و از تو که همیشه به تنظیم کارهای ریتمیک معروف بودی، تنظیم اسلو گرفت.
محسن چاوشی همیشه ریسک میکند و این هم یکی از ریسکهاى او بوده است.
- * کلاً با این تغییر و تحولات و ریسکهای محسن موافقی؟ چون مخالفانی دارد
تا جایی که من میبینم، او در این تغییراتش موفق بوده است. شاید مخالفانی داشته باشد، اما هنرمندی است که آلبومهایش طرفدار دارد. بدونشک آلبوم «حریص» پاپیولارتر بود اما دوست نداشت آن سبک کار را ادامه دهد. نمیتوانم بگویم ریسکهای محسن اشتباه است، چون هم جواب داده و هم اینکه طرفدارانش با چنین تحولاتی رشد کردهاند. من با آلبوم «من خود آن سیزدهام» و تنظیمهایی که كه در آن آلبوم داشتم، در آن زمان شايد به راحتى ارتباط برقرار نکردم؛ اما دیدیم که افراد عادی هم آن را دوست داشتند.
- * چند درصد از موفقیت حال حاضر محسن را به دلیل این ریسکها میدانی؟
موفقیت محسن چاوشی به خاطر احساساش، صدایش، ملودیهایی که میسازد و شعرهایی که انتخاب میکند است. نمیتوانم خیلی این موفقیت را به ریسک ربط بدهم؛ چون ندیدهام کسی کارهایش را به خاطر شنیدن اتفاقات جدید گوش کند. این ذهنیت به وجود آمده که محسن آدمی نیست که کار تکراری کند، اما باز هم فکر میکنم دلیل موفقیت محسن آن مواردی است که بیان کردم.
- * نگاهش هم صددرصد معطوف خواستههای بازار نیست.
آدمی که قدرت داشته باشد، میگوید کار جدید منتشر و بازار را عوض میکنم و هر کسی هم نمیتواند چنین کاری بکند. کارهای محسن در سریال «شهرزاد» هم موفق بودهاند.
- * به غیر از «قطار»، تنظیم قطعه «یوسف» محسن چاوشی هم با فضای همیشگی کوشان حداد تفاوت داشت. آن هم براساس ایده اولیه محسن شکل گرفت؟
قطعه «یوسف» در ادامه قطار بود و خواستیم یک کار اسلو و کمی متفاوت تنظیم کنیم. شعر «یوسف» هم نسبت به قطار سنگینتر بود و من هم سعی کردم فضای ناراحت شعر و ملودی آن را تشدید کنم.
- * قطعاتی که «بهروز صفاریان» برای محسن تنظیم کرد، به نظرت چهطور بودند؟ چون همکاری این دو نفر هم یک اتفاق جالب محسوب میشد.
بهروز صفاریان موزیسین توانا و باتجربهای است اما از لحاظ احساسی با ایدههای محسن کمی فاصله دارد. من هم کمی طول کشید تا به آن چیزی که محسن میخواهد، برسم. البته از ابتدا ما با هم هماهنگ بودیم چون فضای موسیقی الکترونیک من، کمی کارمان را راحت میکرد. مطمئن هستم کارهای محسن و بهروز در آینده بهتر از این هم میشود؛ چون فکر میکنم کمی طول میکشد همدیگر را صددرصد پیدا کنند.
- * درباره تنظیمهایی که محسن برای خودش انجام میدهد، چه نظری داری؟
تنظیمهای محسن چاوشی هم خیلی خوب است و الان تبحر زیادی در این کار پیدا کرده. او بیشتر تمرکز تنظیمهایش روی الکترونیک نیست و بیشتر به سمت تلفیقی یا راک گرایش دارد.
- * اما سوال مهم در مورد محسن این است که چرا کنسرت برگزار نمیکند؟
محسن چاوشی فعلاً دوست ندارد کنسرت برگزار کند.
- * از پول بدش میآید یا از شهرت بیشتر؟
اصولاً کنجکاوی من زیاد است، اما فضول نیستم! برداشت من این است که دوست ندارد کنسرت برگزار کند. مسلماً او هم از سالنهای ضعیف کنسرت ما و امکانات کمی که داریم، ناراضی است ولى عقل من میگوید که تنها دلیلش، این است که او فعلاً دغدغه برگزاری کنسرت ندارد.
- * خوب است که آرتیستی در این سطح، تمایلی برای کنسرت نداشته باشد؟
آرتیستی میشناسم که از سال ۱۹۸۵ تا الان آلبوم منتشر میکند ولی کنسرتی برگزار نکرده است. enya چهرهای است که میگوید حریم شخصی خودم را دوست دارم و شاید محسن هم حریم شخصی خودش را دوست دارد و نمیخواهد وارد بازی کنسرت شود.
- * شاید هم این داستان پس از چندین سال درخواست و عدم برگزاری، برایش تبدیل به یک قضیه پیچیده شده است.
محسن چاوشی بسیار باهوش است و فکر نمیکنم ترسی از اجرای کنسرت داشته باشد. این را هم در نظر داشته باشید که روند محسن در بازار، خيلى مرسوم نیست؛ چون همه خوانندهها کلاً دنبال کنسرت هستند. او تنها کسی است که این کار را نمیکند، به همين دليل، همه روی او متمرکز شدهاند.
- * اما برخی میگویند که چون شخصیت محسن خیلی اجتماعی نیست، از برخورد با جمعیت و اجرا در سالنهای بزرگ ترس دارد.
محسن اگر گافی به این بزرگی داشت، تا الان اصلاً موفق نمیشد. او آدمی نیست که از حریم شخصی خودش خارج شود. من هم چنین آدمی هستم و نمیخواهم خیلی در انظار حضور داشته باشم. روحیه آدمها متفاوت است و شاید بعضیها با چنین روحیهای اصلاً خواننده یا تنظیمکننده نشوند. ولی گاهی آدمها وقتی وارد حیطه متفاوت از شخصیت خود میشوند، خيلى هم موفق ميشوند. بههرحال همه این مسائل دلیل نمیشود که محسن چاوشی نخواهد کنسرت بگذارد. مهمترین نکته این است که دوست ندارد فعلاً روی صحنه برود.
- * در این سالها همکاریات با «بهنام صفوی» در آلبوم «فوقالعاده» بحثبرانگیز شد. او با تو و «غلامرضا صادقی» کار کرد و خیلی از طرفدارانش گفتند که کوشان آمده تا جایگزین «سیروان خسروی» در کارهای بهنام شود. این مقایسه بین تکتک تنظیمهایت با کارهای سیروان پیش آمد. این صحبتها به گوش خودت هم رسید؟ و اینکه دوست داشتی روی همان مسیری که سیروان چیده بود، جلو بروی؟
چنین مقایسهای عادی بود، چون بهنام صفوی با کارهای سیروان و زانیار خسروی در آلبوم «عشق من باش» مطرح شد. این قضیه ساده است و پیچیدگی ندارد و مردم هم کلاً دوست دارند همهچیز را با هم مقایسه کنند. در همکاری با بهنام صفوی، اصلاً نمیخواستم مسیر سیروان را ادامه بدهم. شاید خود خواننده چنین تفکری را داشت. ولى من نمیتوانم فکرش را بخوانم.
- * به این فکر نبودی که یک قطعه هیت مثل «عشق من باش» با بهنام تولید کنی؟
چنین فکری داشتم، اما تولید کار هیت به این سادگیها نیست. خیلی از آهنگهای مطرح همین الان اگر منتشر شوند هم موفق نخواهند شد. میشود تا حدی پیشبینی کرد که اثری موفق شود اما هیچوقت نمیتوان پیشبینی کرد که یک آهنگ مگاهیت میشود. چون چندين شرط در موفقیت یک آهنگ دخیل است. مثلاً در همین سال جاری، به جز کارهای «حامد همایون» هیچ قطعه هیتی نداشتهایم؛ ولی نمیتوانیم بگوییم همه تنظیمکنندهها و آهنگسازان بد هستند. چون موضوع پيچيدهتر از این حرفها است.
- * در این بحث هیتشدن کارها، مثلاً با علی اصحابی قطعات زیادی داشتی ولی هیچکدام از آنها چندان فراگیر نشد.
اتفاقاً قطعه «میشد كه» واقعاً موفق بود ولى همهچیز دست تنظیمکننده نیست و من نمیتوانم در آهنگها معجزه کنم. اگر همهچیز دست من بود، اتفاقات دیگری رخ میداد. اما شرایط زیادی در این ماجرا دخیل است. من فقط یک تنظیمکننده و متخصص میکس هستم. نمیخواهم تقصیر هیت نشدن کارها را بر گردن كسى بیندازم؛ اما شاید در بعضى از کارهایی که با هم داشتیم، همه شرایط فراهم نبود.
- * باز هم میرسیم به اینجا که میگویند تو بهترین کارهایت را برای محسن چاوشی انجام میدهی!
موضوع اين است كه مثلاً بعضى وقتها خوانندهای متریالى را در اختیارم میگذارد که ایراد دارد و حتى آنقدر هم زمان نمیگذارد که مثلاً اشکالات صدايش را حداقل برطرف کند. من در حدی برای تنظیم کارها انرژی میگذارم که خود خواننده هم بخواهد؛ ولی باز هم میگویم که همهچیز دست من نیست.
- * یکی دیگر از تنظیمهایت که بازتاب زیادی داشت، در قطعه «غزال» با صدای «مهدی یراحی» بود که همکاری شما هم از آنجا شکل گرفت. چه شد که به سراغ یک کار کاملاً عربی رفتی؟
«غزال» با صدای مهدی یراحی از بهترین کارهایم است و خیلی دوستش دارم. آن قطعه اصلاً برایم ریسک نداشت و تنها نکته حساساش این بود که کمی تمپوی آهنگ پایین بود. من قبلاً موسیقی عربی کار نکرده بودم اما این سبک همیشه برایم جالب بود. ممکن است گاهی اوقات تِمهای عربی در کارهایم دیده شود ولی «غزال» صددرصد عربی و نسبت به کارهای دیگرم متفاوت بود. کم پیش میآید از کارهای خودم تعریف کنم، ولی این کار واقعاً خوب درآمد.
- * کلاً همکاری با مهدی چطور است؟ چون او خیلی روی جرئیات کارهایش وسواس دارد.
من خودم خیلی زیاد با کارم کلنجار میروم و فکر نمیکنم وسواس دیگران بیشتر از من باشد! مهدی سعی میکند دخالتهای نابهجا در کار نداشته باشد و هنرمند پختهای است و با خيلى از خوانندگان دیگر تفاوت دارد. ما رابطه دوستانه خوبی داریم. او کارش را بهخوبی بلد است و روی کارش وقت میگذارد و برایش اهمیت زیادی دارد. کلاً این روزها خوانندگانی که روی کارشان وقت میگذارند، کماند.
- * در کارهای او، ترانه یکی از نکات بسیار مهم است. آیا به همان اندازه که روی این بخش وقت میگذارد، روی آهنگسازی و تنظیم کارهایش هم دقتنظر دارد؟
مهدی یراحی با ترانه به خوبی آشنایی دارد و مهمترین رکن موسیقی باکلام هم ترانه است. به همین دلیل، او روی این موضوع تمرکز میکند و در این بخش هم موفق بوده است. او در ترانه به خوبی سررشته دارد و رکن اصلی همین است. ما همیشه در تنظیم کارها با هم صحبت میکنیم و به نتیجه میرسیم و تا کنون به مسألهای برنخوردهایم. البته من در آلبوم «آینه قدی» فقط دو میکس داشتم.
- * اوایل صحبتمان درباره پیشرفت نرمافزارها و همچنین افزایش نقش کامپیوتر در موسیقی صحبت کردی. این مسأله باعث شده تا خیلیها در پروفایل شبکههای اجتماعی خود بنویسند «Music Producer» یا تنظیمکننده! این کثرت تنظیمکنندهها خوب است؟
تکثر تنظیمکنندهها به موسیقی ایران لطمه زده است. به این دلیل که کلاً شرکت در مسألهای که مرتبط با موسیقی باشد، برای مردم جذاب است و دوستش دارند. گسترش نرمافزارها و رشد زیاد تعداد تنظیمکنندهها باعث شده که کارها زیاد شده و طبیعتاً گوش مردم هم از این حجم زیاد آثار، خسته شود. زمانی که با اشکان کارهایمان را در یک سایت منتشر میکردیم، کاور آهنگ ما تا ده روز روی صفحه اول سایتها میماند. ولی الان وقتی کاری را منتشر میکنید، ظرف نیم ساعت ده کار جدید روی آن منتشر میشود! همچنین کارهای ضعیف هم خیلی زیاد شده؛ اما فعالیت در این عرصه حق همه است و نمیشود آن را از کسی سلب کرد. مردم هم بهترین قاضی هستند و به همین دلیل، وزارت ارشاد کار سختی برای نظارت دارد.
- * چند سال است که خود خوانندهها در مقوله تنظیم هم به شکل جدی وارد شدهاند. به نظرت این اتفاق خوبی است؟
اینکه خواننده برای خودش کار تنظیم کند، خیلی خوب است. چون او بهتر از هر کسی میداند که چه میخواهد و کارش باید چگونه ارائه شود. به همین دلیل، گاهی اوقات کارهایی که خود خوانندهها تنظیم میکنند، خیلی خوب میشود.
- * اما معمولاً خیلی زود هم به تکرار میرسند.
شاید به دلیل ناتوانی و عدم تبحر در این قضیه است. گاهی اوقات هم خوانندهها نمیخواهند هزینه کنند و اگر از این دید نگاه کنیم، کار اشتباهی است و بيشتر صدمه ميزند.
- * یک پدیده مرسوم در بازار پاپ این است که مثلاً خواننده در ده قطعه با ده تنظیمکننده کار میکند. چنین استراتژیای به تنوع کارها کمک میکند یا یکدستی آن را از بین میبرد؟
حضور اين تعداد تنظیمکننده در يك آلبوم، معمولاً نتیجهای جز شکست نخواهد داشت. چون مدیریتِ کارها بسیار سخت ميشود. علاوه بر مدیریت، باید یکپارچگی هم وجود داشته باشد. البته کلاً این روزها، آلبوم معنای خاصی ندارد و تکآهنگها موفقترند. من تا به حال ندیدهام چند تنظیمکننده مختلف در یک آلبوم باعث موفقیت مجموعه شوند؛ چون واقعاً هم نیازی نیست. شما اگر خواننده باشید، قطعاً نمیتوانید ایدههای خود را در زمان محدود به مثلاً ده تنظیمکننده مختلف ارائه کنید.
- * در نقطه مقابل، خوانندههایی هستند که کل آلبومشان را با یک تنظیمکننده کار میکنند.
باز این مسأله را به حضور چندین نفر ترجیح میدهم. ممکن است کارها شبیه هم شوند، ولی بههرحال یک ایده و تفکر واحد، پشت همه تنظیمها قرار دارد و قابل دفاع است.
- * بین تنظیمکنندههای حال حاضر، کارهای کدام تنظیمکنندهها را دنبال میکنی و دوست داری؟
بزرگترین مشکل تنظیمکنندههاى ما، فقر ایده است و در بین این همه تنظیمکننده، شاید فقط ده نفر باشند که از خودشان ایده داشته باشند. مثلاً من کارهای مهران عباسی را دوست دارم، چون تفکر خودش را دارد. سیروان خسروی تنظیمکننده صاحب سبک و ایده است و به همین دلیل کارهایش را دوست دارم. بهروز صفاریان هم تفکر خودش را دارد اما نوع تنظیمهایش خیلی با سليقه من جور نيست. کلاً تنظیمکنندهای را دوست دارم که یک خط فکری داشته باشد. من کار خیلی از بچهها را که گوش میکنم، میبینم هیچ هویتی ندارند.
- * با توجه به اینکه خودت سابقه کسب مقام در یک فستیوال را داری، فکر میکنی کارهای سیروان در اندازهای است که بتواند در سطح بینالمللی اتفاقی را رقم بزند؟
بحث مارکت بینالمللی هیچ ربطی به داخل ایران ندارد. اینجا با یک دایره محدود مواجهایم؛ در حالی كه گستردگی موسیقی خارج از ایران بسیار زیاد است. موفقیت کارهای ما به این دلیل بود که موسیقی نقاط مختلف دنیا را تلفیق کردیم و در اين زمينه، نوآوریهایی داشتیم. در مورد سیروان نميتوانم با قطعیت صحبت کنم و مطمئن نیستم.
- * مقوله خط فکری و ایدئولوژی، کاملاً در کارهایت مشهود است. اما این انتقاد نسبت به تو وجود دارد که در مواردی، خودت کارهایت را تکرار کردهای. مثلاً میگویند که تنظیم قطعه «خوشبختی» میثم ابراهیمی دقیقاً همانی بود که در قطعه «خوشبختی» حمید عسکری شنیدیم یا «ماه هفتم» مازیار فلاحی هم به این دو قطعه شباهت بسیار زیادی داشت. خودت در این زمینه چه نظری داری؟
در مورد «ماه هفتم» این موضوع را قبول ندارم اما بههرحال بعضى وقتها اين اتفاق رخ میدهد و در کارهای همه تنظیمکنندهها اگر بگردید، حتماً موردهایی از شباهت پیدا میکنید و این اجتنابناپذیر است.
- * این انتقاد همیشگی که میگویند موسیقی پاپ ما به تکرار رسیده را میتوانیم معطوف خوانندهها بدانیم؟
این تکرار در موسیقی پاپ، تقصیر خوانندهها است ولی آنها صددرصد هم مقصر نیستند. همه در موسیقی پاپ به دنبال بازگشت سرمایهاند و خیلی دوست ندارند ریسک کنند. زمانی که من تنظیم را شروع کردم، خیلی از سبكها در بازار موسيقى نبود و یکسری از سبکها را آن زمان من وارد موسيقى پاپ کردم. بعد از آن، دههزار نفر از روی من کپی کردند، چون میخواستند راهی که موفق شده را دوباره تکرار کنند. اما خواننده هم مقصر است؛ چون نمیخواهد اتفاقات جدید را تجربه کنند. ترانهسرا و آهنگساز هم شاید مقصر باشند اما مطابق فکر خواننده پیش میروند. وقتی خواننده میگوید که فلان کار را دیدم که موفق بوده، همه افراد در بخش ترانه و ملودی و تنظیم هم مشابه همان را تولید میکنند.
- * این اتفاق به نظرم به خاطر نبودن یک مغز متفکر یا پرودیوسر در کنار آلبوم است و خوانندهها خودشان صددرصد تصمیمها را میگیرند.
حرفت درست است اما موضوع این است که در ایران، حضور یک تیم مشاور در کنار آلبوم، صرفه مالی ندارد. اصولاً اينجا شما نميتوانيد ببينيد كه چند نفر كنار هم بتوانند مدت طولانى همكارى کنند. اگر چنین اتفاقی هم رخ دهد، نهایتاً خواننده میگوید که حرف من درست است. تعدادی هم هستند که اینطور نیستند و به ایده تنظیمکننده اعتماد میکنند و معمولاً ضرر هم نمیکنند.
- * دوست داری با کدام خوانندهها کار کنی که تا کنون این اتفاق رخ نداده؟
من دوست دارم با خوانندهای کار کنم که برای خودش ایده داشته باشد. صدای خوب خواننده، هیچ فایدهای ندارد و باید ایده داشته باشد. دوست دارم چنین خوانندهای را ببینم که البته تعدادشان متأسفانه خیلی خیلی کم است. اگر خوانندهای فکر داشته باشد، من هم میتوانم با تئوری خودم، فکرش را تکمیل کنم و به موفقیت برسیم. سالها است که من ایدههای نو برای کارهای تکراری خرج میکنم. در حالی که دوست دارم برای کارهای نو ایدههایم را ارائه کنم.
- * دوست نداری تنظیمی در فضای ارکسترال بسازی؟
دوست دارم، اما خوانندهاش را پیدا نکردهام. آن تنظیم آکوستیک یا ارکسترال که در ذهن من است، با آن چیزی که شما فکر میکنید، تفاوت دارد. در حال حاضر، هیچ خوانندهای را نمیشناسم که بتواند ایدههای ارکسترال من را اجرا کند. چهرههایی که با آنها کار کردهام، همگی توانا هستند ولی سبک و صدایی که دارند، با آن ایدههای آکوستیک و ارکسترال من تفاوت دارد. شاید بتوانم این ایده را در ایران عملی و تست کنم اما ذهنیت الانم میگوید که نمیشود.
– تمام ملودیهای وسط و آخر قطعه «سکوت» برای من بود
– سالها است که ایدههای نو را برای کارهای تکراری خرج میکنم
– بيشتر خوانندهها، میخواهند ایده خود را به من دیکته کنند اما محسن چاوشی اینطور نبود
– بهروز صفاریان موزیسین توانا و باتجربهای است اما از لحاظ احساسی با ایدههای محسن چاوشی فاصله دارد
– محسن چاوشی حریم شخصی خودش را دوست دارد و نمیخواهد وارد بازی کنسرت شود
– در همکاری با بهنام صفوی، اصلاً نمیخواستم مسیر سیروان را ادامه بدهم
– «غزال» با صدای مهدی یراحی از بهترین کارهایم است و دوستش دارم
– تعدد تنظیمکنندهها به موسیقی ایران لطمه زده است
– سیروان خسروی تنظیمکننده صاحب سبک و ایده است و کارهایش را دوست دارم
– هیچ خوانندهای را نمیشناسم که بتواند ایدههای ارکسترال من را اجرا کند
– این روزها به خاطر شبکههای اجتماعی یا همین سایت «موسیقی ما»، مردم بیشتر با جزئیات موسیقی آشنا شدهاند و عوامل دیگر غیر از خواننده را هم میبینند
– گاهی کارهایی که خود خوانندهها تنظیم میکنند، خیلی خوب در میآید
– یکسری از سبکها را من وارد موسيقى پاپ کردم. بعد از آن، دههزار نفر از روی من کپی کردند!
– صدای خوب خواننده، هیچ فایدهای ندارد و مهمتر از صدا، ایده است
– محسن چاوشی اگر گافی به این بزرگی داشت؟! تا الان اصلاً موفق نمیشد
– اگر آهنگهای اشکان و کوشان را در افغانستان منتشر میکردیم، الان موفقتر بودیم!
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب استاد حسین طیبیحسین طیبی
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
اینستاگرام بازیگر سرشناس زن هک شد | عکس
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
او در اداره گفت:«وحید زردی آهنگساز آلبوم موسیقی مسخ شخصی است که دلمشغولی بین المللی دارد؛ او در این اثر در ابتدا خودش را درگیر یک فاجعه تراژدیک میکند ولی در نهایت ماهیت آن به وسطه فرهنگ ایرانی تغییر داده و مانند کرم ابریشمی است که تبدیل به پروانه میشود.»
مشایخی در ادامه با تاکید بر این موضوع که ما ایرانیها آدمهای علمی نیستیم، خاطرنشان کرد:«ما ممکن است علمی فکر کنیم اما علمی عمل نمیکنیم و آینده نگری نداریم و دنبال علت و معلول نیستیم. همچنین در فرهنگ ایرانی نقشه و اجرا با هم انجام میشود و این روند بخشی از فرهنگ ماست که وحید زردی از آن بی نصیب نمانده است. معنی دقیق این موضوع یعنی وحید زردی در ابتدا آهنگ را مانند آثار ایرانی در ذهنش ساخته و آن را بداههنوازی کرده و بعد آن را تبدیل به نت کرده است.»
نادر مشایخی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به اینکه قرار است تمام آثار وحید زردی ۲۴ مارچ ۲۰۱۷ در فرانسه به نمایش درآید، گفت:«آهنگساز آلبوم موسیقی مسخ نسبت به رمان مسخ دید ایرانی داده که در عین غمگینی و ناامیدی اما در آن یک زیبای خاص ایرانی دارد و برای خودش فلسه دارد.»
مشایخی در پایان صحبت های خود گفت:«آلبوم مسخ با پوچی کاری ندارد و دائماً فاجعه را تکرار و از غم زیبایی می سازد.»
در ادامه نصرتی، مسئول نشر خورشید آهنگ، گفت:«در برهه ای که موسیقی لحظه ای فراگیر شده ما در نشر خورشید آهنگ بر روی آلبوم هایی کار می کنیم که برای تنهایی بتوان به آنها پناه برد و حرفی برای گفتن داشته باشد.»
در ادامه این مراسم رونمایی وحید زردی درباره دغدغه خود از ساخت این اثر گفت:«دغدغه اولیه من برای ساخت این اثر صلح بود و بعد که به این موضوع فکر کردم فهمیدم که که اگر بخواهم درباره این موضوع حرفی بزنم باید با وجود خود به صلح رسیده باشم،به همین خاطر در بخش اول این آلبوم تا قبل از قطعه مکاشفه شروع کردم به جراحی کردن که بازگو کننده یک تراژادی برای بازسازی هویت دوباره انسان است.»
وی ادامه داد:«من در این اثر سعی کردم از حرفهای قشنگ و زیبا دست را بردارم و بگویم که برای رسیدن به یک صلح باید اول درونم را جراحی کنم و مکاشفه کنم و بعد که به انضباط درونی رسیدم آن موقع می توانم به مخاطبم بگویم که تو هم می توانی درباره درون خودت شروع کنی به جستجو کردن و مکاشفه کردن.»
این آهنگساز با اشاره به اینکه موسیقی می تواند فراتر از کلمه وارد شود،گفت :«زمانی که کافکا در سال ۱۹۱۵ این رمان را منتشر می کرد جهان نمی توانست کافکا را درک کند،چرا که ذات دنیای مدرن با ما این کار را کرد و ۹۰ درصد روابط به سطح نازل شده است.»
وی در پایان صحبت های خود خاطرنشان کرد:«پیام ما در آلبوم مسخ اینگونه خلاصه شده است که برای رسیدن به صلح ، سلامتی ، اتحاد و …باید از دقت و انضباط درونی شروع کنیم.»
قطب الدین صادقی، نمایش نامه نویس در پایان این نشست رونمایی درباره بخش موسیقی آلبوم موسیقی سخنی نگفت و سخنانش را بر روی شخصیت کافکا و تاثیر افکار این نویسنده متمرکز کرد.او گفت:«کافکا نادرترین نوریسنده قرن ۲۰ است و هیچ کس مانند کافکا از فردانیت دفاع نکرده است.»
صادقی با اشاره به این موضوع که کافکار افکار ضد جمع داشته خاطرنشان کرد:«من کمتر کسی را دیدم که از تشکلیات گروهی بدش بیاد ولی کافکا اینگونه نیست و تک و تنها ایستاد و از فردانیت در مقابل جمع دفاع کرد, به همین دلیل هم در کمونیسم و هم در فاشیسم اثارش را سوختند.»
این هنرمند در پایان گفت:«وقتی پای منافع عمومی مانند صلح،آزادی،پاکی و …به میان می آید تقریبا ۹۰ درصد مردم از این موضوعات استقبال می کنند اما کافکا در این حوزه وارد نشده و ما را علیه خودمان می شوراند.»
در پایان این مراسم حامی علیزاده به صورت بداهه و با استفاده از صحبت های نادر مشایخی یک پرفورمنس بر اساس آلبوم موسیقی مسخ اجرا کرد و مورد تشویق جمعیت حاضر در سالن قرار گرفت.
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب حسین علیزادهمجید خلج
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
«مارتین کولشتت» پیانیست و آهنگساز جوان آلمانی، زاده سال ۱۹۸۸ و خالق آلبومهای پرفروشی چون TAG (روز) و Nacht (شب)، پنجشنبه ۵ اسفند ماه در فستیوال موسیقی صبا، برای نخستین بار در تهران روی صحنهی تالار رودکی رفت. او با این ایده که «موسیقی موجودیتی ثابت و تمامشده نیست، بلکه در دیالوگی مداوم بین موسیقیدان و شنونده جریان دارد»، قطعههای مُدولار خود را اجرا کرد. او راه خود را از میان بدنهای چوبی، چکشها وسیمهای پیانو به موسیقی مییابد و آن را برخاسته از دل طبیعتی میداند که در آن زاده شده و وابستهی آن است. کولشتت در اجرای خود … ادامه مطلب»
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
برچسب حسین دهلویهومن دهلوی
[ad_2]
لینک منبع
[ad_1]
- * بهعنوان نخستین سؤال میخواهم بدانم موسیقی خود را چگونه توصیف میکنید؟ اگر قرار باشد موسیقیتان را با واژهها و تعابیرِ خودتان شرح دهید، چه میگویید؟
این بحثی است که تقریباً هر روز با آن مواجهام. روز گذشته پیش «پیمان یزدانیان» رفتم که قرار است امشب در بخشی از اجرا با هم همنوازی داشته باشیم. در آن دیدار ابتدا تلاش کردیم که همه چیز را در چهارچوب ژانرها قرار دهیم؛ اما نشد. به نظر من دستهبندی موسیقایی کار چندان آسانی نیست. شاید بتوانم موسیقی خودم را نوعی موسیقی فیلم توصیف کنم. فیلمی که هنگام اجرا مخاطبان را به درون خود میکِشد و صحنههایی را پیش روی آنان میآفریند. نمیدانم… در موسیقیِ من پیانو در محوریت است؛ اما با بارقههایی از موسیقی الکترونیک. نمیدانم؛ شاید خوشحالم که بگویم بسیار عالی است که در حال حاضر هیچ قالب و تعریف مشخصی برای این موسیقی وجود ندارد.
- * شما گفتهاید به باور شما این موسیقی نیست که وجود دارد، بلکه فقط موسیقیدان وجود دارد و مخاطبان و آن چیزی که بین این دو میگذرد. میشود کمی این توصیف را بسط دهید؟
بهنظر من هیچ کس نمیتواند موسیقیاش را شرح دهد؛ این کار، اصلاً آسان نیست. در خلق موسیقی، عوامل بسیاری نقش دارد، مثل آهنگسازی یک قطعه، روابط بین نُتها و تونالیته، و همچنین عوامل فیزیکی. چیزهای زیادی باید با هم درآمیزند تا موسیقی بهوجود بیاید؛ اما هیچکس نمیتواند موسیقی و کاری که موسیقی با تو و ذهن تو انجام میدهد را توصیف کند. برای من واژههای مناسبی برای توصیف وجود ندارد؛ یعنی بهوسیلهی واژگان زبان نمیتوانم آن را شرح دهم. به باور من، ما با بُعدی دیگر و حتی جهان دیگری مواجه هستیم. آنچه میگذرد، گفتوشنیدی مدام است میان نوازنده و شنوندگان. قطعههای من هفتاد درصد بر اساس بداهه پایهریزی شده؛ بداههای که متأثر از حال وهوای مخاطبان، فضای اجرا و حتی کشوری است که در آن اجرا میکنم.
- * اصلاً چه چیزی باعث شد که شما یک موسیقیدان شوید؟
۱۲ ساله بودم که از مدرسه به خانه آمدم. ما یک پیانوی خیلی قدیمی داشتیم. من پشت آن نشستم و کلید «لا» را فشار دادم. یک ساعتِ پاندولی خیلی بزرگ هم در همان اتاق بود که تمام مدت تیکتاک میکرد. من فقط کلید لا را، با ضرباهنگ تیکتاک ساعت مینواختم. نمیدانم چرا همیشه مضطرب بودم و این کار به من حس آرامش و تمرکز میداد و بنابراین بعد از مدرسه همیشه این کار را تکرار میکردم. شروع آن از اینجا بود. این کار را بهمدت شش ماه ادامه دادم. گاهی ۲۰ دقیقه گاهی وقتها یک ساعت. البته آن زمان نمیدانستم که آن کلید، کلیدِ لا است، چون چیز زیادی از موسیقی نمیدانستم. این اولین گام در یادگیری موسیقی برای من بود. بعد از شش ماه کلیدهای سفید دیگر را هم مینواختم؛ فقط کلیدهای سفید را مینواختم و خیلی محتاط. بله… این شروع کار من بود.
- * پس شما بهنوعی با خودآموزی موسیقی را شروع کردید.
بله. من بهمدت ۳ تا ۴ سال بهصورت خودآموز پیانو مینواختم. سپس در حوزه موسیقی جاز و موسیقی اینتراکتیو کار خود را ادامه دادم.
- * نظر شما در مورد موسیقی جَز چیست و تا چه اندازه از عنصرهای آن در موسیقی خود بهره میبرید؟
جذابیت موسیقی جَز به مفهومی که در پس آن وجود دارد برمیگردد. بهنظر من اینکه بتوانی با دیگران در مورد موسیقی حرف بزنی خیلی خوب است، یا در مورد چیزهایی که در موسیقی وجود دارد، مثل حرف زدن راجع به قطعات. من از چیزی که مینواختم و انجام میدادم چندان مطمئن نبودم و اینکه بتوانم در مورد آن حرف بزنم خیلی برایم مهم بود. موسیقی جز این امکان را به من داد، بهنوعی واژههای مناسب را برای بیان خود در موسیقی در اختیار من قرار داد.
- * این نخستین بار است که به ایران میآیید؟
بله.
- * تا به حال به دیگر کشورهای آسیایی هم سفرکردهاید؟
من به ترکیه و آسیای جنوبی سفر کردهام و در آنجا تعطیلات خود را گذراندهام و این اولین بار است که به ایران میآیم.
- * نظر شما راجع به ایران چیست؟
در همین لحظه تصویری که به ذهنم میآید، شهر شلوغ و غبارآلود تهران است. ما دیروز به کوه رفتیم تا بتوانیم کمی هوای تمیز استشمام کنیم. ولی باید بگویم چیزی که برای من خیلی عجیب بود، میزان محبت مردم ایران است. آنها بسیار دوستداشتنی هستند. همهجا؛ در مترو، اتوبوس، تاکسی، فرودگاه. برگزارکنندههای جشنواره و دیگران، همه بسیار دوستداشتنی هستند. نمیتوانم واژه مؤدب را بهکار ببرم. چیزی فراتر از صرف ادب است. محبت آنها خیلی حقیقی است. من اینجا خیلی احساس راحتی میکنم.
- * پیش از آمدن به ایران، قضاوتی درباره اینجا داشتید؟
نه… من اینطور فکر نمیکنم. من به همه انسانها به یک شکل نگاه میکنم. بهباور من هر جایی که شروع به نواختن میکنی، زمانی که صحنه و پیانو در اختیار تو است، این تماشاگران و احساساتشان هستند که نظارهگر تو هستند. هر جای دنیا که باشی، این مسئله یکسان است.
- * طبیعتاً برای نخستین بار است که شما با یک نوازنده و موسیقیدان ایرانی قرار است که روی صحنه بروید و اجرای مشترک داشته باشید؟
بله.
- * لطفاً کمی راجع به همکاریتان با آقای یزدانیان صحبت کنید. چطور این اتفاق افتاد؟
پیمان حدود دو هفته پیش برای من یک ایمیل فرستاد و ما با هم یک گفتوگوی ایمیلی داشتیم. من کارهای او را روی یوتیوب جستوجو کردم و او هم متقابلاً کارهای مرا شنید. او در مورد ایدههای خود برای من نوشت و من هم در مورد ایدههای خودم. این خیلی خوب بود. او به من گفت که من سه قطعه از تو شنیدم و انگار که ما با یکدیگر همزبان و همبیان هستیم. دیروز ایشان را ملاقات کردم و به خانه او رفتم. با هم چای خوردیم و سپس شروع کردیم به نواختن پیانو. این خیلی دیوانهکننده است که تو آن شخص را نمیشناسی، اما وقتی که شروع میکنی به همنوازی با او، انگار زمان دهبرابر با سرعت بیشتری جریان پیدا میکند و بعد تو شروع به شناختن آن شخص میکنی. ابتدای کار همه چیز خیلی منطقی بود و من به این فکر میکردم که من چه چیزی میتوانم به او ارائه دهم و او چه چیزی برای من دارد؟! ولی با گذشت زمان انگار بُعد انسانی ما شکسته شد و همه چیز به یک کلِ واحد تبدیل شد. ما به هم نزدیک شدیم، نه به این شکل که روبهروی هم قرار بگیریم! انگار که یک چرخش زاویه دید اتفاق افتاد و این خیلی لحظه شگرفی بود و من مطمئنم که امشب هم در اجرا همین اتفاق میافتد. من حدوداً یک همنوازی ۲۰ دقیقهای با او خواهم داشت.
- * پس بهنوعی همنوازی شما دو نفر نوعی بداههنوازی خواهد بود؟
بله. کاملاً بداههنوازی.
- * نظر شما در مورد موسیقی ایرانی چیست؟
یکی از دوستانم قطعاتی از موسیقی ایرانی را برایم نواخت و در مورد کوک و فواصل آن برایم توضیح داد. من نوعی حزن و غم در این موسیقی حس میکنم. انگار که نشان دادن تمام درونیات در این موسیقی نقش بسیار مهمی دارد. همچنین یکی از دوستانم در مورد پیوند موسیقی و مذهب و ابعاد مذهبی و موضوعهای مذهبی آن برایم توضیح داد که بهنوعی اشاره به یکسری وقایع غمانگیز تاریخی دارند.
- * در بداههنوازی با آقای یزدانیان، از چه المانهای موسیقایی بهره میبرید؟
ما ابتدا سعی کردیم که شباهتهایی بین موسیقیهای خودمان پیدا کنیم و سعی کردیم که برای هم توضیح دهیم. اما ۵ دقیقه بعد دیگر این اصلاً اهمیتی نداشت. انگار ذهن ما کاملاً خاموش شد و ما هر دو در فضای یکسانی شروع به پرواز کردیم. فکر میکنم که عناصر موسیقی کلاسیک در کار ما وجود دارد، اما بیشتر بارقههایی از گذشته موسیقی من و پیمان به گوش برسد؛ یعنی دربارهی من موسیقی جز و موسیقی فیلم! در هر صورت کلیشههایی وجود دارد اما مهم این است که ما خود را به جریانی همسان میسپاریم.
– ابتدا سعی کردیم شباهتهایی بین موسیقیهایمان پیدا کنیم، اما دقایقی بعد انگار ذهن ما خاموش شد و در فضای یکسانی شروع به پرواز کردیم
– گویی در موسیقی ایرانی، نشان دادن تمام درونیات نقش بسیار مهمی دارد
– در ایران احساس راحتی میکنم
موسیقی ما – «مارتین کولشتت» پیانیست و آهنگساز جوان آلمانی، زاده سال ۱۹۸۸ و خالق آلبومهای پرفروشی چون TAG (روز) و Nacht (شب)، پنجشنبه ۵ اسفند ماه در فستیوال موسیقی صبا، برای نخستین بار در تهران روی صحنهی تالار رودکی رفت. او با این ایده که «موسیقی موجودیتی ثابت و تمامشده نیست، بلکه در دیالوگی مداوم بین موسیقیدان و شنونده جریان دارد»، قطعههای مُدولار خود را اجرا کرد. او راه خود را از میان بدنهای چوبی، چکشها وسیمهای پیانو به موسیقی مییابد و آن را برخاسته از دل طبیعتی میداند که در آن زاده شده و وابستهی آن است…
[ad_2]
لینک منبع